نامههايي كه مخاطبشان ما بوديم
نامههايي كه مخاطبشان ما بوديم
ما نامههايي از بعضي از آزادگان در طول اين دو سالِ بعد از آتش بس تا امروز داشته ايم كه به خانواده هايشان مينوشتند. وقتي خانوادهها ميفهميدند كه ما مخاطب هستيم، نامهها را ميآوردند و به ما ميدادند. من هم براي خيلي از اين نامهها جواب مينوشتم. مينوشتند كه شما براي آزادي ما، به دشمن باج ندهيد. اين را اسير مينوشت. اين، براي يك ملت، خيلي مهم است كه اسيرش در دست دشمن، به جاي اين كه مثل انسانهاي بي ايمان، مرتب التماس كند كه بياييد من را آزاد كنيد، نامه بنويسد كه من ميخواهم با سربلندي آزاد بشوم؛ نمي خواهد به
خاطر آزادي من، پيش دشمن كوچك بشويد. اينها را ما داشتيم. اينها جزو اسناد شرف ملي ماست و تا ابد محفوظ خواهد بود.
از طرف خانوادهها و ملت هم همين طور بود. با اين كه پدران، مادران، همسران و فرزندان سخت ميگذراندند، اما هرگز مشكلي براي مسؤولان درست نكردند و فشار نياوردند. ميفهميدند كه مسؤولان تلاش ميكنند، تا اسرايشان با سربلندي و افتخار آزاد بشوند؛ همين كاري كه خداي متعال پيش آورد، كمك كرد و شد. اين هم كار خدا بود. هرچه ما پيشرفت داريم، كار خدا و تدبير و اراده ي الهي است. ماها هيچكاره ايم. البته برادران عزيز ما در دولت، خيلي زحمت كشيدند و تلاش كردند؛ اما لطف خدا، اشاره و اراده ي الهي، همه ي كارها را روبه راه كرد و جادهها را هموار نمود. كار خدا بود، بعد از اين هم همين طور است. سخنراني در ديدار با گروه كثيري از آزادگان ۴/۶/۶۹
https://eitaa.com/zandahlm1357
✍قــران میفرمایند:
وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا ...
(منافقان) چون امری به آنان برسد که باعث ایمنی یا ترس (مسلمین) است (و باید پنهان داشت) آن را منتشر میسازند، در صورتی که اگر آن را به رسول و به صاحبان حکم که از خودشان هستند گزارش میدادند همانا آنان که اهل بصیرتند در آن واقعه صلاحاندیشی میکردند
📚سوره مبارکه نسا آیه شریفه ۸۳
چرا یک عدد از مردم هر چه شنیدن نقد میکنند؟ اخبار پخش شده را به کارشناس بدهید و تا هنوز خبر صحت و سقمش تایید نشده شما حق پخش آن را ندارید همه ما به یک نحو باید یک چنین مراقب هایی داشته باشیم.
#استاد_قرائتی
11.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📀 تلاوت بسیار زیبا و ماندگار استاد مرحوم شیخ عبدالباسط محمد عبدالصمد سلیم داوود
📖 سوره مبارکه #تکویر
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
14.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای عهد تصویری
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
نجاشى در فهرست خود از برادرش چنين آورده است كه دعبل به ديدار موسى بن جعفر (ع) و ابوالحسن رضا (ع) ناي
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنگامى كه امام رضا (ع) لباس خويش را به عنوان خلعت به او بخشيد و او همراه آن لباس وارد قم شد، مردم قم از او خواستند تا پيراهن امام را به سيصدهزار درهم به آنان بفروشد. او راضى نشد، مردم پيراهن را از او گرفتند و به او گفتند: يا پول را بگير و يا پيراهن را به تو باز نخواهيم داد. دعبل گفت: من آن را از روى ميل به شما نداده ام، لباس غصبى هم شما را سودى ندارد. سرانجام با توافق، يكى از دو آستين جامه را با سيصد هزار درهم به او دادند.
دعبل در سال ۲۴۶ هجرى به دست مأمورى از سوى مالك بن طوق در قريه شوش در خوزستان به شهادت رسيد و در همان ده و به قولى در شهر شوش به خاك سپرده شد. گويند: وصيت كرد قصيده تائيه را در قبرش نهند.
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
.......:
درد پهلو
مرحوم سيد حسن بردسكني (و بردسكن قريه ايست از قريههاي شهر كاشمر) فرمود:
مرضي به پهلوي من روي آورد به نحوي كه از درد خواب و راحتي از من سلب شده بود لذا به هزار زحمت مبلغي پول براي معالجه فراهم كردم و بشهر آمدم و نزديكتر رفتم و چون دكتر مرا معاينه كرد گفت اين مرض خطرناك و مهلك است و سيصد تومان هم خرج دارد چون چنين گفت.
من با خود گفتم چه كنم منكه اين قدر پول ندارم اتفاقاً مريضي ديگر همان وقت وارد شد كه او نيز بهمان مرض من مبتلا بود چون گفت پهلويم درد ميكند دكتر او را معاينه كرد و پس از معاينه گفت بايد عمل شود و سيصد تومان خرج دارد.
ديدم آن مرد فوراً دست در بغل كرد و سيصد تومان تمام به دكتر داد دكتر هم همان وقت او را به اطاق ديگر برد كه عمل كند. من در آنجا از سوراخ و روزنه نگاه كردم ديدم دكتر او را براي عمل روي تخت خوابانيد و دست و پايش را محكم بست آنگاه پهلوي او را باز كرد. ديدم يك مرتبه تيغي بر پهلوي او كشيد كه صداي ناله آن مرد بلند شد و دكتر سطلي در زير پهلوي او گذاشت
و ديدم خون و جراحت مانند ناودان ميريزد و آن مرد داد ميزند و آقاي دكتر به او پرخاش و تغيّر مينمود و سيگار ميكشيد.
من چون اين منظره را ديدم بيرون آمدم و عازم زيارت حضرت رضا (ع) شدم و براه افتادم تا به مشهد مقدس رسيدم آنگاه وضو ساخته بحرم مطهر مشرف شدم و سرم را به ضريح آن حضرت بردم و بحال گريه عرض كردم اي امام رضا اولاً من سيصد تومان ندارم كه به دكتر بدهم ثانياً از آن عمل ميترسم و اگر بميرم نزد دكتر براي اين عمل نمي روم. آنگاه سرم را به ضريح زدم و غش كردم.
چون بحال آمدم ملتفت خود شدم كه بايد به مستراح بروم پس از حرم شريف بيرون آمدم و خود را به مستراح رساندم و ديدم آنچه از پهلوي آن مرد مريض بيرون شد از زير من بيرون آمد و درد پهلوي من آرام شد مثل اينكه هيچ دردي نداشته ام.
پس از آن توجه حضرت رضا (ع) چند روز در مشهد مقدس ماندم و آن قليل پولي را كه داشتم سوغاتي خريدم و با كمال صحت و سلامتي به وطن خود برگشتم به بركت وجود مقدس حضرت ثامن الائمه (ع). [۴۹].
خواهي كه تو را درد بدرمان برسد
يا اينكه شب هجر بپايان برسد
جهدي كن و دست زن بدامان رضا
تا سختي تو زود بآسان برسد
https://eitaa.com/zandahlm1357