eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.8هزار عکس
34.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
ج 18 هنر زن بودن.mp3
47.92M
🦋هنر زن بودن (قسمت 18) ♨️داوری های نادرست و غیر عادلانه و ظلم و تحقیر زن باعث شده که زن: 🚫_جایگاه خود را نداند. 🚫_به زن بودنش افتخار نکند. 🚫_برای مردگونه بودن تلاش کند. ✅ مباحثی که ان شاء الله قرار است در "هنر زن بودن" بررسی شود 🎵استاد محمدجعفرغفرانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 پرسش و پاسخ 💠 دخترم به سن بلوغ نزدیک شده چگونه او را به حجاب تشویق کنم؟ ✍ پاسخی کوتاه به این پرسش 📝 حجاب یک اصل پذیرفته بشری است که در همه جوامع جاری است. 🔸 اما در دین مبین اسلام که برمبنای ترقی و رشد(کمال) انسان ها است حدود و اندازه مشخصی دارد که در فقه تعیین شده است اما اگر بخواهیم فلسفه ی حجاب ذکر کنیم در دو جمله می گوییم: 1⃣ بخشی از مسیر تکامل وترقی است 2⃣ موجب امنیت و مصونیت است 🔹 نکاتی که در ادامه ذکر می شود در پاسخ این سوال و بیش از ۲۰ سوال والدین نسبت به مشکلات حجاب فرزندانشون است. 1⃣ سیر تربیتی باید رعایت بشه (تربیت مثل جاده پرپیچ و خم است که باسرعت نمیشه توش حرکت کرد و گاهی که ترمز لازمه، از قبل باید سرعت رو کم کم پایین آورد) 2⃣ والدین باید الگوی مناسبی برای فرزندان خود باشند. 3⃣ فرزند شما باید باگروه همسالی که مقید به رعایت حجاب است مرتبط باشد. 4⃣ تشویق کنید(شرط‌اش این است که بصورت مُزد نباشد) 5⃣ حجاب رو منطقی و مستدل برای فرزندان در سن پایان نوجوانی شرح دهید 6⃣ در تعریف دادن دیگران که یک موفقیتی دارند توجه کنید که محجبه هم باشد و الا تعریف نکنید چون ممکن است فرزند شما بی حجابیِ اورا الگو بگیرد. 7⃣ المرء علی دین خلیله وقرینه (یعنی از دوستان ونزدیکان تاثیر میپذیرد) پس اطرافیانتان سعی کنید محجبه باشند. 8⃣ محیط باید مناسب باشد. 9⃣ والدین با کسانی که بی حجاب هستن برخورد منطقی داشته باشند. (مثلا اگر کسی رو دیدن که حجاب مناسبی ندارد نگن چه زن بدی ولی بگن چه کار بدی میکنه) 🔟 خود والدین با حجاب ارتباط خوبی داشته باشند وبا ملاطفت بیشتری برخورد کنند. 1⃣1⃣ تلویزیون الگوی خیلی بدی است سعی کنیدبا زیرکی مدیریت کنید. 2⃣1⃣ در خانه برخورد حیاگونه داشته باشید 3⃣1⃣ کاری نکنیم از چادر زده بشوند 4⃣1⃣ با محیط های معنوی ارتباط داشته باشید(حرم امام رضا (ع)،حضرت معصومه،(س) سبزقبا ،مسجدو...) 5⃣1⃣ سیره اهل البیت(ع)‌ درحیا وحجاب براشون بگویید. 6⃣1⃣ وقتی محجبه شد از او بخاطر حجابش توقع بالا نداشته باشید. و...
