8.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 تصوری اشتباه درباره زبان عربی و تاثیر آن در نامگذاریها👆👆
✅ من هم قبول دارم ماهیت و واقعیت اسلام هرگز به این مطلب نیست که من اسمم حسن باشد یا کامران. اینقدر اشخاصی بودهاند که اسمشان حسن و حسین و احمد بوده که کمر اسلام را شکستهاند. ممکن است اسم من یک اسم غیر اسلامی باشد ولی عملًا من مسلمان واقعی باشم.
من منکر این مطلب نیستم؛ نمیگویم هرکسی با اسم مسلمان میشود و هرکسی با اسم از اسلام خارج میشود؛ ولی عرض میکنم که این خودش یک حسابی است در دنیای اسلام که ما این اسمها را به عنوان ظرفها باید حفظ کنیم تا محتوا و مظروف را از دست ندهیم.
📙 استاد مطهری، پانزده گفتار، ص۱۶۶
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
14.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای عهد تصویری
https://eitaa.com/zandahlm1357
نام های پنجاه گانه روز غدیر.pdf
3.87M
نام های پنجاه گانه روز غدیر.pdf
5.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*✋🏻نصب پرچم های غدیر در حرم مطهر امام رضا علیه السلام*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠چه در دل داری؟
عـــــشق عــــــ💚ــــلے را.....
عاقبـت بخـیری یعنی همین
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
ت: اي بند گان من، از شما خشنود شدم، پس خوشحال و شادمان باشيد. در اين هنگام، سر از سجده بر ميداشتند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
بيرون سرا پرده براي صنوبر به سجده ميافتادند و چندين برابر آنچه براي درخت آباديهاي خود قرباني ميكردند، براي اين صنوبر (اصلي) قرباني مينمودند. در اين هنگام ابليس ميآمد و صنوبر را محكم تكان ميداد و از درون آن با صداي بلند صحبت ميكرد، و بيش از وعدههايي كه شياطين در صنوبرهاي آباديهاي ديگر به ايشان داده بودند، به آنان وعده و اميد زندگي ميداد. در اين هنگام سرهاي خود را از سجده بر ميداشتند و از زيادي شرابخواري و مِعزَف نوازي چندان شاد و سرمست ميشدند كه از خود بي خود ميگشتند و نمي توانستند صحبت كنند، آنان دوازده شبانه روز، به شمار اعيادشان در طول سال، بدين منوال سپري ميكردند، آن گاه به آباديهاي، خود باز ميگشتند، چون مدت درازي از كفر و بت پرستي آنان گذشت، خداوند عزّوجلّ از ميان بني اسرائيل پيامبري از نسل يهود بن يعقوب، برايشان فرستاد، آن پيامبر مدت مديدي ايشان را به عبادت خداوند عزّوجلّ و شناخت ربوبيت او دعوت كرد اما از او پيروي نمي كردند. وقتي ديد كه اين قوم غرق در ضلالت و گمراهي هستند و هر چه ايشان را به
راه راست و رستگاري فرا ميخواند، نمي پذيرند، روز عيد پايتخت آنان كه فرا رسيد، گفت: پروردگارا، اين بندگان تو راهي جز تكذيب من و كفر به تو نمي پويند، و همچنين درختي را ميپرستند كه هيچ سود و زياني از آن بر نمي خيزد، پس درخت آنان را بخشكان و قدرت و سلطنت خود را به ايشان نشان ده، صبح كه شد، مردم ديدند درختشان بكلي خشكيده است، ترس و وحشت وجود آنان را فرا گرفت و به دو گروه تقسيم شدند. گروهي گفتند: اين مردي كه مدّعي است از جانب پروردگار آسمان و زمين سوي شما فرستاده شده آن