درمان عرق زیر بغل و بوی بد عرق
با طب سنتی
۱) استحمام کنید. سپس آب شلغم را بگیرید به این صورت که شلغم را رنده کنید و داخل یک پارچه شل بافت ریخته و فشار دهید و عصاره به دست آمده را با یک قاشق چایخوری به زیر بغلهایتان بمالید و ماساژ دهید.
۲) استفاده جوش شیرین بوی بد زیر بغل و پاهای شما را کاهش میدهد.
۳) چند لیمو را در دست خود کم کم فشار دهید تا نرم شود. سپس از وسط به ۲نیم کنید و به زیر بغلهایتان بمالید تا هستههای آن خارج شود. سپس حمام کنید. اگر زیر بغل شما موهای زائد دارد یک روز قبل از این کار آن موها را از بین ببرید تا اسید لیموها بوی بدن شما را از بین ببرد.
۴) هر روز به حمام بروید و بعد از آن به زیر بغلهایتان پودر بزنید. این کار علاوه بر اینکه بوی بدن را میگیرد پوستتان رانیز سفید میکند.
۵) روغن زیتون، آب پرتقال، آب لیمو و گریپ فروت هم موادی هستند که شما میتوانید استفاده کنید. توجه داشته باشید که افشره آنها باید تازه باشد. زیر بازوهایتان را پودر بزنید یا هر قسمتی از بدن که لازم است. جوش شیرین را به افشره اضافه کنید و به زیر بغل خود بمالید، سپس با روغن زیتون پاک کنید. بوی بدن شما از بین خواهد رفت.
اگر شما گوشت و مرغ میخورید و با مشکل بوی بد بدن مواجه هستید رژیم غذایی خود را عوض کنید. مصرف گوشت و مرغ را کاهش دهید و خود را به خوردن سبزیجات عادت دهید.
این توصیههای غذایی هم کمک میکند:
– هر روز ناشتا قبل از صبحانه ۵۰۰ میلیگرم پودر جوانهگندم را در آب حل کرده و بنوشید. اگر سوپر مارکتهای اطراف خانه شما جوانه گندم تازه دارد، میتوانید از جوانه گندم تازه استفاده کنید. توجه داشته باشید محلول جوانه را با معده خالی و با آب معدنی بنوشید.کلروفیل بوی بدن را به صورت چشمگیر کم میکند یا کاملا از بین میبرد.
– اگر کشمکشهای عصبی باعث میشود که شما تعرقتان افزایش یابد و این نیز باعث میشود که بوی بدنتان زیاد شود، چای سبز بنوشید. یک قاشق چایخوری چای سبز خشک یا ۲ عدد چای کیسهای را در یک فنجان آب بریزید و بگذارید به مدت ۱۰ دقیقه خیس بخورد و کم کم در طول روز آن را بنوشید. این چای به شما کمک میکند آرامش پیدا کنید و دیگر عرق نکنید.
گیاهان دارویی که در کنترل تعریق بدن و رفع بدبویی ناشی از عرق زیاد پوست و رشد باکتری ها روی آن مؤثر می باشد و علاوه بر خاصیت کاهش تعریق و اثر ضد عفونی کنندگی دارای بوی خوش و مطبوع نیز بوده و نه تنها بدبویی بدن را رفع می کنند بلکه به خوشبویی آن نیز کمک می نمایند معرفی می شوند.
۱- برگ مورد:
پاشیدن پودر برگ تازه خشک شده گیاه مورد با شستشوی پوست با آب دمکرده غلیظ. برگ مورد به علت دارا بودن تعفن فراوان و خاصیت قابض غدد عرق بودن، تعریق زیاد پوست را کنترل نموده و اسانس معطر آن باعث خوشبویی بدن می شود.
https://eitaa.com/zandahlm1357
۲- برگ شیرین بیان:
دمکرده غلیظ برگ تازه شیرین بیان (حدود ۵۰ گرم در یک لیتر آب جوش که به مدت ۱۵ دقیقه دم کشیده باشد) را جهت شستشوی موضع عرق روزی ۳-۲ بار استفاده نمایید تا از بوی بد عرق رهایی یابید.
