eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.9هزار عکس
34.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
.......: فضل هراسيد. بازگشت مأمون به بغداد، يعنى پايان آرزوها و رؤياهاى فضل. پس بى مقدمه گفت: « اين چه راه حلى است؟! همين ديروز بود كه خلافت را از برادرت گرفتى و او را كشتى. برادرانت، خاندانت و تمام مردم عراق و عرب‌ها دشمن تو هستند. تازه! وليعهدى را به اباالحسن دادى كه عباسيان از اين كار تو خشنود نيستند. » خليفه نظر او را پرسيد. او گفت: « نظر من اين است كه آن قدر در خراسان بمانى تا مردم، كشته شدن برادرت را فراموش كنند و دل هاى خشمگين آرام شوند. در اين جا مردانى هستند كه سال‌ها به رشيد خدمت كرده اند و به همه امور چيره اند. با آنان مشورت كن. اگر آن‌ها هم اين نظر را دارند، كار را انجام ده. » (۱۲۰) منظورت چه كسانى است؟ على بن عمران، ابايونس و جلودى! ابر غم بر پيشانى خليفه آشكار شد. چاره اى جز برگشتن به بغداد نداشت؛ اما بغداد نه وزارت فضل را مى پذيرفت و نه وليعهدى رضا (ع) را. حضرت (ع) كه از ژرفاى دغدغه هاى مأمون آگاه بود، گفت: « اگر اندرز مرا مى شنوى، بايد مرا از ولايتعهدى معاف بدارى. (۱۲۱) فضل را نيز از وزارت بركنار كن. با اين دو كار، راه بازگشت به بغداد برايت هموار مى شود. » مأمون وانمود كرد كه چيزى نشنيده است! با هم به بغداد مى رويم! امام پاسخ داد: « فقط شما به بغداد مى روى! » و تو؟ من كجا وبغداد كجا؟ ديگر نه من بغداد را ميبينم و نه او مراخواهد ديد! (۱۲۲) هوا توفانى شد. مأمون از غم هاى درونش رنج مى برد و از آينده مبهمش مى هراسيد. امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خورشید در آغوش... دیگر باید خورشیدِ خورشیدها طلوع می‌کرد؛ در باز شد، پرستار لبخند زد، امام کاظم علیه السلام به درون خانه شتافت، به نجمه نگاهی کرد و فرمود: «هدیه ی خدای بزرگ مبارکت باشد! » خورشیدِ خورشیدها در آغوش پدر، گوش به آوای خوش اذان و اقامه سپرده بود. آن روز یازدهم ذی قعده سال ۱۴۸ هجری قمری بود. [۱] ---------- [۱]: . همان یک قمقمه دریا.... https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 سوالم اینه چرا انقدر که برای افراد آخرالزمان مهمه و ازش سوال می پرسن از امام زمان (ع) نمی پرسن نمیخوام بگم مهم نیست چرا اما فکر میکنم اصل ظهور در آمدن و ظهور امام هست و چرا پیامبر گفتن دین داری در آخرالزمان مثل نگه داشتن آتیش در کف دسته؟ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇 👌🏻بله، این هم یکی از ضعف هاست، به جای اینکه به اصل معرفت امام عصر (عج) بپردازیم و شناخت خودمان را نسبت به امام عصر (عج) بیشتر بکنیم یک مقدار به حواشی می پردازیم، حواشی که واقعا مهم نیست! من بدانم دجال شخص است یا یک جریان است اصلا مهم نیست، من بدانم اسم سفیانی چه هست اصلا مهم نیست، من بدانم فلان شخصیت همینی که در روایات هست یانه، اصلا مهم نیست. یک