گفتگوي صميمي يا جلسه عقد؟
------------------------------------------- -
توفيقي بود كه همراه مقام معظم رهبري، به ديدار خانوادههاي شهدا برويم. چند خانواده شهيد در آن جا گرد هم آمده بودند. با ديدن آقا، اشكهاي شوق سرازير شد. سپس گفت و گوي دوستان و صميمي آغاز گشت. رهبر عزيزمان از زندگي و درس و بحث بچهها پرسيدند.
يكي از پيرمردان مجلس كه پدر چهار شهيد بود، رو به آقا كرد و گفت: اگر اجازه بفرماييد تا با شما صحبتي خصوصي داشته باشم؟ بعد از كسب اجازه، گفت و گويي پر محبت آغاز شد.
همسر يكي از
شهدا نيز رخصت خواست و لحظاتي با مرادش درد دل كرد.
بعد، گفت و گوي عمومي آغاز شد و جمع بامحبوب خود به صحبت نشستند. مقام معظم رهبري فرمودند: قرآني بياوريد، و آن را به مادر يك شهيد هديه كردند.
مادر شهيد گفت: لطفاً محبت نماييد و آن را امضا بفرماييد.
آقا قبول كردند و آن را امضا كردند.
ديگران نيز از مقام معظم رهبري درخواست كردند قرآني را همراه امضاي خويش، به آنان هديه كنند؛ رهبري نيز پذيرفتند. در حال برخاستن بوديم كه يك نفر عرض كرد: دو نفر از فرزندان شهدا كه در جمع ما هستند با هم صيغه محرميت خوانده اند، ليكن دوست دارند شما صيغه عقد دائم آنان را بخوانيد.
مقام معظم رهبري فرمودند: اشكال ندارد؛ ميگويم وقتي مشخص كنند تا در دفتر انجام شود.
عرض شد: دوست داريم همين الان انجام شود.
آقا فرمودند: مانعي ندارد؛ اما به شرطي كه مهريه بيش از چهارده سكه نباشد.
گفتند: مهريه صد سكه بهار آزادي است.
عروس گفت: من بقيه را بخشيدم! مهريه فقط چهارده سكه بهار آزادي باشد.
مقام معظم رهبري به آقاي محمدي گلپايگاني - كه در جلسه حاضر بودند - فرمودند: پس صيغه عقد را اجرا كنيم.
بعد از خواندن صيغه عقد، ايشان گفتند: من در جلسههاي عقد، به عروس و دامادي كه از خانوادههاي معظم شهدا هستند - به هر كدام - يك سكه بهار آزادي هديه ميدهم.
سپس دستور دادند سكهها را بياوريد و با دست مبارك خود به هر كدام از آن دو، يك سكه طلا هديه كردند.
اين نشست و رفتار محبت آميز و پدرانه مقام معظم رهبري، براي من خيلي زيبا و جالب بود.
سردار سرتيپ بسيجي محمد شيرازي.
پرتوي از خورشيد، ص ۹۷.
https://eitaa.com/zandahlm1357
#سوره_حشر_آیه_19
⚡️لاٰ تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللّٰهَ، فَأَنْسٰاهُمْ أَنْفُسَهُمْ
✨ همچون کسانی نباشید که #خدا را فراموش کردند، و خدا نیز آنها را به «خود فراموشی» گرفتار کرد.
10.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
14.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای عهد تصویری
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: اگر وصايت پيامبر را از ياد برده اند، غدير را به شهادت بگيرند. بدر را و احد را با آن قله ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
درود من بر قبر نفس زكيه در بغداد، كه رحمت خدا او را در غرفه هاى بهشت فرا گرفته است.
درود من بر قبر توس، شگفتا اندوهى كه پيوسته آتش افسوس را در درون مى گدازد!
تا روز رستاخيز كه خدا امام قائم را برانگيزاند و غبار غم و اندوه را از چهرهها بزدايد.
برترين درودهاى خدا بر على بن موسى، كه خدايش امر او را به راستى آورد.
امّا آن دردى كه هر چه بكوشم، مرا ياراى بازگويى زواياى جانكاه آن نيست.
ريشه در قبرهايى دارد در كنار رود فرات، در كربلا،
از آنِ انسانهايى والا كه بر كرانه فرات با تشنگى جان دادند. كاش مرا نيز پيش از فرا رسيدن مرگ، در ميان آنان جايى بود!
سوز نهان خويش را به شكايت بر آستان خدا مى برم كه هر گاه سوگ آنان را ياد مى كنم، ساغرى تلخ و لبريز از اندوه مرا نثار مى گردد.
