#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: در سال ۵۱، یک سیرک مصری، که اقدام به رواج فساد در اهواز میکرد، توسط حسین و دوستانش به آتش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
حسین را از بند خارج میکنند و با ریسمان، به درختی که در حیاط زندان بوده، میبندند و در هوای سرد زمستان رهایش میکنند.
۵
سید کاظم، برای ملاقات برادرش به ساواک رفت. وقتی حسین وارد اتاق شد، کاظم با کمال تعجب دید که حسین بلند قد شده است.
بعد از آزادی مسئله را جویا شدیم. حسین گفت: کف پایم بر اثر شکنجه ها، بشدت زخمی شده بود. برای اینکه بتوانم به اتاق ملاقات بیایم، کفش مخصوص به من دادند که در کف آن حدود ۱۰ سانتیمتر ابر و پنبه قرار داشت
۶
تابستان سال ۱۳۵۴، اولین سالی بود که کولر گازی خریده بودیم. هوای اهواز بسیار گرم بود وگاهی به ۵۰ درجه میرسید. بعضی از شبها بالای پشت بام میخوابیدیم و شبهایی که هوا خیلی گرم بود در اتاقی که کولر داشت. اما حسین هر شب به پشت بام میرفت وآن جا میخوابید. میگفت: مگر همه ی مردم کولر دارند که من زیر کولر بخوابم؟
۷
در اوج تظاهرات دانشجویی علیه رژیم شاه، روزی یکی از مأمورین، به یکی از خواهران چادری که در حال عبور از سالن دانشکده بود، پرخاش کرد. حسین که شاهد این جسارت بود، به مأمور پاسخی تند داد. مأمور، حسین را دستگیر کرد و پس از ضرب و شتم به داخل کامیون برد. عده ای از خواهران دانشجو با دیدن این صحنه، علیه آن مأمور شعار دادند و بعد همگی جلوی کامیون نشستند. خواسته ی آنان آزادی حسین بود و طولی نکشید که به خواسته شان رسیدند.
۸
در اولین روز که خبر سینما رکس اعلام شد، حسین پرچم سیاهی بدست گرفت و رفت در
برابر سربازان رژیم ایستاد و فریاد «الله اکبر» سر داد. مردم با دیدن این شهامت، او را همراهی کردند و جمعیتی حدود ۳۰ الی ۴۰ نفر جمع شدند. مأموران نظامی با گاز اشک آور و تیراندازی، آنها را متفرق کردند.
در آن روز من شاهد بودم که چندین بار با فریاد حسین، تظاهرات خیابانی شکل گرفت.
۹
چراغ اتاقش، معمولاً از شب تا صبح روشن بود و در مدت کوتاهی که در مشهد بود، بسیاری از کتب معتبر تاریخ اسلام، به زبان عربی و فارسی، را مطالعه کرد و یادداشت برداشت. شبی میهمان او بودم و چون از تهران به مشهد رفته بودم، ابتدای شب خوابیدم، نیمه شب، حسین با حالتی عجیب، صدایم زد و گفت: بلند شو، بلند شو!
گفتم: چه شده؟
گفت: بلندشو، ببین در این کتاب درباره ی پیامبر (ص) چه چیزهایی جالبی نوشته!
۱۰
حسین بیش از یک سال دانشجوی دانشگاه مشهد بود، در این مدت همه شب، یک ساعت قبل از اذان صبح از خواب برخاسته و برای اقامه نماز شب و عبادت، به حرم حضرت امام رضا (ع) میرفت.
۱۱
در سال ۵۶ برای زیارت و دیدار سید حسین به مشهد رفتم. حسین بحث کتب تفسیری فردی به نام آشوری را وسط کشید و با قاطعیت و استدلال گفت: این فرد دروغگو
است و من حتی نسبت به مسلمان بودنش شک دارم!
