eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.2هزار عکس
35.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
.......: ۴۳- ضمانت بهشت امام صادق علیه السلام می‌فرماید: عده ای مسلمانان انصار محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و سلام دادند. پیامبر صلی الله علیه و آله جواب سلام را دادند. عرض کردند: - یا رسول الله! ما حاجتی به تو داریم. حضرت فرمود: حاجتتان چیست؟ بگویید. گفتند: حاجتمان خیلی بزرگ است. حضرت فرمود: هر قدر هم بزرگ باشد، بگویید. گفتند: از جانب خداوند بهشت را برای ما ضمانت کن تا اهل بهشت باشیم. پیامبر صلی الله علیه و آله سرش را پایین انداخت و در حال تفکر کمی خاک را زیر و رو کرد سپس سرش را بلند کرد و فرمود: - من بهشت را برای شما ضمانت می‌کنم، به شرط اینکه هرگز چیزی از کسی نخواهید. سپس امام علیه السلام فرمود: - در گذشته مسلمانان چنین بودند. هر گاه در سفر، شلاق یکی از آنان از دستش به زمین می‌افتاد، خوش نداشت به کسی بگوید شلاق را بردار و به من بده. به خاطر اینکه می‌خواست گرفتار ذلت سؤال نگردد. لذا خودش از مرکب پیاده می‌شد و شلاق را از زمین برمی داشت و یا در کنار سفره با اینکه بعضی از حاضرین به آب نزدیکتر بودند، به او نمی گفت آب را به من بده. خودش بلند می‌شد و آب را برمی داشت و میل می‌کرد. چون می‌خواست حتی در آب خوردن نیز از کسی سؤال نکند. [۱] ---------- [۱]: بحار: ج ۲۲، ص ۱۲۹. جلد ۲ 📚داستانهای بحار الانوار https://eitaa.com/zandahlm1357
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت سیصد و سیزدهم با همه خستگی طی مسافت طولانی بندر تا مرز شلمچه، ازدحام غیر قابل تصور عبور از مرز و پس از ساعت‌ها پیمودن مسیر مرز تا ورودی شهر نجف، باز هم شوری شیرین در تمام رگ‌های بدنم می‌دوید که هنوز مرقد امام علی (علیه‌السلام) را ندیده و نمی‌توانستم منظره رؤیایی‌اش را تصور کنم. حالا تا دقایقی دیگر بر کسی میهمان می‌شدم که این روزها با آهنگ کلماتش خو گرفته و با مطالعه مداوم نهج‌البلاغه‌اش، بیش از پیش شیفته کمالاتش شده بودم. در تمام طول مسیر از مرز تا شهر نجف، روی سرِ شیعیان میهمان‌نواز و بی‌ریای عراق قدم می‌گذاشتیم که با ماشین‌های شخصی خودشان، زائران را در طول مسیر منتقل می‌کردند و با همان زبان خودشان و کلماتی که از زبان فارسی آموخته بودند، رهسپاری‌مان را در مسیر زیارت امام حسین (علیه‌السلام) می‌ستودند و مدام خوش آمد می‌گفتند. در هر روستا و کنار هر خانه‌ای بساط پذیرایی بر پا کرده تا به استکانی چای عراقی و خرما و یا هر چه در دسترس‌شان بود، خستگی را از تن مردم به در کنند و خدا می‌داند با چه اخلاص و محبتی از زائران پذیرایی می‌کردند که انگار میزبان عزیزترین عزیزان خود بودند تا جایی که وقتی در کنار یکی از موکب‌ها برای تجدید وضو و اقامه نماز مغرب توقف کردیم، هر کدام از اهل طایفه برای ارائه خدمتی، مشتاقانه به سمت‌مان آمدند. پیرمرد خانواده به سمت وضوخانه راهنمایی‌مان می‌کرد و بانوی خانه با تشت و پودر آمده بود تا لباس‌هایمان را بشوید و هنوز نمازمان تمام نشده، سفره شام را پهن کرده و بی‌توجه به تعارف‌های ما، با نهایت مهربانی غذای لذیذشان را آوردند و شاید خدا می‌خواست اوج خدمت‌گذاری این بندگان مخلصش را به رخ ما بکشد که برق هم رفت تا در تمام طول مدت صرف غذا، پیرمرد خانواده با چراغ قوه بالای سرِ ما به خدمت بایستد و دستِ آخر با چه محبتی ما را بدرقه کردند و باز موکب‌های دیگر دست بردار نبودند که هر کدام سرِ راهمان را می‌گرفتند تا میهمان خانه آنها شویم و هر کدام می‌خواستند افتخار پذیرایی از میهمانان امام حسین (علیه‌السلام) را از آنِ خودشان کنند و ما شرمنده اینهمه مهربانی بی‌منت، از کنارشان عبور می‌کردیم. به علت محدودیت‌های امنیتی، از ورود وسایل نقیله به مرکز شهر نجف جلوگیری می‌شد و مجبور بودیم راهمان را به سمت حرم با پای پیاده طی کنیم. آسید احمد و مجید با کوله پشتی‌های به نسبت سنگینی که هر یک به دوش گرفته بودند، جلوتر از ما حرکت می‌کردند و من و مامان خدیجه و زینب‌سادات پشت سرشان می‌رفتیم. خیابان‌ها مملو از جمعیتی بود که خستگی را زیر پا گذاشته و در ساعات پایانی نیمه شب، همچنان با شیدایی به سمت حرم می‌رفتند. هر چند هنوز طعم تلخ هلاکت پدر پیر و به فنا رفتن جوانی برادرم از مذاق جانم نرفته بود، اما خنکای مطبوع شبانگاه شهر نجف، آنچنان روحم را نوازش می‌داد که با قدم‌هایی پُر توان و استوار پیش می‌رفتم و نه اینکه نخواهم که دیگر نمی‌توانستم به چیزی جز شور اربعین بیندیشم که با چشمان خودم می‌دیدم چه طوفان عظیمی برای بزرگداشت چهلمین روز شهادت فرزند پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) آن هم پس از چهارده قرن به پا خاسته که مرزهای ایران از هجوم جمعیت به تنگ آمده و حتی جاده شلمچه به سمت مرز عراق از حضور زائران اربعین پُر شده بود و حالا هم می‌دیدم نه کربلا که نجف لبریز از شیعیانی شده که برای پیمودن مسیری چهار روزه با پای پیاده، سر از پا نمی‌شناختند. با ما همراه باشید🌹💍https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamosigiirani-5 - ساز وآواز ماهور.mp3
2.27M
‌ ‌ ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 اگر تو فارغی از حال دوستان یارا فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش بیان کند که چه بودست ناشکیبا را بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را به جای سرو بلند ایستاده بر لب جوی چرا نظر نکنی یار سروبالا را که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد خطا بود که نبینند روی زیبا را کسی ملامت وامق کند به نادانی حبیب من که ندیدست روی عذرا را نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی چو دل به عشق دهی دلبران یغما را 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
۱۰. مسجدهای آن زمان (آخر الزمان) آباد و زیباست؛ ولی از هدایت و ارشاد در آن خبری نیست. بحار الانوار ۱۱. یا علی! می‌دانی چرا مردان خالص و کامل و صالح روی زمین، ابدال شدند؟ چون سخاوتمندانه از سر سفره دنیا برخاستند. بحار الانوار https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا