eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.4هزار عکس
36هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 پهلوانی در تاریخ ما توأم با گذشت و جوانمردی بوده است 🔻 آیت‌الله خامنه‌ای در مراسم تجلیل از پهلوانان: پهلوانی در تاریخ گذشته‌ی ما توأم با گذشت و فداکاری و مردانگی و جوانمردی است... ما برای احیای همین روح جوانمردی هم که هست، بایستی آن فرهنگ را در جامعه رشد بدهیم و پرورش بدهیم. ۱۳۶۷/۲/۲۷ فرمانده صلوات @zandahlm1357
🔰 ورزش باستانی یک فرهنگ است 🔻 آیت‌الله خامنه‌ای در مراسم تجلیل از پهلوانان: برای ما فقط یک ورزش نیست؛ یک تاریخ است، یک است؛ یعنی چند هزار سال سابقه‌ی تاریخی و سابقه‌ی فرهنگی... با خودش دارد که بسیار ارزشمند است. ۱۳۶۷/۲/۲۷ 🏷 انتشار به‌مناسبت روز و فرمانده صلوات @zandahlm1357
.......: 🔰 | عزیزترین امانتها به معلم سپرده شده است 🔻 رهبر انقلاب در : معلّم احساس کند امانت‌دار است؛ آن امانتی هم که به او سپرده شده که باید از زیر دست او سالم و با ارزش افزوده خارج بشود، عزیزترین امانتها است؛ یعنی این نوجوانی که زیر دست شما است، هم در مقیاس کشوری، هم در مقیاس خانواده این امانت بسیار باارزشی است. ۱۴۰۱/۲/۲۱ فرمانده صلوات @zandahlm1357
پیام رهبر انقلاب اسلامی به فعالان حوزه جمعیت با تأکید بر جوان‌شدن نیروی انسانی کشور: تلاش برای افزایش نسل و حمایت از خانواده از ضروری‌ترین فرائض و سیاستی حیاتی است رهبر انقلاب اسلامی در پیامی با تشکر از فعالان دلسوز حوزه جمعیت، تلاش برای افزایش نسل و جوان شدن نیروی انسانی کشور و چاره‌جوئی برای نجات کشور از آینده‌ی هولناک پیری جمعیت را سیاستی حیاتی و از ضروری‌ترین فرائض دانستند. متن پیام که امروز در نشست ستاد ملی جمعیت توسط دکتر فروتن دبیر ستاد قرائت شد، به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم با سلام به همه‌ی کسانی که دلسوزانه و عاقبت‌اندیشانه به فعالیت در حوزه‌ی جمعیت روی آورده‌اند، و با تشکر از مسئولانی که در مجلس و دولت به چاره‌جوئی برای نجات کشور از آینده‌ی هولناک پیری جمعیت میپردازند، بار دیگر تأکید میکنم که تلاش برای افزایش نسل، و جوان شدن نیروی انسانی کشور و حمایت از خانواده، یکی از ضروری‌ترین فرائض مسئولان و آحاد مردم است. این فریضه درباره‌ی افراد و مراکز اثرگذار و فرهنگ‌ساز، تأکید بیشتر می‌یابد. این یک سیاست حیاتی برای آینده‌ی بلندمدت کشور عزیز ما است. کاوشهای صادقانه‌ی علمی نشان داده است که این سیاست را میتوان با پرهیز از همه‌ی آسیبهای محتمل یا موهوم پیش برد و آینده‌ی کشور را از آن بهره‌مند ساخت. به دست‌اندکاران این حسنه‌ی ماندگار توصیه میکنم که در کنار تدابیر قانونی و امثال آن، به فرهنگ‌سازی در فضای عمومی و نیز در نظام بهداشتی اهمیت دهند. توفیقات همگان را از خداوند متعال مسألت میکنم. سیّدعلی خامنه‌ای فرمانده صلوات @zandahlm1357