این فرد کسی بود که در سالهای بعد از انقلاب، گروهک فرقان را رهبری میکرد. به شهادت رساندن استاد شهید مطهری (ره) از جمله جنایات این گروهک بود.
۱۲
به اهواز آمده بود و از اینکه روی دیوارهای شهر، شعاری نوشته نشده بود، بسیار ناراحت بود. گفت: باید اقدام کنیم!
با هم به بازار رفتیم و چند قوطی اسپری رنگی خریدیم. رفتیم موتور یکی از دوستان را هم گرفتیم. قرار گذاشتیم نیمه ی شب شعار
نویسی بر دیوارها را شروع کنیم. اما آن شب به دلیل خستگی خواب ماندیم. برای نماز که بیدار شدیم، با وجود روشنی تدریجی هوا، حسین تصمیم گرفت برنامه اش را اجرا کند. سوار بر موتور از خانه بیرون رفتیم. من رانندگی میکردم و او شعار مینوشت. اولین شعار این بود: تنها راه سعادت: ایمان، جهاد، شهادت!
📚پیک افتخار خاطرات شهید حسین علم الهدی
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: حمد حقیقی موجب صعود پس مقصود از ذکر این مقدّمات توضیح و تشریح فقره دعا قول معصوم علیه السل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
حمد آرامش دهنده
قوله علیه السلام: حَمْداً تَقَرُّ بِهِ عُیُونُنَا إِذَا بَرِقَتِ الاأَبْصَارُ.
أولاً بدان که: « قرّ » به معنی فرح و سرور گرفته اند، و عین را به معنی چشم، در « قرّة عین لی و لک »، یعنی فرح و سرور باشد برای من و تو، و دعای « أقر اللّه عینک » [۴] را گفته اند: أی أبرد اللّه دمعک، یا آن که: « أقر اللّه عینک»، أی انامه. ولی این معانی به حسب لغت مناسب ما نحن فیه نیست، یعنی « قرة » به معنای سرور نیست، بلکه از قرار است که به معنای سکون و ثبوت باشد، و دیگر آن که اگر مراد در این موارد از عین چشم بود باید فرموده باشد « أقر اللّه عینیک » نه « عینک » ؛ زیرا که از برای عین هفتاد معنی است که هر یک به مناسبت مطلب اطلاق میشود، من جمله در این موارد مراد از عین نفس و قلب است، یقال: عین الشی ء أی ذاته و حقیقته ؛ و معنی « أقر اللّه عینک، أی بلغک أمانک حتی ترضی نفسک و تسکن قلبک ».
----------
[۴]: ۵ - إرشاد القلوب، ج ۲، ص ۴۳۱.
پس ما حصل فقره دعاء « حمداً تقرّ به عیوننا إذا برقت الأبصار » آن است که انسان را مادامی که در دنیا معرفت کامل و یقین تام از طریقه علم و عیان حاصل نگردید در مقام هول و اضطراب است، کما ورد فی الدعاء: « أعوذ بک من هول المطلع » [۱] الذی وقع علیه الاطلاع بعد الموت ؛ ولی وقتی که از ذکر خدا یعنی قرآن و توحید رفع تردیدات و شبهات او گردید سکون قلب و اطمینان که معنی ایمان است پیدا میشود، کما قال تعالی: « أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ [۲] ».
----------
[۱]: ۱ - الاقبال، ص ۳۷۶ ؛ بحارالأنوار، ج ۹۵، ص ۲۴۶.
[۲]: ۲ - سوره مبارکه رعد، آیه ۲۸.
پس معصوم عرض مینماید حمد و توحید مینمائیم تو را حمدی که از هول و اضطراب قرار بگیرد و ساکن و ثابت شود به سبب آن حمد و توحید قلوب ما.
📚✍ #شرحی بر صحیفه سجادیه
میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: حلاج گفته شده حلاج صبحدمی در بغداد فریاد میزد ای مسلمانان مرا از دست خدا در امان بدارید،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
مسلمان و دنیا
از محاسن نقل شده است که در زمان فرمانداری سلمان در مدائن، آتش سوزی رخ داد، سلمان شمشیر و قرآنش را برداشت و از خانه بیرون رفت و گفت سبک باران چنین نجات مییابند.