مقدار حواشی را باید کمتر کرد و به اصل موارد و موضوعات مهدویت پرداخت، این نکته کاملا درست است و ان شاءالله عزیزان هم توجه داشته باشند. ☝️🏻اما اینکه پیغمبر خدا فرمودند در آخرالزمان نگه داشتن دین همچون نگه داشتن آتش در دست و یا حتی سخت تر از آن است خُب واضح است، یک انسانی در طول روز می خواهد خودش را از انواع و اقسام گناهان حفظ کند، ولی مثلا سر کار می رود همکارهایش غیبت می کنند و او غیبت را می شنود پس گناه کرده، در خیابان دارد راه می رود صحنه های بی حجابی و صحنه های دیگر را می بیند گناه کرده، می خواهد خودش را از مال حرام حفظ بکند آلوده به وام های بانکی می شود که مراجع ما داد می زنند و می گویند ربا است، آلوده به ربا می شود.. خلاصه یعنی طرف می خواهد دین خودش را از هر جهت حفظ بکند، خیلی خیلی سخت است، به این خاطر می گویند نگه داشتن دین در آخرالزمان از نگه داشتن آتش سخت تر است. 🔸اما اگر کسانی بتوانند واقعا دینداری خودشان را حفظ بکنند و در جلسات غیبت شرکت نکنند و تا جای ممکن به صحنه های گناه نگاه نکنند و خودشان را حفظ کنند و به گناه آلوده نکنند، ثوابشان به مراتب بیشتر از مسلمان های قبلی هست که در این جامعه پر از گناه زندگی نمی کردند. یعنی کسی که الان خودش را از گناه حفظ بکند به مراتب ثوابش بیشتر از قبلی هاست و حتی بیشتر از آن کسانی که بعد از ظهور می آیند چون در سختی خودت را حفظ بکنی مردی هست، و خدای متعال به انسان ثواب بیشتر می دهد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👤پاسخ دهنده: (👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)
10.mp3
9.73M
🔰 شرح و تفسیر ماه رمضان 💠 دعای روز دهم 🎤 با بیان شیرین آیت الله مجتهدی تهرانی رحمت الله علیه 👌 به همراه بیان یک نکته شرعی مورد توجه در
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
.......: آن روز صبح، قرار بود برخي از نيروهاي خطشكن لشكر براي آموزش شنا به رودخانه ي كارون بروند. علي زارعي - يكي از مسئولين لشكر - داشت از كنار كارون مي‌گذشت كه چشمانش به ميرحسيني افتاد. از تعجب خشكش زد، ميرحسيني در آن سرما در كارون شنا مي‌كرد. او راهش را كج كرد و به طرف قائم مقام لشكر رفت. نفس ميرحسيني به شماره افتاده بود. علي زارعي با ديدن او بيش تر سردش شد و يقيه ي اوركتش را بالا كشيد. ميرحسيني آمد كنار آب. علي زارعي به او سلام كرد. جوابش را داد. بعد دست به گياهان خشك خودروي كنار ساحل گرفت و خود را از آب بيرون كشيد. تمام موهاي بدنش سيخ شده بود و مثل بيد مي‌لرزيد. علي زارعي با تعجب پرسيد: حاجي! تو اين سرما هوس شنا كرده اي؟ ميرحسيني در حالي كه لبخند مي‌زد، جواب داد: قرار است امروز گردان‌ها براي شنا بيايند اين جا. خواستم قبل از اين كه آن‌ها تن به آب كارون بدهند، خودم هم مزه ي سرما و شنا را [ صفحه ۱۸] چشيده باشم.... [۵]. با همه ي اين احوال، برنامه‌هاي معنوي، روح‌ها را مقاوم تر و مهياتر از هميشه مي‌كرد. در اين اوضاع، اروند، اين رود وحشي فهميده بود خبرهايي هست و خود را آماده مي‌كرد تا از طعمه هايش پذيرايي كند، اما... عقبه ي لشكر عاشورا، در كنار اروندرود بود. قرار بود نيروهاي اطلاعات كه حضورشان در كنار گردان‌ها ضرورتي نداشت، به آن جا منتقل شوند. پس از مدت‌ها آموزش، ديگر نيازي به نيروهاي اطلاعات در جمع گردان‌ها نبود. ميني بوس و تويوتايي آمد. مهدي و دوستانش وسايل شان را جمع كردند و به سوي منطقه ي عملياتي به راه افتادند، مقصد آن‌ها نخلستان‌هاي حاشيه ي اروند بود. كنار نهري كه به نهر علي بن ابي طالب (ع) مشهور شده بود، مسجدي قرار داشت كه واحد اطلاعات در آن جا مستقر بود. در نمازخانه ي مسجد، سوله زده و روي آن را با خاك پوشانده بودند؛ به اين ترتيب، سنگر محكمي درون مسجد ساخته شده بود. ضمن اين كه استتار هم داشت و عراقي‌ها اگر شناسايي هوايي مي‌كردند، متوجه هيچ عارضه ي اضافه اي نمي شدند. [ صفحه ۱۹] در لشكر، همه ي واحدها اين نكته را براي حفاظت اطلاعات، رعايت كرده بودند. بهداري لشكر در مدرسه و قرارگاه لشكر هم تا آخرين روزهاي قبل از عمليات، درون يك دهكده بود. مهدي و دوستانش به مسجد هدايت شدند. پله‌هايي از طبقه ي هم كف جدا مي‌شد. پشت سر، اتاقي به منزله ي هال بود و از آن جا راه به اتاق ديگري داشت. سمت ديگر هال، اتاقي بود كه سنگر مهدي و دوستانش شده بود. آن جا حميد اللهياري، علي شيخ علي زاده، كريم وفا، كريم حرمتي و... و مهدي با هم بودند. جمعي صميمي كه به علت سنگيني كار، كسي فرصت توجه به غير نداشت. اگر فرصتي كوتاه هم پيش مي‌آمد، از خسته گي بي هوش مي‌شدند. آن روزها، مسؤول شان كريم حرمتي بود. كريم قبلا روي مين رفته و كف پايش انحراف پيدا كرده بود. او به شكل خاصي مي‌لنگيد. بعد از بهبود نسبي در شهر مانده بود تا براي امرار معاش خانواده كاري پيدا كند! اما، نياز جنگ و واحد اطلاعات لشكر او را مي‌طلبيد. مسؤولين لشكر با او تماس گرفتند و خواستند، اگر مي‌تواند براي شناسايي‌هاي حمله ي آتي، خودش را به منطقه برساند. كريم هم كار و خانه را رها كرد و به جبهه آمد. لشكر عاشوا، شناسايي جدي از اروند را تازه شروع كرده بود؛ اما انبوه تجهيزات دشمن در منطقه، مساله ساز شده بود. نيروها با ديدن ابهت اروند و عظمت كار دچار دلهره و ترس شده بودند. مساله ي رادارهاي رازيت هم مزيد بر علت بود. كريم نزديك ظهر به منطقه رسيد. فتحي، مسؤول واحد اطلاعات به او فهماند كه قضيه از چه قرار است. كريم با همان لبخند هميشه گي گفت: اين كه مشكلي نيست. همين امشب خودم مي‌روم شناسايي. خيلي‌ها حرف او را به شوخي گرفتند، آن هم با مجروحيت‌هاي پي در پي كريم در يك سال اخير. اما فتحي، كريم را خوب مي‌شناخت؛ بنابراين، فقط به او گفت كه بقيه ي بچه‌ها خيلي آموزش ديده اند، با اين همه نتوانستند خوب جلو بروند. كريم در پاسخ گفت: اين كه چيزي نيست! من هم امروز آموزش مي‌بينم. دفاع مقدس خاطرات اروند..... https://eitaa.com/zandahlm1357