را سحر كرده است، تا بدين وسيله از خدايانتان روي گردانيد و به خداي او روي آوريد. گروهي ديگر گفتند: چنين نيست، بلكه خدايان شما چون ديدند اين مرد از آنها عيبجويي و بدگويي ميكند و شما را به پرستش غير آنها فرا ميخواند، به خشم آمدند و زيبايي و خرمي خود را از شما پوشيده داشتند تا شما به خاطر آنها خشم گيريد و انتقامشان را از او بستانيد. پس همگي به اتفاق تصميم بر قتل آن پيامبر گرفتند، و براي اين كار لولههاي بلندي با دهانههاي گشاد از سرب ساختند و آنها را يكي پس از ديگري به ته چشمه فرستادند و مانند نايهاي سفالين به هم وصل كردند و آبي را كه در ميان آن لولهها جمع شد بيرون كشيدند و سپس در ته چشمه
چاه عميقي كه دهانه اش تنگ بود حفر نمودند و پيامبر خود را در ميان آن چاه كردند و تخته سنگ بزرگي بر سر چاه گذاشتند، سپس لولهها را از آب بيرون آوردند و گفتند: اينك اميدواريم كه خدايانمان وقتي ببينند ما كسي را كه از آنان بد ميگفت و از پرستش آنها باز ميداشت به قتل رسانده ايم و در زير خداي بزرگ دفنش كرده ايم، از ما خشنود شوند و روشنايي و خرمي آنها همچون گذشته به ما باز گردد. آنان در تمام آن روز ناله پيامبرنشان را ميشنيدند كه ميگفت: اي خداي من، تو خود ميبيني كه در چه جاي تنگي و در چه اندوه جانفرسايي به سر ميبرم، پس بر بدن ناتوان من و بي چارگيام رحم فرما و هر چه زودتر جانم را بستان و در اجابت دعايم تأخير مفرما، تا اين كه از دنيا رفت. پس خداوند عزّوجلّ به جبرئيل فرمود: آيا اين بندگان من كه بردباريم آنان را گستاخ كرده و از مكر و خشم من آسوده خاطر گشته اند و غير مرا ميپرستند و پيامبرم را كشتند، گمان ميكنند كه ميتوانند در برابر خشم و غضب من تاب آورند، و يا از قلمرو من خارج شوند، چگونه توانند، در حالي كه من از هر كس كه نافرمانيام كند و از كيفرم نترسد انتقام ميگيرم. به عزّت و جلالم سوگند كه ايشان را عبرت جهانيان گردانم. هنوز در حال
اجراي مراسم عيد خود بودند كه طوفان سرخي سخت وزيدن گرفت، و آنان را سراسيمه و هراسان ساخت و روي يكديگر ميريختند، آن گاه زمين در زير پايشان سنگ گوگرد شد و آتش گرفت، و بر فراز سرشان نيز ابري سياه و تاريك سايه افكند و جرقههاي شعله و آتش، هر يك به بزرگي يك گنبد، بر سرشان باريدن گرفت، و همان طور كه سرب در آتش آب ميشود، بدنهاي آنان ذوب شد. پناه ميبريم به خدا از خشم او و نزول بلايش، و لاحول و لاقوه إلّا بالله۳. ۲- صدوق گويد: پدرم (رض) از احمد بن ادريس، از محمد بن احمد، از علي بن اسماعيل، از محمد بن عمر و بن سعيد، از يكي از دوستانش برايمان نقل كرد كه گفت: از عيّاشي شنيدم كه ميگويد: از حضرت رضا (ع) درباره (مقدار) خرجي خانواده سؤال كردم، فرمود: حد وسط ميان دو امر مكروه، عرض كردم: قربانت گردم، مقصود از دو امر مكروه را نمي دانم. فرمود: بلي، رحمت خدا بر تو، مگر نمي داني كه خداوند عزّوجلّ اسراف و سختگيري را ناخوش ميدارد و فرموده است (و آنان كه وقتي انفاق كنند اسراف نكنند و تنگ نگيرند و بين اين دو اعتدال است) ۴. ۳- صدوق از حاكم ابوعلي حسين بن احمد بيهقي، از محمد بن يحيي صولي، از عون بن
محمد كندي، از ابوالحسين محمد بن ابي عباد كه به سماع و شراب