41.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای تحول محمد مهدی کوچکی و معصومه بهروزی💐🌹🌸🌺 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
صفحه #حکایت... https://eitaa.com/zandahlm1357
خاطرات شگفت انگیز یک دختر خوشبخت! نام من ملیکه دختر یشوعا هستم. پدرم فرزند پادشاه روم است. مادرم از فرزندان شمعون صفا وصی حضرت عیسی ع و از یاران آن پیغمبر به شمار می‌آید. خاطرات عجیب و حیرت انگیزی دارم که اکنون برای تو نقل می‌کنم - من دختری سیزده ساله بودم که پدر بزرگم - پادشاه روم - خواست مرا به پسر برادرش تزویج کند. سیصد نفر از رهبران مذهبی و ژهبانان نصارا که همه از نسل حواریون حضرت عیسی علیه السلام بودند و هفتصد نفر از اعیان و اشراف کشور و چهار هزار نفر از امراء و فرماندهان ارتش و بزرگان مملکت را دعوت نمود. با حضور دعوت شدگان در قصر امپراطور روم- جشن شکوهمند ازدواج من آغاز گردید. آن گاه تخت شاهانه ای را که با جواهرات آراسته بودند در وسط قصر روی چهل پایه قرار دادند. داماد را با تشریفات ویژه ای روی تخت نشاندند و صلیبها را بر بالای آن نصب کردند و خدمتگزاران کمر به خدمت بستند و أسقفها در گرداگرد داماد حلقه وار ایستادند. انجیل را باز کردند تا عقد ازدواج را مطابق آئین مسیحیت بخوانند. ناگهان صلیبها از بالا بر زمین افتادند و پایه‌های تخت درهم شکست. داماد نگون بخت بر زمین افتاد و بیهوش گشت. رنگ از رخسار اُسقف‌ها پرید و لرزه بر اندامشان افتاد. بزرگ اسقفها روی به پدرم کرد و گفت: پادشاها! این حادثه نشانه نابودی مذهب مسیح و آیین شاهنشاهی است. چنین کاری را نکن و ما را نیز از انجام این مراسم شوم معاف بدار! پدر بزرگم نیز این واقعه را به فال بد گرفت. در عین حال دستور داد پایه‌های تخت را درست کنند و صلیبها را در جایگاه خود قرار دهند. برادر داماد بخت برگشته را روی تخت بگذارند. بار دیگر مراسم عقد را برگزار نمایند. هر طور است مرا به ازدواج در آورند تا این نحس و شومی به میمنت داماد جدید از خانواده آنها برطرف شود. جلد ۲ 📚داستانهای بحار الانوار https://eitaa.com/zandahlm1357
ادامه داستان يک فنجان چاي با خدا 😌 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 قسمت شصت و سه: درد طاقتم را طاق کرده بود. سینه خیز، خود را به حسامِ غرقِ خون در گوشه ی اتاق رساندم. صدایش کردم. چندین بار.. مرگش با آن همه زخم، دور از انتظار نبود. وحشت بغض شد در گلویم. او تنها حسِ اطمینان در میانِ آن همه گرگ بود، پس باید میماند. با ترسی بی نهایت به پیراهنش چنگ زدم، با تمام توان تکانش دادم و نامش را فریادی کردم در گوشش. (حسام.. حسااااام..). نفسم حبس شد.. چشمانش را باز کرد. اکسیژن به ریه هایم بازگشت. بیرمقی را در مردک چشمانش خواندم. خواست دوباره مژه بر مژه بخواباند که صدایم بلند شد ( نه.. نخواب.. خواهش میکنم حسام.. من میترسم..) لبخند زد.. از همان لبخندهایِ مخصوصِ خودش.. خونِ دلمه بسته رویِ گونه اش اذیتم میکرد. ردِ قرمزی از بینی تا زیر چانه اش کشیده شده بود. (اینجا چه خبره .. دانیال کجاست؟) و در جواب، باز هم فقط لبخند زد.. چشمانش نایِ ایستادگی نداشت. رهایش کردم بی آنکه خود بخواهم.. ناگهان