`💐 کوچک 💐 شهید سهپبد سلیمانی رحمه الله: فرزندانتان را با نام و آشنا کنید . به فرزندان شهدا که همه شما هستند به چشم ادب و بنگرید . 🇮🇷 اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
hafez 43.mp3
1.95M
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
زیارت مشهد آنگاه که به مشهد مقدس رضوی مشرف شده بودم به عرض رسانیدم: این بارگاه آقای منست که مانند آتشی که موسی دید، از دور جلوه گری می‌کند اینک ای دل به وادی مقدس طور رسیده یی کفش از پای درآور. هذه قبة مولای بدت کالقبس فاخلع النعل فقد جزت بوادی القدس شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......: مراسم خطبه عقد اين مراسم نيز غالباً با تشريفات زيادى همراه است، و گاه آميخته با انواع گناهان مى باشد، ولى در مقايسه با مراسم شب زفاف (جشن عروسى) ساده تر است. در اين مراسم قسمتهاى جالبى ديده مى شود كه يا پيروى از يك سنّت اسلامى است، مانند خواندن خطبه اى كه مشتمل بر آيات قرآن و روايات معصومين عليهم السلام درباره اهمّيّت ازدواج براى جوانان و ارزشهاى حاكم بر آن است و وظيفه بزرگسالان را در برابر اين امر حياتى روشن مى سازد؛ يا تبعيّت از يك سنّت حسنه است، مانند نشستن عروس بر سجّاده (جانماز) رو به قبله، در حضور قرآن كه نشانه ايمان و تقواى الهى است، و در برابر آئينه و شمعدان كه سمبل صفا و پاكى و روشنى است؛ و يك سلسله كارهاى ساده سمبليك ديگر كه شايد خوانندگان از نويسنده نسبت به آن آشناترند، اينها همه در جاى خود خوب است و جالب. ولى بدبختى و مصيبت آنجا شروع مى شود كه دعوت شوندگان چنان مسابقه اى با هم در لباسهاى تجمّلى و آرايشهاى جلف و زننده، و آويختن انواع زينت آلات به خود، مى دهند كه گاه عروس در ميان آنها گم مى شود! و طبيعى است كه در چنين جلسه شومى همه در انديشه خودآرائى و خودنمائى هستند. واى بر آن وقتى كه پاى مردان نيز به بهانه هاى مختلف به اين مجلس باز شود و اختلاط برقرار شود، و فيلمبرداران و عكّاسان از اين مراسم كه يكپارچه گناه و معصيت و نافرمانى خدا است عكس و فيلم بردارند، و به گناهان خود رنگ جاودانگى دهند! *** چه بهتر كه شرح اين فجايع را رها كنيم و به سراغ خانواده نمونه اى برويم كه راستى آنچه خوبان همه دارند آنها به تنهائى دارند. از خطبه هاى عقد بانوى اسلام فاطمه زهرا عليها السلام شروع مى كنيم: خطبه اى كه خدا خواند؛ خطبه اى كه رسول اللَّه صلى الله عليه و آله خواند؛ و خطبه اى كه على عليه السلام خواند كه همه معنى دار و آموزنده است: در خطبه الهى آمده است: الْحَمْدُ رِدائى وَ الْعَظَمَةُ كِبْرِيائِى وَ الْخَلْقُ كُلُّهُمْ عَبِيدِى وَ امائِى، زَوَّجْتُ فاطِمَةَ امَتِى مِنْ عَلِىٍّ صَفْوَتِى، اشْهَدُوا مَلائِكَتِى حمد شايسته من است و عظمت به من مى برازد، و تمام خلق، بندگان و كنيزان من هستند، من كنيزم «فاطمه» را به همسرى «على» درآوردم، اى فرشتگان من، همه