خسرو
بر خاک من رسید پس از مرگ و هر گیاه
کآنرا نه بوی او بود از بیخ برکنید
گویند
ز وصل شاد نیم و ز جفا ملال ندارم
چنان ربوده ی عشقم که هیچ حال ندارم
سختی دنیا
ابن عباس میگوید: کسی که خدا سه روز دنیا را بر او زندان نماید و او از خدا خشنود باشد، اهل بهشت است.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: خانم محترم! به شوهرت افتخار کن! بهترين كادويي كه ميتوني به شوهرت هديه كني، اينه كه بهش ب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
آموزش مهارتهای کلامی زن و شوهر
روانشناسان ميگويند: در ارتباطات كلامي و حتّي غيركلامي هر گاه طرف مقابل شما مانعي ايجاد كرد شما پُل بزنيد! با اين روش او را خلع سلاح كرده و گويا از نقطه اي كور كه او گمان نمي بُرد بر او يورش آورده ايد و در نتيجه مقاومت او را شكسته ايد! آيا خردمندانه است كه روي آتشي كه او افروخته است بنزين بريزيم؟!
پيش از روانشناسان نيز در آموزههاي قرآن و عترت پيشنهادهايي در اين باره سراغ داريم كه تحت عنوان: « مهارتهاي كلامي و غير كلامي » از آنها ياد ميكنيم!
قرآن در آيه ي ۳۴ سوره ي فُصّلت ميفرمايد:
« و لا تستوي الحسنه و لا السيئه، ادفع بالتي هي احسن فاذا الذي بينك و بينه عداوه كانّه وليّ حميم! »
« خوبي با بدي يكسان نيست، بدي را با خوبي بر طرف كن، در اين هنگام (با كمال شگفتي خواهي ديد) آن كه بين تو و بين او دشمني بود گويا دوستي صميمي شده است! »
امام صادق (ع) به « عنوان بصري » ميفرمايد:
اگر كسي به تو
گفت: اگر يكي بگويي ده تا به تو پاسخ خواهم داد، بي درنگ به او بگو: اگر ده تا هم بگويي، يكي هم نخواهي شنيد!
كنفوسيوس ميگويد: « به جاي آن كه به تاريكيها لعنت بفرستيد، شمعي بيفروزيد! »
در اين جا سه نكته را يادآوري ميكنيم:
روابط زن و شوهر بايد حقيقي باشد و نه فقط حقوقي! بنا بر اين گذشت، بزرگواري، صبوري و فروتنيِ هر يك از زن و شوهر چونان سرمايه گذاري دو شريكِ صميمي است كه پيوند زناشويي را استحكام ميبخشد!
فروتني و گذشت نبايد به ذلّت و خواري كشيده شود ؛ چرا كه در سخنان پيشوايان دين آمده است: « آفه الحلم الذل! » « آسيب بردباري خواري است! »
ديالوگها و ساختارهاي پيشنهادي كه پيش روي شماست وحي مُنزَل نيستند، شما هم ميتوانيد با ذوق سرشار و ذهن خلّاق و آفريننده ي خود متناسب با شرايط خودتان ساختارها و جملاتي را در « مهارتهاي كلامي » بيافرينيد! پس با تقويت هوش هيجاني و عاطفي خود در اين مهم بكوشيم:
خانم آقا
خانم: من خواستگارای زيادی داشتم!
آقا: پس من آدم خوشبختي هستم که تو رو به چنگ آوردم!
من بدبختم که با تو ازدواج کردم!
عوضش من خيلي خوشبختم که با تو ازدواج کردم!
بخت من سياه بود که زن تو شدم!
عوضش بخت با من يار بود که تو رو به من بخشيد!