درد هیولا شد، لگدم کرد. مار شدم و در خود پیچیدم.. به معده ام چنگ میزدم و دندان به دندان ساییده، ناله میکردم. میدانستم تمام این اتفاقات از سرچشمه ایی به نام دانیال نشات میگیرد و جز سلامتی اش هیچ چیز برایم مهم نبود. حسام به سختی به سمتم نیم خیز شد.. صدایش بریده بریده گوشم را هدف گرفته بود ( طاقت بیار.. همه چیز تموم میشه.. من هنوز سر قولم هستم.. نمیذارم هیچ اتفاقی براتون بیوفته..) فریاد زدم ( بگو.. بگو تو کی هستی؟؟ اینا عوضیا با دانیال چه کار دارن؟؟ برادرم کجاست..؟) لبش را به گوشم نزدیک کرد، و صدایی که به زور شنیدم ( اینجا پرِ دوربینِ، دارن مارو میبینن..) منظورش را نفهمیدم.. یعنی صوفی و عثمان، جان دادنمان را تماشا میکردند؟؟ دلیلش چه بود؟ جیغ زدم ( درد.. درد دارم.. دا..دانیااال.. همه تون گم شید از زندگیمون بیرون.. گم شید آشغالا.. چرا دست از سرمون برنمیدارید.. برادرمن کجاست؟؟ اصلا زنده ست؟؟) صدایِ بی حال حسام را شنیدم ( آرووم باش.. همه چی درست میشه..) دیگر نمیداستم باید به چه کسی اعتماد کنم.. صوفیِ ؟؟ عثمان؟؟ و یا حسام؟؟؟ تمامِ نقش ها، جایگاهشان عوض شده بود.. صوفیِ مظلوم، ظالم.. عثمانِ مهربان، حیوان.. و حسامِ خانه خراب کن، آرامشِ محض. حالا نمیدانستم باید از دانیال هم بترسم یا نه.. صدایِ بریده بریده و بی حالِ حسام بلند شد.. با موجی کم جان، قرآن میخواند.. نمیدانم معجزه ی آیات بود یا صدایش که تا به جانم میرسد، حکم مسکن را میافت.. دردم از بین نرفت اما کم شد.. انقدر کم که مجالِ نفس کشیدن پیدا کردم. خماریش به جانم ننشسته بود که درِ اتاق با ضربی محکم باز شد. عثمان و صوفی بودند. عثمان یقه ی لباسِ حسام را گرفت و او را تکیه به دیوار، نشاند. (ببین بچه .. ما وقت این مسخره بازیا رو نداریم.. مثه آدم، یا اسمِ اون رابط که تو سازمان، اطلاعاتو بهتون لو میده رو بگو یا اینکه دانیال الان کدوم گوریه؟؟) حسام خندید ( شما رو هم پیچونده؟؟ ما فکر میکردیم فقط به ما کلک زده؟؟ صد دفعه گفتم، بازم میگم.. من.. نِ .. می.. دو.. نم.. بفهم.. من نمیدونم.. نه اسمِ اون رابطو.. نه آدرسِ اون گوری که دانیال توش دفنه.. ) ادامه دارد.. بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357
اخلاق مهدوی 70.mp3
3.16M
💠 🎤 با توضیحات 🎬 جلسه 46 👈نقش وضو و رو به قبله بودن در استجابت دعا ❇️ 90 جلسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani-3 - تصنیف : گل به دامن.mp3
1.28M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 به خارزار جهان ، گل به دامنم ، با عشق صفاي روي تو ، تقديم مي كنم ، با عشق درين سياهي و سردي بسان آتشگاه هميشه گرمم ، هميشه روشنم با عشق همين نه جان به ره دوست مي فشانم شاد به جان دوست ، كه غمخوار دشمنم با عشق به دست بسته ام اي مهربان ، نگاه مكن كه بيستون را از پا در افكندم ، با عشق دواي درد بشر يك كلام باشد و بس كه من براي تو فرياد مي زنم : با عشق 🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶 ای دل به کمال عشق آراستمت وز هرچه به غیر عشق پیراستمت یک عمر اگر سوختم و کاستمت امروزچنان شدی که می خواستمت! 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