6.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روستای گنجه _ بدره _ ایلام
شهرستان بدره در ۸۵ کیلومتری شهرستان ایلام قرار دارد. این شهرستان یکی از مهمترین مناطق توریستی استان ایلام به شمار می رود که به تازگی سد سیمره بر زیبایی های این شهرستان افزوده است.
هر جای بدره شگفتی دارد از دشت ها و کوه های مرتفع گرفته تا دریاچه ها و روستاهای زیبا که هر کدام جلوه ای دیدنی از مناظر طبیعی است و گردشگران و مسافران را فرا می خواند.
روستای زیبای گنجه که در فاصله ۵۰ کیلومتری شرق ایلام و در دامنه قله "کانصیفی"، بلندترین قله رشته کوه کبیرکوه قرار دارد یکی از روستاهای بکر و دیدنی این شهرستان می باشد.
https://eitaa.com/zandahlm1357
8.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 دریاچه ارومیه
دریاچه ارومیه، بزرگترین دریاچه داخلی ایران، بزرگترین دریاچه آب شور در خاورمیانه و ششمین دریاچه بزرگ آب شور دنیا است.
به خاطر شوری بیش از حد دریاچه هیچ نوع ماهی در این دریاچه زندگی نمیکند. با اینحال دریاچه ارومیه یکی از زیستگاههای مهم سختپوست آرتمیا شناخته میشود. این سخت پوست یکی از منابع اصلی تغذیه پرندگان مهاجر از جمله فلامینگو بهشمار میآید.
هر چند امسال حال ما چندان خوب نبوده، اما خدا رو شکر حال دریاچه زیبای ارومیه، این نگین طبیعت ایران خوبه!
امسال تراز آب دریاچه بالاتر از ده سال اخیره و این بسیار جای خوشحالی داره.
این لوکیشن پل میانگذر دریاچه ارومیه است که شهرهای ارومیه و تبریز را به هم وصل میکند.
آرامش دریاچه زیبای ارومیه تقدیم به شما ....
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید
#قران سوره الرحمن
این کلیپ زیبا تقدیم به وجود نازنینتون امیدوارم با دیدنش کلی حس و حالتون خوب
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1_6613899.mp3
3.33M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان شیخ انصاری و طلبه جوان
🎙 حجتالاسلام والمسلمین ناصری
⏱ یک دقیقه
8 - نورافشانى ضريح حضرت امير(ع ) و باز شدن دروازه نجف
و نيز نقل فرمودند از جناب شيخ محمد حسين مزبور كه فرموده بود شبى دوساعت از شب گذشته به قصد خريد ترشى از خانه بيرون آمدم و دكان ترشى فروشى نزديك سور شهر بود (سابقا شهر نجف اشرف حصار و دروازه داشته و دروازه آن متصل به بازار بزرگ و بازار بزرگ متصل به درب صحن مقدس و درب صحن محاذى ايوان طلا و درب رواق بوده است به طورى كه اگر تمام درها باز بود، شخص از دروازه ، ضريح مطهر را مى ديد) و شيخ مزبور هنگام عبور مى شنود عده اى پشت دروازه در را مى كوبند و مى گويند:((يا عَلى ! اَنْتَ فُكَّ اْلبابَ؛ يعنى ياعلى ! خودت در را باز كن )). و معجزه رضويه - شفاى بيمار
ماءمورين به آنها اعتنايى نمى كنند، چون اول شب كه در را مى بستند تا صبح باز كردنش ممنوع بود.