تو خيلی بدی
عوضش تو خيلی خوبی!
تو زشتی!
عوضش تو خيلي ناز و خوشگلی!
مي گم زشتی!
فكر نمي كني: زيبايی مرد در عقلِ اونه!
تو منو دوست نداری!
به اندازة دنياها دوستت دارم!
از ته دل منو دوست نداری!
هزار بار میگم: دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم،................!
تو غير از من ديگرانم دوست داری!
عشق من از ازل به نام تو ثبت شده، اگه باور نمی کنی دلمو بشکاف تا خودت ببينی!
تو فقط از پولت برای من هزينه میکنی، نه از عشقت!
دل من اسير توست، اين چه حرفيه میزنی؟!
دلم گرفته تويِ اين خونه!
فداي دل قشنگت، در اولين فرصت با هم ميريم بيرون!
از دست بچه هات خسته شدم!
بهت حق میدم، تو خيلی صبوری، اَزت متشکرم، ان شاء الله بزرگ ميشن و جبران زحمتهاي شما را ميكنن!
خسته شدم از بس توي اين خونه کار کردم!
فدای اون دستای ظريف و قشنگت که خسته شدن، مثل اين كه من كوتاهي كردم!
تو خيلی زبون بازی!
آخه زبون ترجمان دله!
من از خانوادت خوشم نمی ياد!
من که به خانوادت احترام میذارم!
تو خسيسی!
منظورت اينه که حسابگرم؟!
حوصله ندارم غذا درست کنم، از رستوران بيار!
يعنی از غذاهای خوشمزة تو محروم بشم؟!
به روت خنديدم،
پُررو شدی!
فداي خنده هات!
باهات قهرم!
قهرت هم مثل مهرت قشنگه!
با من حرف نزن!
اون وقت دلم از غصه آب میشه!
مادر و خواهرت اصلاً منو دوست ندارند!
مهم اينه که من تو رو دوست دارم!
می خوام باهات حرف بزنم!
سراپا گوشم، اميدوارم سنگ صبورت باشم!
دل منو شکستی!
فداي دل شكسته ات، به خدا قصد بدی نداشتم!
من همينم، عوض بِشو نيستم!
تو محبوبه ي مني، ناراضي نيستم!
تو به من ايمان نداری؟!
با همة وجود قبولت دارم!
تو به من شک داری!
تو پاک ترين گل وجودی، اما هرزه چشمان کم نيستند!
تو منو درک نمی کنی!
اميدوارم به کمک خودت بتونم درکت کنم!
تو تكيه گاه خوبي برام نيستي!
به من اعتماد كن، اميدوارم شايستة اعتمادت باشم!
تو خيلی سختگيری!
شايد حق با تو باشه، مثل اين که زياده روی کرده ام!
خيلي دهن بين و زود باوري!
شايد تو راست بگي!
من که خوشگل نيستم، اينو خودم میدونم!
بيا از نگاه من ببين، اون وقت زيباترين گل خوشبوي بهاريِ منو ميبيني!
با من بحث نكن، حوصله ندارم!
منو ببخش، مثل اين که زياد حرف زدم!
تو همش از من ايراد میگيری!
آخه اين قدر خوبی که نمی خوام حتي کوچک ترين عيبی داشته باشی!
سر به سرم نذار!
مي
خوامت، دوستت دارم!
زبونت نيش داره!
گازش ميگيرم تا ديگه هوس نکنه تو رو آزار بده!
مسخرهام میکنی؟!
غلط بکنم!
من میرم خونة بابام!
دلت مياد منو تنها بذاری!
م
ن اصلاً تو رو نمي خوام!
من فقط تو رو دارم!
خيال کردی کی هستی؟!
عاشق و معشوق تو!
من طلاق میخوام!
اجازه بده اول با يک مشاور خوب مشورت کنيم!
#دانستنیهای خانواده سبز
✍مهدی واعظ موسوی
https://eitaa.com/zandahlm1357