۲۴۹. لباس قائم ما چیزی نیست جز پوشاکی زبر و خشن، و غذای او چیزی نیست جز طعامی خشک. منتخب الاثر ۲۵۰. چه بسیار مؤمن دلسوخته ای که در فقدان آب گوارا (حضرت مهدی علیه السلام) در حیرت و حزن به سر می‌برد. اثبات الهداه https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......: ولي با ظهور شيخ مفيد و گسترش صيت دانش او بتدريج بغداد كه مركز سياسي و جغرافيايي قلمرو اسلامي بوده به مركز اصلي علوم و معارف شيعي نيز بدل مي‌شود و نه فقط مرجع حل مسائل فكري و ديني شيعه (۷) كه كعبه ي آمال طالبان علم نيز مي‌گردد. اگر چه فهرست مبسوطي شامل نام همه ي شاگردان مفيد كه قاعدتاً جمع كثيري بوده اند در دست نيست و تعداد كساني كه به عنوان شاگردان او در كُتب تراجم نام برده شده اند بسيار اندك و بسي كمتر از آن چيزي است كه مردي چون مفيد در مدت نزديك به نيم قرن رياست علمي شيعه، بايد تربيت كرده باشد، ولي اولاً عزيمت نابغه يي چون شيخ طوسي از طوس به بغداد و كشيده نشدن او به حوزه‌هاي نزديك زادگاهش - يعني خراسان و ماوراء النهر - و درنگ نكردن او در ري و قم و نيز عدم اشتهار چهره‌هاي برجسته يي از حوزه‌هاي مزبور تا مدت زماني نه چندان كوتاه، همه حاكي از آن است كه حوزه ي بغداد با اشتهار و شكوفايي شيخ مفيد، در جايگاهي كه پيش از آن در مورد هيچيك از حوزه‌هاي علمي شيعه به ياد نداريم، قرار داشته است، بدين معني كه با حيازت همه ي علوم رايج در مجموع حوزه‌هاي تشيع، رونق حوزه‌هاي ديگر در سراسر جهان اسلام را شكسته و تا هنگام و لادت حوزه ي بكر و مبارك نجف (در سال ۴۴۸ يا ۴۴۹) درةالتاج مراكز علمي شيعه به شمار مي‌آمده است. بي شك محور و نقطه ي درخشان و مايه ي درخشش اين حوزه شيخ مفيد بوده است. او با نبوغ و استعداد خارق العاده و تلاش بي وقفه ي خود و با بهره گيري از موقعيت استثنايي شهر بغداد به عنوان مركز سياسي و جغرافيايي جهان اسلام و رفت و آمد چهره‌هاي علمي مذاهب مختلف به آن، به جامعيتي بي نظير دست يافته، و آنگاه چون قطب و محور جذابي، عنصر متمايز كننده ي حوزه ي شيعي بغداد در زمان خود شده است. با نظر به آثار علمي اين شيخ بزرگوار و ساير قرائن، آشكار مي‌گردد كه مفيد مجمع و ملتقاي شگفت انگيزي است از بيشتر ويژگيهايي كه چهره‌هاي شاخص شيعه تا آن زمان بدان اشتهار داشته اند: در او فقه قديمين و ابن بابويه و جعفربن قولويه، كلام ابن قبه و بني نوبخت، علم الرجال كشي و برقي، حديث صدوق و صفار و كليني به اضافه ي قدرت جدل و هماورديِ فكري بي نظير و بسي برجستگي‌هاي ديگر يكجا گرد آمده بود. آنان البته هر يك مشعلي بر سر يكي از راههاي معارف اهل بيتند. اما مفيد، چون چلچراغي، مجمع و ملتقاي همه آنها به شمار مي‌رود. و اين چيزي است كه پيش از او در هيچيك از شخصيتهاي علمي شيعه سراغ نداريم. در يگانه بودن او همين بس كه ابن نديم (م ۳۸۰) وي را در سنين پيش از ۴۴ سالگي اش (۸) سر آمد همه ي شيعه در فقه و كلام و حديث معرفي مي‌كند. و ذهبي كه در تاريخ الاسلام با لحني كينه آلود و دور از انصاف از وي سخن گفته، در عين حال از ابن ابي طي درباره ي او نقل مي‌كند كه: او در همه ي علوم، يگانه بود: در اصولين، در فقه، در اخبار و معرفت رجال، در قرآن و تفسير، در نحو و شعر... در همه ي اين علوم وي سر آمد همگان بود و با پيروان هر عقيده يي مناظره مي‌كرد. (۹) باري، مفيد كسي است كه علوم گذشتگان در تكامل خود، در او مجتمع گشته بود و به بركت چنين شخصيت جامع و چند بعدي و همه جانبه يي، حوزه ي علمي شيعه بدانگونه كه قرنها پس از آن استمرار يافت، پايه گذاري شد كه در آن فقه و كلام و اصول و ادب و حديث و رجال در كنار يكديگر و مكمل يكديگر تدريس و تحقيق و متكامل مي‌شد. و همين حوزه است كه در نقطه يي بس والا، سيد مرتضي و در اوج قله ي كمال، شيخ الطائفه محمّد بن الحسن الطوسي را پديد آورد. با توجه به آنچه درباره ي بي سابقه بودن پديده ي شيخ مفيد و حوزه ي بغداد معاصر او گفته شد، حقاً بايد مفيد را بنيانگذار حوزه‌هاي علمي شيعه با قواره يي كه در قرنهاي پس از آن ديده مي‌شود، دانست يعني جايي كه در آن مجموعه يي از دانشهاي عقلي و نقلي اسلامي آموخته و تدريس مي‌شود و متخرج آن در همه يا اكثر آن علوم تبحر مي‌يابد. حداقل تا دوران شهيد اول يعني تا آنگاه كه ديگر اختصاص به فقه و مقدمات آن، گرايش غالب حوزه‌هاي علميه را تشكيل داده است، همان قواره در همه يا اغلب حوزه‌ها و متخرجين آنها مشاهده مي‌شود و اين ادامه ي جرياني است كه از شخصيت مفيد و حوزه ي آفريده ي او يعني حوزه بغداد تا سال ۴۱۳، سرچشمه گرفته است. بنابر اين جاي شگفتي نيست اگر ادعا شود كه چنين شخصيت يگانه و ممتازي، مؤسس و باز كننده ي راهي نو در سه محوري باشد كه قبلاً عناوين آن فهرست گونه بيان شد. اكنون نوبت آن است كه به ابعاد سه گانه ي مزبور در شخصيت علمي مفيد بپردازيم. ۱ - تثبيت هويت مستقل مكتب اهل بيت (عليهم السّلام) پس از آغاز دوران غيبت و به ويژه بعد از انتهاء دوره ي ۷۴ ساله ي غيبت صغري و انقطاع كامل شيعيان از امام غائب (ارواحنافداه)، يكي از خطراتي كه كليت مكتب اهل بيت را تهديد مي‌كرد اين بود كه اشتباه و انحراف عمدي يا غير عمدي كساني از منسوبين به اين مكتب، چيزهايي را از آن كاس
ته يا به آن بيافزايد، و يا بر اثر كم رنگ شدن مرزبندي‌هاي اصولي مكتب، خطوط انحرافي با آن آميخته و انحرافات مسلكهاي اعتقادي يا مذهبهاي جعلي با حقايق آن ممزوج گردد. در دوران حضور امام (ع) هر گاه چنين چيزي پيش مي‌آمد يا خطر آن مطرح مي‌شد، شخص شخيص امام، آن محور و مركز مطمئني بود كه همه چيز با آن مقايسه و اندازه گيري و درباره ي آن قضاوت مي‌شد. پس از تا امام (عليه السّلام) در ميان مردم بود اشتباهات، ديري نمي پاييد و آن پيشواي معصوم خطاهاي عمده را در مقطع حساس تبيين مي‌كرد...... مقام معظم رهبری https://eitaa.com/zandahlm1357
مطبوعات كار مطبوعات به خاطر همين تأثيري كه بر روي ذهن و به تبع آن عمل و رفتار يك مجموعه يي از مردم دارد؛ نمي تواند به عنوان يك شغل محض و شغل كاسبانه مطرح بشود. آنچه كه از مطبوعات يك جامعه مورد انتظار است، اين است كه معلومات مردم را بالا ببرند. اين كار و اين مسئوليت به معناي اثرگذاري مستمر برروي ذهن و فكر يك مجموعه يي از مردم است كه همين داراي اهميت است؛ هر چند آن مجموعه وسيع نباشد و كوچك باشد قصار نویسنده ؛آیت الله العظمی سید علی خامنه ای(دام ظله) https://eitaa.com/zandahlm1357