1_5582683883880579074.mp3
1.23M
#ترس_از_تنهایی
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
قسمت سوم: روزهای هجده سالگیم بود. سال و روزهایی که ققنوس شد و زندگیم را سوزاند.زندگی همه ما را. من.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت چهارم:
روزها میگذشت. دیگر از جنگ و درگیری سابق در خانه خبری نبود. حالا دیگر مادر یک هم تیمی قوی به نام دانیال داشت و پدر توانی برای مبارزه و کتک زدن،در خود نمیدید. پس آتش بس در خانه برقرار بود.
دیگر برخلاف میل دانیال خودم به تنهایی در میهمانی ها و دورهمی های دوستانمان شرکت میکردم. و این دیوانه ام میکردم. اما باید عادت میکردم به خدایی که دیگر ❤️خدا❤️ داشت.
حالا دیگر دانیال مانند مادر نماز میخواند. به طور احمقانه ایی با دخترانِ به قول خودش نامحرم ارتباط نداشت. در مورد حلال بودن غذاهایش دقت میکرد. و.. و.. و… که همه شان از نظر من ابلهانه بود. قرار گرفتن درچهارچوبی به نام اسلام آن هم در عصری که هزاران سال از ظهورش میگذشت، عقب افتاده ترین شکل ممکن بود.
دانیال مدام از کتابها و حرفهایی که از دوستش شنیده بود برام تعریف میکرد و من با بی تفاوتی به صورت مردانه و بورش نگاه میکرد. راستی چقدر برادر آن روزهایم زیبا بود. و لبخندهایش زیباتر. انگار پرده ایی از حریر، مهربانی هایش را دلرباتر کرده بود. گاهی خنده ام میگرفت، از آن همه هیجان کودکانه اش، وقتی از دوستش تعریف میکرد. همان پسره سبزه ایی که به رسم مسلمان زاده ها، ته ریشی تیره رنگ بر صورت مردانه و از نظر آن روزهایم زشت و پر فریبش، خودنمایی میکرد.
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
نمیدانم چرا؟ اما خدایی که دانیالِ آن روزها، توصیفش را میکرد، زیاد هم بد نبود...شاید فقط کمی میشد در موردش فکر کرد.هر چه که میگذشت، حسِ مَلس تری نسبت به خدای دانیال پیدا میکردم.
خدایی که خدایم را رام کرده بود!!!
حتما چیزی برایِ دوست داشتن، داشت. و من در اوج پس زدن با دست و پیش کشیدن با پا، کمی از خدای دانیال خوشم آمد. و دانیال این را خوب فهمیده بود...گاهی بطور مخفیانه نماز خواندن های دانیال را تماشا میکردم و فقط تماشا بود وبس...اما هر چه که بود،کمی آرامم میکرد.حداقل از نوشیدنی های دیوانه کننده بهتر بود...
حالا دیگر کمی با دقت محو هیجانهای برادرم میشدم. و چقدر شبیه مادر بود چشمها و حرفهایش...آرامش خانه به دور از بدمستی های شبانه و سیاست زده ی پدر برام ملموستر شده بود. و دیگر از مذهبی ها متنفر نبودم. دوستشان نداشتم، اما نفرتی هم در کار نبود.آنها میتوانستند مانند دانیال باشند، مهربان ولی جسور و نترس... و این کام تفکراتم را شیرین میکرد.
حالا با اشتیاق به خاطرات روزمره دانیال با دوست مسلمانش گوش میکردم. مذهبی ها شیطنت هم بلد بودند...خندیدن و تفریح هم جزئی از زندگیشان بود.حتی سلفی های بامزه و پر شکلک هم میگرفتند...
کم کم داشت از خدای دانیال خوشم می آمد...
که ناگهان همه چیز خراب شد😔
خدای مادر و دانیال، همه چیز را خراب کرد!
همه چیز............
ادامه دارد😊
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#انسان_شناسی ۳۰ #استاد_شجاعی #استاد_پناهیان 💥برای بزرگ شدنِ روح، میتونی، مسیرِ سخت و طاقتفرساش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5807597800615056587.mp3
11.65M
#انسان_شناسی ۳۱
#استاد_شجاعی
#استاد_عالی
#حاج_حسین_یکتا
✖️اینجوری، بعد از تولدت به برزخ، اصلاً تحویلت نمیگیرند!
✖️ کاری به کارت ندارن!
✖️ ارزش و وزنی برات قائل نیستند!
➖ چون اینجا خودت، خودتو تحویل نگرفتی،
➖ چون اینجا کاری به کار خودت نداشتی،
➖ چون اینجا وزنت رو سنگین نکردی!
🔴 کی گفته؟
اتفاقاً من خیـــلی هم حواسم به خودم هست!
✖️ اگر هست؛ پس چرا اینقدر متلاطم و ناآرومی؟
#مهندسی_معشوق
محمد اصفهانی- نگاه منتظر - کانال شعر و موسیقی اصیل ایرانی.mp3
585.7K
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
به چشم تر سحر ستادست نگاه منتظر به جادست
مسافران رهه خبر چیست شفای چشم منتظر چیست
زمانه تاریکست کجاست خورشید گذشت دیده نمیرسد عید
خدا دلم وای به جان رسیدم به عشوه طی شد شب امیدم
چو گردبادی در این بیابان به گرد خویشم چنین شتابان
اهم ز آهم خبر ندارد شب سیاهم سحر ندارد
مرا رها گر ز من کند دل یارم بر اوج اختر وطن کند دل یارم
بهار آمد تو خواهی آمد نگار آمد تو خواهی آمد
خزان به سر شد تو خواهی آمد جهان دگر شد تو خواهی آمد
تو مهر چهری تو ماه رویی تو حور چشمی تو مشک بویی
به رخ تمامی به ماه و اختر ز اختری به ز ماه بهتر
به پیشه رخسارت ای جهان تاب چه شمعو شب تاب چه مهر و مهتاب
عیان به نخ شب رخی که ماه است تو چون بر آیی شب سیاه است
ای ورقعه زر تاب تو از روی تو روشن از خانه برون آی حجب از رو بیفکن
ای دلبر ایام آن ورقع زرتاب بر موی خوشو روی خوشت نیست سزاوار
در حلقه ی عشاق جانها به تو مشتاق از خانه برون آ که گلستان شود آفاق
#علی_معلم
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
۱۳۲. نزدیک ترین حالت بنده به خداوند و راضی ترین چیز نزد او این است که هرگاه حجّت خدا از آنها پنهان شود، صبح و شام منتظر فرج او باشند. بحار الانوار
۱۳۳. کم ترین درجه معرفت امام، اعتقاد به هم وزن و هم شأن بودن امام با پیامبرصلی الله علیه وآله است. بحار الانوار
https://eitaa.com/zandahlm1357