گواه باشيد! جمله هاى آغاز اين خطبه، بينى مستكبران و خود برتربينان را به خاك مى مالد، و عظمت و بزرگى را مخصوص خدا مى شمرد، و جمله هاى بعد، آخرين حدّ انسان را بندگى خدا مى شمرد. سپس افتخار بزرگ فاطمه عليها السلام را همين مقام بندگى حق، و افتخار على عليه السلام را برگزيده خدا از ميان بندگان بودن، معرفى مى كند. بعد خداوند با ولايت مطلقه اش عقد همسرى اين دو وجود پر جود عالم بشريّت را مى بندد، و تمامى فرشتگان مقرّب را گواه بر آن مى گيرد، تا سرمشقى براى همگان باشد. دومين خطبه از آنِ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است كه طبق روايات چهل روز بعد از آن اجرا شد (اين فاصله اربعين، خواه براى مراعات جانب ادب باشد يا رمز تكامل، در هر حال پر معنى است). خطبه به اين شرح بود: الْحَمْدُلِلَّهِ الْمَحْمُودِ بِنِعْمَتِهِ، الْمَعْبُودِ بِقُدْرَتِهِ، الْمُطاعِ فِى سُلْطانِهِ، الْمَرْهُوْبِ مِنْ عَذابِهِ، الْمَرْغُوبِ الَيْهِ فِيْما عِنْدَهُ، النّافِذِ امْرُهُ فِى ارْضِهِ وَ سَمائِهِ، الَّذِى خَلَقَ الْخَلْقَ بِقُدْرَتِهِ وَ مَيَّزَهُمْ بِاحْكامِهِ، وَ اعَزَّهُمْ بِدِينِهِ وَ اكْرَمَهُمْ بِنَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ- ثُمَّ انَّ اللَّهَ جَعَلَ الْمُصاهَرَةَ نَسَباً لاحِقاً، وَ
.......: امْراً مُفْتَرَضاً، وَ شَجَّ بِهَا الْأَرْحامَ وَ الْزَمَهَا الْأَنامَ، فَقالَ تَبارَكَ اسْمُهُ وَ تَعالَى جَدُّهُ: وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً... ثُمَّ انِّى اشْهِدُكُمْ انِّى قَدْ زَوَّجْتُ فاطِمَةَ مِنْ عَلِىٍّ عَلى ارْبَعْمِأَةِ مِثْقالِ فِضَّةٍ... حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه به خاطر نعمتهايش شايسته حمد است، و به خاطر قدرتش در خور عبوديّت، و به خاطر سلطه و حاكميّتش سزاوار اطاعت، خدائى كه عذابش موجب وحشت، و پاداشهايش مايه رغبت، و حكمش در آسمان و زمين نافذ است، خدائى كه خلق را با قدرتش آفريد، و آنها را با احكامش از هم جدا نمود، با دينش آنان را عِزّت بخشيد، و با پيامبرش محمّد گرامى داشت. سپس خداوند پيمان زناشوئى را همرديف خويشاوندى نسبى قرار داد و تاروپود آن دو را درهم آميخت، و بر بندگان واجب شمرد، و در همين زمينه خداوند متعال مى فرمايد: او كسى است كه انسان را از آب آفريد و (گسترش نسل) او را از طريق نسب و زناشوئى قرار داد و پروردگار تو توانا است... سپس من، شما (يارانم) را گواه مى گيرم كه دخترم فاطمه را با مهريّه اى برابر ۴۰۰ مثقال نقره به همسرى على درآوردم. [۱] در اين خطبه نيز ضمن برشمردن نكات دقيق و ظريفى از معارف توحيدى و اوصاف جمال و جلال و افعال خدا كه پايه اصلى اعتماد خانواده را تشكيل مى دهد، و اشاره به آفرينش عجيب انسان از آب (نطفه) و گسترش نسل او از طريق نسب و زناشوئى مى كند، به اهمّيّت مسأله ازدواج پرداخته و آن را به عنوان وسيله اى براى بقاى نوع بشر فرض و