از زيارت بارگاه ايشان هراسانم؛ زيرا ديدار جاى ِ جان باختنِ ايشان در ميان دشت و نخلستان، اندوه مرا افزون مى كند.
رخدادهاى زمانه ايشان را پراكنده است، ديگر سرايى از آنان به چشم نمى آيد كه مردم در آن آرام گيرند.
بازماندگانشان تنها گروهى هستند كم شمار، كه در مدينه با رنج و سختى مى زيند.
اينك زائر آرامگاههاى ايشان بسى اندك است،. جز شمارى كفتار و عقاب و باز كه بر ويرانه گورها مى نشينند.
هر روز شهيدى
از تبار ايشان در گوشه اى از اين زمين پهناور بر خاك مى افتد.
روزگاران امّا، به كسانى كه در آن گورها خفته اند، هرگز آسيبى نمى رساند و زبانه هاى دوزخ راهى به ميان ايشان ندارد.
پيشتر شمارى از ايشان در مكه و زمينهاى گرداگرد آن مى زيستند كه در قحطسالى ها، بى باكابه، بر دشمنان مى تاختند و شتران ايشان را مى كشتند.
آنان آستانى داشتند كه زنان بدكاره را در آن راهى نبود و خود سيمايى نورانى داشتند؛ چندان كه از پس پرده نيز مى درخشيد.
هر گاه با تيرهاى گندمگون خويش بر سپاهى مى تاختند، خود را بى محابا به دل دشمن مى زدند و بر آتش نبرد مى دميدند.
اينان اگر روزى بخواهند به نياكان خويش ببالند، از محمّد نام مى برند، و از جبريل و قرآن و سوره هاى آن،
و از على آن بزرگمرد نيكوخصال ياد مى كنند و از فاطمه زهرا، برترين دختران.
و از حمزه و عباس، دادگران پرهيزكار، و از جعفر كه در هاله اى از عزت و مردانگى پر كشيد.
اينان كه يادشان را آورديم، از تبار هند بدكار و مردان پيرامون او به هم نرسيده اند، و از بى خردان و ناپاكان گرداگرد سميه نيستند.
دير نباشد كه تيم و عدى (قبيله هاى ابوبكر و عمر) از پدران خويش درباره آن بيعت زشت و نادرست بازخواست كنند!
و از ايشان بپرسند كه به چه حق، پدران اين نسل
پاك را از حق خويش بازداشتند و فرزندانشان را در جاى جاى جهان پراكندند؟
و خلافت را از جانشين راستين پيامبر به راهى ديگر افكندند و پايه پيمانى كينه توزانه را ريختند؟
امام و سرور اين مردم، برادر و همتاى پيامبر است، همان ابوالحسن كه اندوه از جان پيامبر مى زدود.
مرا درباره خاندان پيامبر سرزنش مكن، كه تا هستند، دل در گرو آنان دارم و وامدار ايشانم.
راه هدايت خويش را در ميان ايشان يافته ام، كه در هر حال، برترين برگزيدگان اند.....
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
.......:
شفاي فراموشي
در عيون اخبار الرضا (ع) و همچنين در بحارالانوار نقل كرده:
يكي از اصحاب فرمود: شخصي يك وديعه و امانتي بمن سپرد كه نگاهداري نمايم من هم قبول كرده و امانت را گرفتم و در محلي دفن كردم لكن فراموشي بمن روي آورد و محل دفن امانت را فراموش كرده بودم.
صاحب وديعه امانت خود را از من طلبيد و من جاي دفن را فراموش كرده بودم متحير ماندم كه چه جواب بدهم پس با كمال تحير و مغموميت از خانه بيرون آمدم و ديدم گروهي متوجه زيارت حضرت رضا (ع) هستند (فَخَرجْتُ مَعَهُمْ) پس من همان ساعت با آنها روانه زيارت شدم تا اينكه به فيض زيارت آقا حضرت ثامن الائمه حضرت رضا (ع) فائز گرديدم.
آنگاه خدا را نزد قبر آن حضرت خواندم كه محل وديعه را بمن بفهماند.
در عالم خواب ديدم شخصي نزد من آمد و فرمود امانت فلاني را در فلان موضع دفن كرده اي.
از خواب بيدار شدم بسيار خوشحال شدم و مراجعت نموده و فوراً نزد صاحب امانت رفته و قضيه را گفتم. بعد با خود آن مرد به آن محل مخصوص آمديم و آنجا را حفر كرده و امانت را بيرون آورده به صاحبش رد كردم. [۵۲].
عنايت كن شها دائم ببوسم آستانت را
كشم برديده خود خاك پاي زائرانت را
https://eitaa.com/zandahlm1357