eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.7هزار عکس
34.7هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت سیصد و پنجم بانویی در صدر مجلس روی صحنه رفته و می‌خواست همنفس با اینهمه مادر عزادار، عهدی با امام زمان (علیه‌السلام) ببندد تا تمام این کودکان به مقام سربازی حضرتش نائل شوند و چه شور و حالی داشتند این شیعیان که هنوز نمی‌دانستند چقدر تا ظهور امام زمان (علیه‌السلام) فاصله دارند و از امروز جگر گوشه‌های خودشان را نذر یاری مهدی موعود (علیه‌السلام) می‌کردند تا با دست خودشان پاره تنشان را فدای پسر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) کنند. خانمی که روی صحنه بود، شوری عجیب بر پا کرده و کودک شیر خوار امام حسین (علیه‌السلام) را با عنوانی صدا می‌زد که چهارچوب بدنم را به لرزه افکند: «یا مسیح حسین! یا علی‌اصغر ادرکنی...» نمی‌فهمیدم چرا او را به این نام می‌خواند و نمی‌خواستم صفای فضای خانه را به هم بزنم که صدایم در نیامد و همچنان به یاد دخترم، گریه‌های تلخم را در گلو خفه می‌کردم تا مجید را از اعماق احساسش بیرون نکشم. دوربین روی صورت تک تک نوزادانی تمرکز می‌کرد که هر کدام یا در خواب نازی فرو رفته و یا از شدت گریه پَر پَر می‌زدند و به یکباره نوزاد زیبایی را نشان داد که پیراهن سبز به تن کرده و سربند «یا حسین» به سرش بسته بودند و با دل من چه کرد که چلچراغ بغضم در هم شکست و آنچنان ضجه زدم که مجید حیرت زده به سمتم چرخید. تازه می‌دید که چشمان من در دریای اشک دست و پا می‌زند و نفسم از شدت گریه به شماره افتاده که سراسیمه به سمتم آمد. بالای سرم ایستاده و همچنانکه به سمت صورتم خم شده بود، پریشان حال خرابم التماسم می‌کرد: «چیه الهه؟ چی شده عزیزم؟» و از حرارت داغی که به قلب گریه‌هایم افتاده بود، فهمید دوباره جراحت حوریه سر باز کرده که با هر دو دستش سر و صورت خیس از اشکم را در آغوش کشید و با صدایی غرق محبت دلداری‌ام می‌داد: «آروم باش الهه جان! قربونت بشم، آروم باش عزیزم!» و دل خودش هم بی‌تاب دخترش شده بود که با نغمه نفس‌های نمناکش، نجوا می‌کرد: «منم دلم براش تنگ شده! منم دلم می‌خواست الان اینجا بود! به خدا دل منم می‌سوزه!» ولی من لحظاتی پیش نوزادی را دیدم که درست شبیه حوریه‌ام بود و هنوز سیمای معصوم و زیبایش در خاطرم مانده بود که میان هق هق گریه ناله زدم: «مجید تو ندیدی، تو حوریه رو ندیدی! همین شکلی بود، همینجوری آروم خوابیده بود! ولی دیگه نفس نمی‌کشید...» و دوباره آنچنان غرق ماتم کودک معصومم شده بودم که دیگر مجید هم نمی‌توانست آرامم کند. با هر دو دست صورتم را گرفته و از اعماق قلب مصیبت زده‌ام ضجه می‌زدم. ساعتی به بی‌قراری‌های مادرانه من و غمخواری‌های عاشقانه مجید گذشت تا طوفان غم‌هایم آرام گرفت و دیگر نفسی برایمان نمانده بود که هر دو در سکوتی تلخ و پژمرده روبروی هم کِز کرده و چیزی نمی‌گفتیم و خیال من همچنان پیش «مسیح حسین (علیه‌السلام)!» جا مانده بود که رو به مجید کردم و با صدایی که هنوز بوی غم می‌داد، پرسیدم: «مجید چرا به حضرت علی‌اصغر (علیه‌السلام) میگفت مسیح حسین (علیه‌السلام)؟» با سؤال من مثل اینکه از رؤیایی عمیق پریده باشد، نگاهی به صورتم کرد و من باز پرسیدم: «مگه حضرت علی‌اصغر (علیه‌السلام) هم مثل حضرت عیسی (علیه‌السلام) تو گهواره حرف زده؟» و ناخواسته و ندانسته جواب سؤال خودم را داده بودم که اینبار نه از غصه حوریه که به عشق دردانه امام حسین (علیه‌السلام)، شبنم اشک پای