واجب مى شمرد، سپس به اجراى عقد بزرگ بانوى اسلام براى بزرگمرد جهان انسانيّت مى پردازد. و بالاخره در خطبه فصيح و بليغ خود اميرمؤمنان على عليه السلام چنين مى خوانيم: كه پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود براى خودت خطبه بخوان، على عليه السلام عرضه داشت: الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِى قَرُبَ مِنْ حامِدِيِهِ وَ دَنا مِنْ سائِلِيهِ، وَ وَعَدَ الْجَنَّةَ مَنْ يَتَّقِيْهِ، وَ انْذَرَ بِالنّارِ مَنْ يَعْصِيْهِ، نَحْمِدُهُ عَلى قَدِيمِ احْسانِهِ وَ ايادِيْهِ، حَمْدَ مَنْ يَعْلَمُ انَّهُ خالِقَهُ وَ بارِيْهِ، وَ مُمِيْتَهُ وَ مُحْيِيْهِ، وَ مُسائِلَهُ عَنْ مُساوِيْهِ، وَ نَسْتَعِينُهُ وَ نَسْتَهْدِيهِ، وَ نُؤْمِنُ بِهِ وَ نَسْتَكْفِيِه، نَشْهَدُ انْ لا الهَ الّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ شَهادَةً تَبْلُغُهُ وَ تُرْضِيْهِ، وَ انَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُهُ صَلوةً تُزْلِفُهُ وَ تُحْظِيهِ، وَ تَرْفَعُهُ وَ تَصْطَفِيهِ، وَ النِّكاحُ مِمّا امَرَ اللَّهُ بِهِ وَ يُرْضِيهِ، وَ اجْتِماعُنا مِمّا قَدَّرَهُ اللَّهُ وَ اذِنَ فِيْهِ، وَ هذا رَسُولُ اللَّهِ زَوَّجَنِى ابْنَتَهُ فاطِمَةَ عَلَى خَمْسَ مِأَةَ دِرْهمٍ وَ قَدْ رَضِيتُ فَاسْأَلُوهُ وَ اشْهَدُوا [۱] ---------- [۱]: بحارالانوار، جلد ۴۲، صفحه ۱۱۹- تعبير به ۴۰۰ مثقال نقره كه در اين روايت آمده شاذ است و ممكن است از اشتباه روات باشد وگرنه معروف ۵۰۰ درهم است و اين غير از مهر نقدى است كه از پول زره پرداخته شد. [۱]: بحارالانوار، ج ۴۳، صفحه ۱۱۲. ستايش ويژه خداوندى است كه نسبت به ستايش كنندگانش نزديك و به درخواست كنندگانش قريب است، به پرهيزگاران بهشت و به گهنكاران دوزخ، وعده داده است. من او را بر احسان قديم و انواع نعمت هايش حمد مى گويم، حمد كسى كه او را خالق و آفريدگار خود مى داند، و ميراننده و زنده كننده خود مى شناسد، و يقين دارد او را در برابر اعمال بدش موأخذه مى كند. من از او يارى مى طلبم و هدايت مى جويم و به او ايمان مى آورم و از او كفايت امورم را مى خواهم. و شهادت مى دهيم هيچ معبودى جز خداوند يكتا نيست، يگانه است و شريك ندارد، شهادتى كه به ساحت قدسش مى رسد، و او را راضى مى كند، و نيز گواهى مى دهيم كه محمّد بنده و فرستاده او است، و به او درود مى فرستيم كه وى را به خدا نزديكتر و از لطفش بهره مندتر، و مقامش را والاتر و برگزيده تر سازد. (امّا بعد) ازدواج از امورى است كه خدا به آن امر كرده، و مايه خوشنودى او است، و ازدواج ما از امورى است كه خدا آن را مقدّر فرموده، و اجازه داده، اين رسول خدا است كه دخترش فاطمه را به مهريّه اى به مقدار پانصد درهم به همسرى من درآورده است و من به اين امر راضى شده‌ام از او (اين مطلب را) جويا شويد و (بر آن) گواهى دهيد. #✍آیت الله مکارم شیرازی https://eitaa.com/zandahlm1357