☑️ پرسش
#رفتوآمدهای_فامیلی
سلام خسته نباشید اجرتون با امام حسین. من خانمی ۲۷ ساله هستم و ی دختر ۲ساله دارم. ی مشکل دارم ک نمیدونم واقعا اسمش مشکل هست یا نه.
🍃🌸من دور از خانوادم زندگی میکنم تقریبا دو ساعت با محل زندگی خانوادم فاصله دارم. شغل همسرم شیفتی هستن. یعنی دوروز کامل سرکار و دوروز کامل خونه.
🍃🌸تو شهری که من هستم بعضی از اقوام از جمله تک #برادرم هم زندگی میکنن. من و برادرم از کودکی تا الان که ایشون ۳۱ ساله هستن و دارای دو فرزند زیاد رابطه عاطفی نداریم.
🍃🌸تا یک ماه پیش تقریبا #همسایه بودیم. ولی چون خونشون کوچیک بود یک ۴۰دقیقه خونشون از ما دورتر شده. ما تقریبا دوسال بود که همسایه بودیم. از وقتی ک من همسایه خونه برادرم شدم هر موقع که همسرم سر کار بودن #شبها برای خواب به خونشون میرفتم.
🍃🌸گاهی اوقات هم #کلروز برای اینکه دخترم حوصلش سر نره میرفتم خونشون. ولی از ۲۰باری که من میرفتم خونشون اونها فقط یک بار خونه ما میومدن. و وقتی شبهایی که برادرم شیفت کاری بودن من هرچی به زن داداشم اصرار میکردم که تنها نباشین بیاین خونه ما نمیومدن.
🍃🌸 در صورتی همیشه میرن خونه دوستاشون و با اونها خیلی صمیمی هستن. زن داداشم کمی مغروره و با غریبه هخودشتر میجوشه و من به خاطر پدر و مادرم که دوست دارن دوتا بچش با هم در ارتباط باشن میرفتم خونشون. ولی هر بار هم ک میرفتم زن داداشم و برادرم با من زیاد صحبت نمیکنن و من بیشتر #نظارهگر بازی بچه ها بودم.
🍃🌸 هر دفعه که از خونشون میومدم #تصمیم میگرفتم که دیگه نرم خونشون. تا وقتی اونا نیان منم نرم ولی هر بار به خاطر دخترم و دیدن بچه های برادرم عهدی که با خودم بستم رومیشکستم.
🍃🌸تا اینکه یک ماهه نقل مکان کردن. باز هم من هر موقع ک همسرم خونه نبود دو سه باری رفتم خونشون که شب تنها نباشیم ولی اونا اصلا خونمون نمیان. به خدا قسم من از اون خواهر شوهر های حراف نیستم و یا اینکه بخوام #دخالت کنم در کارشون.
🍃🌸چون پدر و مادرم هم اینجور نبودن و کلا سرمون تو کار خودمونه. من اگر یک ماه به برادرم و یا خانمش زنگ نزنم یا نرم خونشون اصلا سراغی از ما نمیگیرن. مثلا نمیگن شوهرش نیست مردست زندس. باز هم تصمیم گرفتم دیگه نرم خونشون ولی بازم دلم طاقت نیاورد.
🍃🌸 زن داداشم خیلی خون به جیگرم کرد. خیلی دلمو شکست. خیلی بدیهامو پیش داداشم گفت. ولی بابام همیشه میگه داداشته #احترامش واجبه. ولی الان ۱۷روزه که جلو خودمو گرفتم ن رفتم خونشون نه زنگشون زدم. اونا هم مثل همیشه یادی از من و بچم نکردن.
🍃🌸مثلا خیلی ها بهم ضربه زدن. پشت سرم حرف زدن. هر دفعه تصمیم گرفتم کاری بهشون نداشته باشم. باهاشون رفت و آمد نکنم. ولی نتونستم. خیلی اعتماد به نفسم کمه خیلی ضعیفم. دلم خیلی مهربونه. تو رو خدا ی راه بهمنشون بدید که وقتی ی تصمیم میگیرم سر حرفم بمونم. مامان بابام میگن به خاطر کوتاه اومدن و دل #مهربونمه که هرکی هرچی دلش بخواد سرم میاره تو رو خدا کمکم کنید. ببخشید ک زیاد شد.
https://eitaa.com/zandahlm1357
🔰 مشاوره خانواده
🔹🔶