چشمانش نَم زد و زیر لب زمزمه کرد: «تو گهواره حرف نزد، ولی کار بزرگتری انجام داد! اگه معجزه حضرت عیسی (علیه‌السلام) این بود که تو گهواره به زبون اومد تا از پاکی مادرش دفاع کنه، حضرت علی‌اصغر (علیه‌السلام) تو گهواره خون داد تا از مظلومیت پدرش حمایت کنه...» و دیگر نتوانست ادامه دهد که صدایش در بغضی عاشقانه شکست و نگاهش را به پای عزای امام حسین (علیه‌السلام) به زمین انداخت. ماجرای شهادت طفل شیرخوار امام حسین (علیه‌السلام) را قبلاً هم شنیده بودم، ولی هرگز چنین نگاه عارفانه‌ای پیدا نکرده بودم که من هم نه به هوای حوریه که به احترام جانبازی حضرت علی اصغر (علیه‌السلام) دلم شکست و حلقه بی‌رمق اشکم دوباره جان گرفت. با ما همراه باشید🌹 💍https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال ولایت مدار✌️ برای امت ولایت مدار✊ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ✅با محتوای عقیدتی_اجتماعی_ فرهنگی _سیاسی ایم _رزمنده ایم🌺 رسان ایتا با ما همراه باشید👇 https://eitaa.com/zandahlm1357 رسان سروش 👇👇👇 https://sapp.ir/joingroup/KOwcfFpBCixzgEJGabZID0No 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 کتاب خانه تازنده ایم رزمنده ایم🇮🇷 👇👇👇 https://sapp.ir/joingroup/rIC6kaP4d5vMTDNisZ1jFV9H
دنیایی از مطالب علمی،اجتماعی،سرگرمی،جک و.... تنوع مطلب با مجله تازنده ایم رزمنده ایم👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 eitaa.com/joinchat/3717922818Ca7721d8525 https://eitaa.com/zandahlm1357 😍ادعا نداریم، بهترینیم اما می دهیم که متفاوت ترینیم 👌پس امتحانش ☝️☝️☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پيام به مجمع بزرگ فرماندهان سپاه و بسيج پيام به مجمع بزرگ فرماندهان سپاه و بسيج بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم برادران عزيز، فرماندهان و مسؤولان محترم سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و بسيج مستضعفان! خدا را شكر كه نفس روح اللّهيِ آن عبد صالح و آن يادگار پيامبران و اوليا (سلام اللَّه عليهم)، نقشي معجزنشان و پايدار در كتيبه ي تاريخ نشاند؛ يعني انسانهاي والا و نفوس طيبه يي با تربيت پيامبرگون خود پديد آورد كه در ظلمات جاهليت و مادّيتي كه طاغوتهاي زمان و امپراتوران زر و زور در جهان پديد آورده و بر آدميان تحميل كرده اند، چون ستارگان فروزان بدرخشند و پرتو فضيلت و معنويت را در پيرامون خود بپراكنند و عروج روحي و معنوي و ارزشهاي حقيقي را به جهان بنمايند. خدا را شكر كه زحمت و تلاش آن وارث پيامبران و راهرو راه آنان را بركت بخشيد و پاداش او و امتش را با پيروزي عظيمي كه قرنها آرزوي همه ي مصلحان و ژرف انديشان اسلامي بود، ارزاني داشت و اين پيروزي را با فتوحات درخشاني در عرصه‌هاي گوناگون و از همه بالاتر، در عرصه ي تربيت و تزكيه ي نفوس جواناني كه پايه‌هاي استوار و پاسداران بيدار انقلاب و نظام اسلاميند، ضمانت نمود و فتح الفتوحي را كه كليد همه ي پيروزيهاست، نصيب او ساخت. شما جوانان و جوانمرداني كه سابقه ي مجاهدت در جنگي هشت ساله را به مثابه ي بزرگترين افتخار دوران انقلاب براي خود كسب كرده ايد، از جمله ي ارزشمندترين دستاوردهاي امام فقيد بزرگوارمان در تلاش چندين ساله و پُرمرارتش مي‌باشيد. جمعي از شما شهد شهادت نوشيدند و به مجاورت اولياء اللَّه و عروج به ملكوت، سرافراز شدند و جمعي ديگر زنده و آماده، پا به ركاب وظيفه ي بزرگ خويشند، تا حكم خدا چه باشد و تكليف