🔰 | عزیزترین امانتها به معلم سپرده شده است 🔻 رهبر انقلاب در : معلّم احساس کند امانت‌دار است؛ آن امانتی هم که به او سپرده شده که باید از زیر دست او سالم و با ارزش افزوده خارج بشود، عزیزترین امانتها است؛ یعنی این نوجوانی که زیر دست شما است، هم در مقیاس کشوری، هم در مقیاس خانواده این امانت بسیار باارزشی است. ۱۴۰۱/۲/۲۱ فرمانده صلوات @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادامه داستان يک فنجان چاي با خدا😌 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 قسمت شصت و دو: صدای صوفی از چند قدم آن طرفتر بلند شد ( و احمق.. ) لحن هر دو ترسناک بود.. این مرد هیچ شباهتی به آن عثمانِ ساده و همیشه نگران نداشت. صوفی با گامهایی بلند و صورتی خشمگین خود را به عثمان رساند، یقه اش را چنگ زد. (چند بار باید به توئه ی احمق بگم که خودسر عمل نکن.. چرا گفتی با ماشین بزنن بهش.. اون جوونور به اندازه ی دانیال برام مهم بود..) صوفی در موردِ حسام حرف میزد؟؟ باورم نمیشد.. یعنی تمامِ این نقشه ها محضِ یک انتقامِ شخصی بود؟ اما چرا عثمان..؟ او در این انتقام چه نقشی داشت؟ شنیدن جوابِ منفی برایِ ازدواج انقدر یاغی اش کرده بود؟؟ حسام.. او کجایِ این داستان قرار داشت؟؟ گیج و مبهم.. پریشان و کلافه سوالها را در ذهنم تکرار میکردم. عثمان دست صوفی را جدا کرد ( هووووی.. چه خبرته رَم میکنی..؟؟ انگار یادت رفته اینجا.. من رئیسم.. محض تجدید خاطرات میگم، اگه ما الان اینجاییم واسه افتضاحیه که تو به بار آوردی.. پس نمیخواد بهم بگی چی درسته.. چی غلط.. انتظار نداشتی که تو روز روشن بندازمش تو ماشین.. بعدشم خودش پرید تو خیابون.. منم از موقعیت استفاده کردم.. الانم زندست.. ) پس حسام زنده بود و جریانی فراتر از یک انتقامِ بچه گانه.. صوفی به سمتم آمد ( تو پالتوش یه ردیاب بود.. اونو خوب چک کردین؟؟) با تایید عثمان ، مرا کشان کشان به سمتِ یکی از اتاقها برد.. درد نفسم را تنگ کرده بود. با باز شدن در، به داخل اتاق پرتاب شدم و از فرطِ درد، مچاله به زمین چسبیدم. صوفی وارد شد. فریادش زنگ شد در گوشهایم ( احمق.. این چرا اینجوری شد؟؟ من اینو زنده میخوام..) درباره ی چه کسی حرف میزد؟ کمی سرم را بلند کردم. خودش بود، حسام.. غرق در خون و بیهوش در گوشه ی اتاق. قلبم تیر کشید.. اینان از کفتار هم بدتر بودند.. عثمان دست در جیب شلوارش فرو برد و لبهایش را جمع کرد ( من کارمو بلدم.. اینجام نیومدیم واسه تفریح.. منم نمیتونستم منتظر بمونم تا سرکار تشریف بیارن.. پس شروع کردم.. ولی زیادی بد قِلقِ.. خب بچه ها هم حوصله اش سر رفت.. ) باورم نمیشد آن عثمانِ مظلومو مهربان تا این حد وحشی باشد.. صوفی در چشمانم زل زد ( دعا کن دانیال کله خری نکنه..) در را با ضرب بست. حالا من بودمو حسامی که میدونستم، حداقل دیگر دشمن نیست.. ادامه دارد.. بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357
اخلاق مهدوی 69.mp3
3.63M
💠 🎤 با توضیحات 🎬 جلسه 45 👈نقش روزه در استجابت دعا ❇️ 90 جلسه