#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🍂 روز رفتن به میدان جنگ است 🔸 با نوای حاج صادق آهنگران ...روز رفتن به میدان جنگ است ای د
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
19.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 لشکر صاحب الزمان (عج)
🔸 با نوای
حاج صادق آهنگران
لحظه شماری می کند
لشگر صاحب زمان
که رمز حمله بشنود
یورش برد به دشمنان...
@zandahlm1357
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
🍂
🔻 #پنهان_زیر_باران 4⃣1⃣
سردار علی ناصری
حدود دو ماه از کار رسمی و جدی مان در هور گذشته بود. روزی آقا محسن به اتفاق چند نفر دیگر آمدند به قرارگاه نصرت. من بودم و حمید رمضانی، حاج عباس هواشمی و علی هاشمی. جلسه ای تشکیل شد و باز آقا محسن ریز شد و سؤالات دقیق و فنی از ما کرد. بعد از آن اضافه کرد:
. آقای ناصری، من می خواهم برویم و این منطقه را ببینم!
مو بر تنم راست شد. با حالت خاصی گفنم .آقا محسن!
گفت:
- خودم می خواهم ببینم!
- گفتم: شما هر ابهامی دارید، سؤال بکنید، من جوابتان را می دهم.
- نه! لازمه خودم هم ببینم.
در آن جلسه، برادرها غلام پور، رشید، امین شریعتی، محمد باقری، عزیز جعفری و ... نیز بودند. علی هاشمی با دستپاچگی گفت:
. آقا محسن، چی می خواهی؟ من خودم می روم!
اصرار بی فایده بود. غلام پور و رشید هم اصرار کردند؛ اما فایده ای نداشت. آقا محسن جفت پاهایش را در یک کفش کرده بود و اصرار داشت که خودش برود و منطقه به آن پرخطری را از نزدیک بررسی کند.
علی هاشمی و من و غلام پور از جلسه بیرون آمدیم. علی هاشمی همین طور که بر آشفته و ناراحت قدم می زد، به غلام پور گفت:
تو کاری بکن. اینجا ماهیگیر های عراقی زیادند و چه بسا جاسوس های عراق باشند. هر لحظه امکان درگیری وجود دارد.
اما تلاشها همگی شکست خورد و آقا محسن سرانجام گفت: خودم باید بروم شما هم نیایید، خودم می روم! .
ناچار همگی با اکراه و اضطراب پذیرفتیم. چاره دیگری نداشتیم. می دیدم علی هاشمی در حال قبض روح شدن است. غلام پور آمد و علی را کمی آرام کرد و گفت:
- تدابیری اتخاذ کن تا مسائل امنیتی رعایت شود.
_______
* بعدها وقتی به تهران رفتم، برادر جعفری مرا نزد آقا محسن برد. مرا که دید. خیلی مهربانی کرد. از جمله گفت: در جلسات هرگاه آنتن در می آوردیم، یاد احسنت نو می افتادیم و می خندیدیم. در اغلب جلسات آنتن دار، به یاد تو بودیم.
🔅 پیگیر باشید
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
توصیف عبادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از زبان حبه و نوف «حبّه عرنی» میگوید: شبی من و «نوف» در صح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توصیف عبادات امیرالمؤمنین (علیه السلام) از زبان ضرار
معاویه به «ضرار بن ضمره» گفت: علی[علیه السلام] را برای من توصیف کن.
گفت:
علی (علیه السلام) را در بعض مواقف دیدم که در تاریکی شب، در محراب عبادت ایستاده بود. ریش خود را در دست گرفته و همانند انسان مارگزیده به خود میپیچید و زار زار میگریست و میفرمود:
ای دنیا! از من دور شو! آیا به سوی من میآیی؟ وقت تو نیست! هیهات! غیر مرا فریب بده! من به تو نیاز ندارم! تو را سه طلاقه کردم! زندگی تو، کوتاه و ارزش تو، کم و آرزوی من نسبت به تو، اندک است. آه از کمی توشه و طول سفر و مقصد بزرگ و دشواریهای جایگاه! [۲]
----------
[۲]: . نهج البلاغه ۴/۱۶ کلمه قصار ۷۷؛ الامالی الصدوق ۷۲۴؛ حلیة الابرار ۲/۲۱۱؛ بحار الانوار ۳۳/۲۵۰.
#هفتمین_زیارت
#فاطمه_سادات_درچه_ای
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
نیت صاحبدلان مردم را به اخلاص و نیت صحیح میخوانند و میگویند: عمل بدون نیت درست، ارزشی ندارد؛ چنان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عداوت، صلح
حکیمی گوید: ساده ترین چیز، داخل شدن در دشمنی است و مشکل ترین چیز برطرف کردن دشمنی است.
غیبت، تمسخر
نیز گوید: وقتی کسی نزد تو کسی را مورد سرزنش قرار داد، بدان تو هم دومین تن هستی که مورد ملامت قرار میگیری.
چاپلوسی
کسی که بیش از خودت تو را بالا ببرد، از او بترس.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357