الهي چه فرمان دهد: «فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدّلوا تبديلا» (۱). امام بزرگوار، به شما جوانان مجاهد و مخلص، محبتي پدرانه داشت و قلب منوّر او از شما راضي بود. اين محبت و رضايت، سرمايه ي ارجمندي است كه بايد گرامي داشته شده و حفظ شود. بي شك، محبت و رضايت روح مطهر آن سلاله ي نبوت و امامت نيز همان بركاتي را خواهد داشت كه رضايت و محبت او در دوران زندگي پُربركتش مي‌داشت. اينك، ما در دوراني قرار گرفته ايم كه جهاد في سبيل اللَّه در شكلي اگر چه نه به صراحت دوران جنگ، اما با همان دشواريها و شايد با ظرافت بيشتر، بر دوش همه ي ماست. جهاد در اين دوران، براي آنان كه در نيروهاي مسلح يا وابسته به آنند، مستلزم اموري جداست: نخست، حفظ آمادگي روحي براي دفاع از انقلاب و كشور و نظام جمهوري اسلامي. از پيامبر اكرم (صلّي اللَّه عليه واله وسلّم) نقل شده است كه: «من لم يغز ولم يحدّث نفسه بغزو مات علي شعبة من النّفاق» (۲). يعني آن كسي كه در ميدان نبرد نباشد، يا در دل و جان، حديث جهاد بر خود نخواند، به گونه يي از نفاق، زندگي را ترك خواهد گفت. ..... https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برو اين قليان را چاق كن و بياور! برو اين قليان را چاق كن و بياور! ------------------------------------------- - نوكري دنبال سرش بود و پوستيني قيمتي روي دوشش مي‌انداخت و لباسهاي فاخري مي‌پوشيد؛ چون از خانواده اعيان و اشراف بود و پدرش در تبريز ملك التجار بوده يا از خانواده ملك التجار بودند. ايشان طلبه و اهل معنا بود و بعد از آنكه توفيق شامل حال اين جوان صالح و مؤمن شد، به درِ خانه عارف معروف آن روزگار، استاد علم اخلاق و معرفت و توحيد، مرحوم آخوند ملاحسينقلي همداني - كه در زمان خودش در نجف، مرجع و ملجأ و قبله اهل معنا و اهل دل بوده است و حتي بزرگان مي‌رفتند در محضر ايشان مي‌نشستند و استفاده مي‌كردند - راهنمايي شد. روز اولي كه مرحوم حاج ميرزا جواد آقا با آن هيئت يك طلبه اعيان و اشراف متعين، به درس آخوند ملاحسينقلي همداني مي‌رود، وقتي كه مي‌خواهد وارد مجلس درس بشود، آخوند ملاحسينقلي همداني از آن جا صدا مي‌زند كه همان جا - يعني همان دم در روي كفشها - بنشين؛ حاج ميرزا جواد آقا هم همان جا مي‌نشيند! البته به او برمي خورد و احساس اهانت مي‌كند؛ اما خود اين و تحمل اين تربيت و رياضت الهي، او را پيش مي‌برد. جلسات درس را ادامه مي‌دهد. استاد را - آن چنان كه حق آن استاد بوده - گرامي مي‌دارد و به مجلس درس او مي‌رود. يك روز در مجلس درس، او كه در اواخر مجلس هم نشسته بود، هنگامي كه درس تمام مي‌شود، مرحوم آخوند ملاحسينقلي همداني به حاج ميرزا جواد آقا رو مي‌كند و مي‌گويد: برو اين قليان را براي من چاق كن و بياور! بلند مي‌شود، قليان را بيرون مي‌برد؛ اما چه طور چنين كاري بكند؟! اعياني، اعيان زاده، جلوي جمعيت، با آن لباسهاي فاخر! ببينيد، انسانهاي صالح و بزرگ را اين طور تربيت مي‌كردند. قليان را مي‌برد، به نوكرش كه بيرون در ايستاده بود، مي‌دهد و مي‌گويد: اين قليان را چاق كن و بياور. او مي‌رود قليان را درست مي‌كند و مي‌آورد به ميرزا جواد آقا مي‌دهد و ايشان قليان را وارد مجلس مي‌كند. البته اين هم كه قليان را به دست بگيرد و داخل مجلس بياورد، كار مهم و سنگيني بوده است؛ اما مرحوم آخوند ملاحسينقلي مي‌گويد كه خواستم خودت قليان را درست كني، نه اينكه بدهي نوكرت درست كند! اين، شكستن آن منِ متعرضِ فضولِ موجبِ شرك انساني در وجود انسان