آقاى شيخ مى رود ترشى مى خرد و برمى گردد چون به دروازه مى رسد اين دفعه عده زوارى كه پشت در بودند شديدتر ناله كرده و عرض مى كنند يا على ! در را باز كن و پاها را سخت به زمين مى كوبند. آقاى شيخ پشت خود را به ديوار مى زند كه از طرف راست چشمش به سمت مرقد مبارك و از طرف چپ دروازه را مى بيند، ناگاه مى بيند از طرف قبر مبارك ، نورى به اندازه نارنج آبى رنگ خارج شد و داراى دو حركت بود، يكى به دور خود و ديگرى رو به صحن و بازار بزرگ و با كمال آرامى مى آيد. آقاى شيخ نيز كاملا چشم به آن دوخته است با نهايت آرامش از جلو روى شيخ مى گذرد و به دروازه مى خورد ناگاه در و چهارچوب آن از ديوار كنده مى شود و بر زمين مى افتد.
عربها با نهايت مسرت و بهجت ، به شهر وارد مى شوند. داستان ششم و هفتم و هشتم را غالب نجفى ها خصوصا اهل علم باخبرند و هنوز بعضى از رجال علم كه مرحوم محمد حسين را ديده و اين مطالب را بلاواسطه از او شنيده اند، در قيد حياتند و اگر اسامى نقل كنندگان را ثبت كنيم طولانى مى شود و لزومى هم ندارد.
.......:
📚داستانهای شگفت، آیت الله شهید دستغیب
↶【به ما بپیوندید 】↷
https://eitaa.com/zandahlm1357
#قسمت_صد_و_چهل_و_دوم_رمان_ نسل سوخته: مرده متحرک
با سرعت از پله های اتوبوس رفتم پایین ... چشم چرخوندم توی جمع تا سعید رو پیدا کنم ... تا اومدم صداش کنم دکتر اومدم سمتم ... و از پشت، زد روی شونه ام ...
آقا مهران حسابی از آشنایی با شما خوشحال شدم ... جدی و بی تعارف ... در ضمن، ممنون که ما و بچه ها رو تحمل کردی ... بازم با گروه ما بیا ... من تقریبا همیشه میام و ...
خسته تر از اون بودم که بتونم پا به پای دکتر حرف بزنم ... و اون با انرژی زیادی، من رو خطاب قرار داده بود ...
توی فکر و راهی برای خداحافظی بودم که سینا هم اضافه شد ...
با اجازه تون من دیگه میرم ... خیلی خسته ام ...
سینا هم با خنده ادامه حرفم رو گرفت ...
حقم داری ... برای برنامه اول، این یکم سنگین بود ... هر چند خوب از همه جلو زدی ... به گرد پات هم نمی رسیدیم...
تا اومدم از فرصت استفاده کنم ... یکی دیگه از پسرها که با فاصله کمی از ما ایستاده بود ... یهو به جمع مون اضافه شد ...
- بیخود ... کجا؟ تازه سر شبه ... بریم همه پیتزا مهمون من...
آره دیگه بچه پولداری و ...
راستی ... ماشینت کو؟ ... صبح بی ماشین اومدی؟ ...
شاسی بلند واسه مخ زدنه ... اینها که دیگه مخی واسشون نمونده من بزنم ...
یهو به خودم اومدم دیدم چند نفر دور ما حلقه زدن ... منم وسط جمع ... با شوخی هایی که از جنس من نبود ... به زحمت و با هزار ترفند ... خودم رو کشیدم بیرون و سعید رو صدا کردم ... فکر نمی کردم بیاد ... اما تا گفتم ...
سعید آقا میای؟ ...
چند دقیقه بعد، سوار ماشین داشتیم برمی گشتیم ... سعید سرشار از انرژی ... و من ... مرده متحرک ...
جمعه بعد رو رفتم سرکار ... سعید توی حالی بود که نمی شد جلوش رو گرفت ... یه چند بار هم برای کنکور بهش اشاره کردم ... ولی توجهی نکرد ... اون رفت کوه ... من، نه...
ساعت 12:30 شب، رسید خونه ... از در اتاق تو نیومده، چراغ رو روشن کرد و کوله رو پرت کرد گوشه اتاق ... گیج و منگ خواب ... چشم هام رو باز کردم ... نور بدجور زد توی چشمم ...
.
.ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌹🌹🌹🌹🌹🌹