#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#کلیپ #استاد_علی_تقوی 📌قرار نیست یک نفر بتواند همه چیز را درست کند❗️ ⬅️ و این هم نمیشه جز با مس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ
#استاد_علی_تقوی
◀️ بعد از ظهور...
🍀
🌺🍀
🔰نشست رئیس قوه قضائیه با مسئولان ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر کشور ( ٢۶ آبان)
🔹رئیس قوه قضاییه: شکل گیری بسیاری از پروندهها به خاطر شیوع منکرات و بی توجهی به معروفات است و اگر بساط منکرات از جامعه جمع شود و جرمی واقع نشود، پرونده قضایی هم نخواهیم داشت.
🔸حجت الاسلام محسنی اژه ای
با بیان اینکه همه کارهای تاثیرگذار الزاما مجازات نیست، تصریح کرد: بسیاری از اموزههای اسلامی، اثر تربیتی و بازدارندگی بیشتری نسبت به بعضی مجازاتها دارند.
🔹رئیس دستگاه قضا در واکنش به گلایههای مسئولان ستاد امر به معروف و نهی از منکر از بیتوجهی دستگاههای مختلف به اجرای قانون امر به معروف و نهی از منکر گفت: سازمان بازرسی کل کشور موظف به نظارت بر حسن اجرای قانون و مرجع رسیدگی به قصور و اهمال دستگاهها در انجام وظایف قانونیشان است.
👈 متن کامل خبر:
https://khabarban.com/a/33712051
♦️نحوه وصول و برگشت زدن چکهای جدید
🔹قانون جدید چک این امکان را فراهم کرده که کسری چک از دیگر حسابهای صادرکننده وصول شود و چنانچه چک سوء اثر نشود، نه تنها امکان صدور چک برای افراد نیست، بلکه امکان افتتاح حساب و دریافت کارت بانکی نیز وجود ندارد.
🔹در قانون جدید چک، نحوه برگشت زدن چک با گذشته متفاوت است. در چکهای جدید اگر صادرکننده چک موجودی کافی در حساب جاری خود برای وصول چک نداشته باشد، بانک میتواند کسری مبلغ را از دیگر حسابهای موجود فرد در همان بانک برداشت کند.
🔹چنانچه در حسابهای فرد صادرکننده چک مبلغ کسری چک وجود نداشت، طلبکار میتواند از بانک گواهی عدم پرداخت دریافت و با مراجعه به دفاتر الکترونیک قوه قضائیه و ثبت شکایت، اجرائیه دریافت کند.
🔹در قانون جدید چنانچه چک وصول نشود، بانک مرکزی ظرف ۲۴ ساعت حسابهای صادرکننده چک در تمام بانکها و موسسات را به میزان مبلغ کسری مسدود میکند.
Mr_Vakiil
🔹 ضمانت
🔘 بانک ها، هیچ تکلیفی ندارند که ابتدا به وام گیرنده و سپس به ضامن مراجعه کنند و در انتخاب کسی که میخواهند وام پرداخت شده را از وی بگیرند، آزاد هستند.
▪️به طور کلی، بانک ها می توانند هر مالی که از مدیون یا ضامنین شناسایی کنند، جهت وصول مطالبات خود از محل آن اموال اقدام کند.
Mr_Vakiil
✅ثبت واقعه ازدواج چگونه است؟
✍پس از این که نکاح به طور صحیح واقع و صیغه جاری شد، طبق حقوق ایران باید در دفتر رسمی ازدواج به ثبت برسد و مراتب در شناسنامه زن و مرد قید گردد.
✔️در صورت عدم ثبت ازدواج در دفاتر اسناد رسمی توسط مرد یا در مواردی که ثبت نکاح موقت الزامی است و مرد از ثبت آن امتناع میکند، میتوان طبق ماده ۴۹ قانون حمایت خانواده، که الزام به ثبت واقعه ازدواج را الزامی دانسته و برای آن ضمانت اجرای کیفری در نظر گرفته است دادخواست ثبت واقعه ازدواج را مطرح نمود.
☑️مدارک و منضمات مورد نیاز:
۱- تصویر مصدق سند ازدواج (اختیاری)
۲- به همراه داشتن کارت ملی جهت احراز هویت و کارت عابر بانک جهت پرداخت هزینه دادرسی الزامی میباشد.
در صورت عدم وجود مدارک اختیاری فوق میتوانید یکی از موارد ذیل را ارائه نمایید.
۱- درخواست استعلام
۲- درخواست جلب نظر کارشناس
۳- تحقیقات محلی
۴- شماره پرونده استنادی
۵- شهادت شهود و مطلعین
۶- استعلام نظر پزشکی قانونی
۷- اتیان سوگند
۸- سایر دلایل و مستندات
#خانواده_ازدواج
Mr_Vakiil
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و هفتادم نماز مغرب را خواندیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت دویست و هفتاد و یکم
لب ایوان نشسته و گوش به صدای چَه چَه پرندگان، دلم را به گرمای تنگ غروب روزهای آخر خرداد ماه سپرده بودم. گرمای به نسبت شدیدی که حالا در خنکای خانه زیبا و خیال مهربان خانواده آسید احمد، برای من و مجید از هر بهاری دلپذیرتر بود. با رسیدن 22 خرداد ماه، بیست روز بود میهمان که نه، به جای عروس و پسر این خانواده، روی چشم آسید احمد و مامان خدیجه، شاهانه زندگی میکردیم. هر چند داغ غصه حوریه بر دل من و مجید همچنان بیقراری میکرد، اما در این خانه و در سایه رحمت پروردگارمان، آنچنان غرق دریای نعمت و برکت شده بودیم که به امید آینده و تولد کودکی دیگر، با غم حوریه هم کنار آمده و راضی به رضایش بودیم. به لطف نسخههای حکیمانه مامان خدیجه و محبتهای مادرانهاش، وضع جسمیام هم حسابی رو به راه شده و بار دیگر سلامتی و شادابیام را بازیافته بودم. مجید هم هر چند هنوز نمیتوانست با دست راستش کار سنگینی انجام دهد، ولی جراحت پهلویش به نسبت بهتر شده و کمتر درد میکشید. حالا یکی دو روزی هم میشد که آسید حمد در دفتر مسجد، برایش کار سبکی در نظر گرفته و از صبح تا اذان مغرب مشغول بود تا در انتهای ماه با حقوق اندکی که میگیرد بتواند درصدی از قرض آسید احمد را پس داده و ذرهای از خجالتش در بیاید که در طول این مدت از همان پول مرحمتی آسید احمد خرج کرده بودیم و به این هم راضی نمیشد که هر روز به هر بهانهای برایمان تحفهای میآورد تا کم و کسری نداشته باشیم، ولی مجید به دنبال حق خودش بود که مرتب به خانه و نخلستان پدر سر میزد بلکه بتواند پول پیش خانه را پس بگیرد، ولی پدر و نوریه هنوز از ماه عسلی که به گفته عبدالله در قطر میگذراندند، بازنگشته و تمام امور نخلستان را هم به ابراهیم و محمد سپرده بودند و این دو برادر، باز هم سراغی از تنها خواهرشان نمیگرفتند و شاید از فال گوش برادران نوریه میترسیدند که آخرین باری که مجید به دنبال پدر به نخلستان رفته بود، حتی جواب سلامش را هم نداده بودند. در عوض، عبدالله همچنان با من و مجید بود و وقتی ماجرای معجزه این خانه را شنید، چه حالی شد و نمیتوانست باور کند که به دیدارمان آمد تا به چشم خود ببیند که ما نه چوب گناهانمان که اجر شکیبایی عاشقانهمان را از خدا گرفتهایم و نمیدانست با چه زبانی از آسید احمد تشکر کند که خواهر غریبش را پناه داده و در حقش پدری را تمام کرده است، هرچند هنوز هم تهِ دل من میلرزید که آسید احمد و مامان خدیجه از سرگذشت من و مجید چیزی نمیدانستند و اینچنین بیمنت به ما محبت میکردند. میترسیدم بفهمند من از اهل سنت هستم و پدرم با وهابیون ارتباط دارد که به ننگِ نام پدر وهابیام، از چشمشان بیفتم و دست محبتشان را از سرم بردارند، ولی مجید مدام دلداریام میداد و تأکید میکرد خدایی که ما را در این خانه پناه داده و دل اهل خانه را به سمت ما متمایل کرده، تنهایمان نخواهد گذاشت.
آخرین بسته میوه را هم چیدم که مامان خدیجه کنارم لب ایوان نشست و با مهربانی تشکر کرد: «قربون دستت دخترم! اجرت با آقا امام زمان (علیهالسلام)!» و من به لبخندی شیرین پاسخش را دادم که دوباره از جایش بلند شد و برای نظارت بر چیدن شیرینیها، به آن سمت ایوان به سراغ دخترش زینبسادات رفت. شب نیمه شعبان فرا رسیده و به میمنت میلاد امام زمان (علیهالسلام)، بنا بود امشب در این خانه جشنی بر پا شود و به حرمت عظمت این شب که به گفته مامان خدیجه بعد از شبهای قدر، شبی به فضیلت آن نمیرسد، مراسم دعا و سخنرانی هم برقرار بود. حالا پس از حدود سه هفته زندگی در این خانه، به برگزاری جلسههای قرائت قرآن و دعا عادت کرده بودم که علاوه بر جلسات منظم آموزش قرآن و احکام که توسط مامان خدیجه برای بانوان محله برگزار میشد، آسید احمد به هر مناسبتی مراسمی بر پا میکرد و اینها همه غیر از برنامههای رسمی مسجد بود. ظاهراً اراده پروردگارم بر این قرار گرفته بود که منِ اهل سنت، روزگارم را در خانهای سپری کنم که قلب تپنده تبلیغ تشیع بود تا شاید قوت اعتقاد قلبیام را بیازماید که در این فضای تازه چقدر برای هدایت همسرم به سمت مذهب اهل تسنن تلاش میکنم.
https://eitaa.com/zandahlm1357