است. اين، آن منيت و خودبزرگ بيني و خودشگفتي و براي خود ارزش و مقامي در مقابل حق قائل شدن را از بين مي‌برد و او را وارد جاده ايي مي‌كند و به مدارج كمالي مي‌رساند كه مرحوم ميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي به آن مقامات رسيد. او در زمان حيات خود قبله اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار محل توجه اهل باطن و اهل معناست. (نقل شده در ديدار با اقشار مختلف مردم در سي‌ام فروردين ۱۳۶۹) https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 💫 ✍آیا خدا به دعای ما توجهی می‌کند؟ 🍃وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِ‌يبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْ‌شُدُونَ ﴿١٨٦﴾🍃 و هرگاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، [بگو] من نزديكم، و دعاى دعاكننده را -به هنگامى كه مرا بخواند- اجابت مى‌كنم، پس [آنان‌] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند 📗سوره مبارکه بقره – آیه 186
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖تلاوتی بسیار زیبا وکمیاب از سوره:آل عمران 👤قاری:استاد عبدالباسط محمد عبدالصمد
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
ادعاى خونخواهى علويان اما اين كه ادعا مى كردند كه براى خونخواهى علويان قيام كرده اند و بدين وسيله نهضت خود را حتّى پس از موفقيّت و رسيدن به حكومت، به اهل بيت مربوط مى ساختند، موضوعى است بسيار روشن. اين شگرد جنبه دوم از مرحله چهارم دعوتشان به شمار مى رود. محمد بن على به بكير بن هامان مى گفت: « ما به زودى انتقام خونشان را خواهيم گرفت » يعنى خونهاى علويان را. سفّاح نيز هنگامى كه سر مروان را در برابرش قرار دادند، گفت: « ديگر از مرگ باكم نيست، چه در برابر حسين و برادرانش، از بنى اميّه دويست نفر را كشتم، و در برابر پسرعمويم زيدبن على جسد هشام را آتش زدم، و در برابر برادرم ابراهيم، مروان را به قتل رسانيدم ». (۴۵) صالح بن على به دختران مروان مى گفت: « آيا مگر هشام بن عبدالملك نبود كه زيدبن على را كشت و در مزبله دانى شهر كوفه به دارش آويخت؟ مگر همسر زيد در حيره به دست يوسف بن عمرو ثقفى كشته نشد؟ مگر وليد بن يزيد، يحيى بن زيد را نكشت و در خراسان به دارش نياويخت؟ مگر عبيدالله بن زياد حرامزاده، مسلم بن عقيل بن ابيطالب را در كوفه به قتل نرساند؟ مگر يزيد حسين را نكشت؟ » (۴۶) باز براى آن كه رابطه اين نهضت با اهل بيت قطع نشود مى بينيم كه نخستين وزير در دولت عباسيان، يعين ابوسلمه خلال « وزير آل محمّد » لقب مى گيرد، و ابومسلم خراسانى نيز « امين يا امير آل محمّد » (۴۷) خوانده مى شود. از اين گذشته، علّت آن كه عباسيان رنگ سياه را نشانه خود قرار داده بودند، اين بود كه مى خواستند حزن و اندوه خود را به مناسبت مصايب اهل بيت در روزگار امويان، بيان كنند. (۴۸) بنابراين، مطلب ديگر كاملاً روشن است كه عباسيان از آوازه علويان بهره مى جستند، خونهاى پاك آنان را وسيله تلاش جهت رسيدن به حكومت و محكم كردن جاى پاى خود، قرار داده بودند. قابل توجه آن كه بسيارى از نهضتهايى كه پس از قيام عبّاسيان به وقوع پيوست همه به نحوى همين شگرد را به كار مى بردند. يعنى در نظر مردم چنين وانمود مى كردند كه نهضتشان در رابطه با اهل بيت بوده از تأييد و هماهنگى ايشان برخوردار است. بسيارى از آنان اين شعار را سرمى دادند: « خشنودى خاندان محمّد »..... https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا