#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
پاتکهای عراق وسعت و عظمت عملیات از همین جا مشخص میشود. نیروهای ارتش از روز اول وارد منطقه شده و قر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همه آن سرباز را تشویق میکنند.
- دمت گرم. بارک الله. خیلی با حال زدی. دستت درد نکنه...
- اون یکی هم بزن...
اما مجالی برای زدن آن یکی نیست، زیرا او فرار میکند و آسمان صاف بدون هیچ پرنده ای باقی میماند.
نزدیک غروب شدت پاتکهای عراق بیشتر میشود. معلوم است خیلی عصبانی است. گلوله هایش نعره کشان، به زمین میخورند و به اندازه ی یک فرش شش متری چاله درست میکنند. توپ است، خمپاره نیست. گلولههای سنگین و پر ترکش و وحشت آور.
تعدادی عراقی توانسته اند از سمت چپ خود را نزدیک کنند. مسیرشان مشخص نیست، ولی خیلی نزدیک آمده اند. یک تانک هم حمایتشان میکند. بچههای ارتش و بسیج هم در یک خط و در کنار هم با آنها مقابله میکنند. فرمانده منطقه را عملا یک سرهنگ شجاع ارتش به عهده گرفته. به صورت تمام قد میرود و میآید. دستور میدهد و فریاد میزند. خیلی شجاع. قوی و استوار. درجه ی سرهنگی برازنده او است. موهای سپیدش سن او را حدود ۵۰ سال نشان میدهد. معاونش هم مانند او و در کنار او راه میرود. او هیچ احساس ترس نمی کند. بیشتر به برو بچههای ارتش دستور میدهد، ولی
از نافرمانی سایر نیروها نیز نمی گذرد. جذبه اش همه را وادار به اطاعت کرده. بی سیم چی او چند
[صفحه ۱۴۰]
قدم عقبتر به شدت مجروح شد و بی سیم در دست معاون اوست. بعضی از نیروها اسمش را میدانند. چون قبل از عملیات یک گروهان از گردان با آنها همراه بوده و در مقابل یک گروهان از گردان ارتش به جای آن گروهان در اختیار گردان ما بوده است. تحسینش میکنند. او را همیشه رشید و شجاع میدانند.
به خط آشفته و پراکنده، سر و سامان میدهد. بچهها را خوب میچیند و جنگ را از نزدیک و مستقیما هدایت میکند:
«... بچههای من مواظب باشید. بعضیها رو به دشمن تیراندازی کنند و بعضیها هم سنگر مناسب درست کنند. یک ساعت دیگر مقاومت کنید این عراقیهای ترسو میروند. تیرهایتان را بی خود هدر ندهید و دقت کنید ما این طرف آب مهمات کم داریم. آهای سرباز، دقت کن، اسلحه ات داخل خاک نرود، شلیک نمی کند ها... »
جبهه چند سو دارد. چپ و راست و بالا و رو به رو. باید مواظب همه طرف بود. از چند لحظه پیش، از میان نیزارهای پشت سر، به طرف نیروهای خودی تیراندازی میشود. اول معلوم نمی شود که این تیرها چگونه از روی خاکریز و پد عبور میکند و بعد توی سر و کله ی بچهها فرود میآید و آنها را شهید میکند.
بچهها خیلی کنجکاو شده اند. تیرها میآیند و کمی میچرخند و بعد به پایین خاکریز به نیروها میخورند. کمی دقت باعث میشود که بچهها متوجه شوند در میان نیزارهای پشت سر هنوز عراقیها از شب گذشته باقی مانده و حالا بچهها را شکار میکنند. سه قایق وارد نیزارها
می شوند و پس از مدتی درگیری، هفت عراقی سیاه و کثیف و آشفته را بیرون میکشند.
این موضوع تو را از آن سرهنگ شجاع غافل کرده و به محض اینکه توجه خود را به سوی او جلب میکنی، یک گلوله توپ حوضی از خون میسازد. گلوله ی توپ کنار پای آن دلاور به زمین مینشیند و مقداری از آب هور را به داخل آن چاله میکشاند. دو فرمانده ی عزیز، دو یاور صدیق در خون و آب غوطه میخورند. کنار هور و در لبه ی پد. سر و صورت خونی. موهای سپید خضاب
[صفحه ۱۴۱]
شده. هر دو شهید شده اند. در جا و در یک لحظه. عجب غروب خونباری! همه متحیر نگاه میکنند. نیروهای ارتش بهت زده شده اند و در غم فرمانده ی دلاورشان، دست بر صورت خود نهاده اند. یکی از بچههای گردان بسیج میرود تا آنها را از آن حال خارج کند. دست در زیر بغل جناب سرهنگ (تیمسار) شهید میاندازد، کمرش را به اندازه ی کافی خم میکند و یک فشار محکم به خود میدهد تا جنازه ی سنگین شده ی او را از مخلوط خون و آب خارج کند، ولی نیاز به زحمت زیاد نیست. بدن او نصف شده، بلافاصله شکم متلاشی و قطع شده اش از آب بیرون میآید و جسد مطهرش کنار همان چاله قرار میگیرد. معاونش نیز از ناحیه پا قطع شده. هر دو خارج میشوند و بلافاصله سوار بر یک قایق تندرو به عقب منتقل میشوند.
دفاع مقدس
سینای شلمچه
https://eitaa.com/zandahlm1357
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهدا کلید داران کعبهـ شیدایۍهستند
و کعبهٔـ شیدایۍ کربلاست . .
- شھید آوینـے -
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
کَس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
تقوا خوشا به حال بنده ای که تقوای خدا پیشه کند، خودش را نصیحت کند یا توبه اش را پیش فرستد و خواسته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
دنیا
همچنین از خطبههای پیامبراست که فرمود: ای مردم خود را به اطاعت خدا زینت دهید
و لباس قناعت ترس از خدا را بر تن خویش بپوشانید و آخرت را برای خود قرار دهید و تلاشتان را برای قرارگاه ابدی اختصاص دهید. بدانید بزودی کوچ میکنید و بسوی خدا میروید و آنجا چیزی جز اعمال صالحی که پیش فرستاده اید بی نیاز نمی کند و گواهی جز آنچه آماده کرده اید به شما نرسد، شما از کردار پیش فرستاده خود بهره مند میشوید و جزای شما از آن چیزی است، که قبلاً فرستاده اید. پس زینتهای دنیا شما را فریب ندهد و از درجات بهشتهای عالی باز ندارد. مثل آن است که پردهها افتاده و تردیدها زایل شده و هر چیزی به جایگاه خاص خود رسیده و جای آرامش خود را میشناسد.
.......:
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه
من نهج البلاغه میخوانم
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌴#کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹#حکمت_شماره_211
و قال عليهالسلام
الْجُودُ حَارِسُ الْأَعْرَاضِ، وَ الْحِلْمُ فِدَامُ السَّفِيهِ، وَ الْعَفْوُ زَكَاةُ الظَّفَرِ، وَ السُّلُوُّ عِوَضُكَ مِمَّنْ غَدَرَ، وَ الِاسْتِشَارَةُ عَيْنُ الْهِدَايَةِ. وَ قَدْ خَاطَرَ مَنِ اسْتَغْنَى بِرَأْيِهِ. وَ الصَّبْرُ يُنَاضِلُ الْحِدْثَانَ، وَ الْجَزَعُ مِنْ أَعْوَانِ الزَّمَانِ. وَ أَشْرَفُ الْغِنَى تَرْكُ الْمُنَى. وَ كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ! تَحْتَ هَوَى أَمِيرٍ وَ مِنَ التَّوْفِيقِ حِفْظُ التَّجْرِبَةِ، وَ الْمَوَدَّةُ قَرَابَةٌ مُسْتَفَادَةٌ
وَ لَا تَأْمَنَنَّ مَلُولاً.
امام عليه السلام فرمود:
بخشش حافظ آبروهاست و حلم دهانبند سفيه است و زكات پيروزى، عفو است و دورى و فراموشى كيفر پيمانشكنان است و مشورت عين هدايت است و آن كس كه به رأى خود قناعت كند خويشتن را به خطر افكنده است و صبر با مصائب مىجنگد و جزع و بىتابى به حوادث دردناك زمان كمك مىكند و برترين بىنيازى ترك آرزوهاست و چه بسيار عقلها كه در چنگالِ هوا و هوسهاى حاكم بر آنها اسيرند و حفظ تجربهها بخشى از موفقيت است
و دوستى، نوعى خويشاوندى اكتسابى است و به انسانى كه ملول و رنجيده خاطر است اعتماد مكن
شرح و تفسير
مجموعه اندرزهاى گرانبها
امام عليه السلام در اين مجموعۀ اندرزهاى گرانبها كه هر كدام از آنها گوهر پرارزشى است، به بخشهاى مهمى از فضايل اخلاقى اشاره فرموده است؛ همان فضايلى كه دنيا و آخرت انسان را آباد مىكند و جامعۀ بشرى را از گرفتار شدن در امواج بلا حفظ مىنمايد. اين مجموعه در سيزده جمله بيان شده است.
نخست مىفرمايد:«بخشش حافظ آبروهاست»؛ (الْجُودُ حَارِسُ الْأَعْرَاضِ) .
روشن است كه بسيارى از مردم به علّت حسد يا تنگنظرى، در مقام عيبجويى بر مىآيند و به بهانههاى مختلف آبروى اشخاص را بر باد مىدهند؛ ولى هنگامى كه انسان دستش به جود و بخشش باز باشد، عيبجويان ساكت مىشوند و حاسدان خاموش مىگردند.
مرحوم «شوشترى» در شرح نهج البلاغۀ خود در اينجا دو جملۀ جالب از بعضى از انديشمندان نقل كرده است در يك مورد چنين آورده:
«كَفى بِالْبَخِيلِ عاراً أنّ اسْمَهُ لَمْ يَقَعْ في حَمْدٍ قَطُّ وَ كَفى بِالْجَوادِ مَجْداً أنّ اسْمَهُ لَمْ يَقَعْ في ذَمٍّ قَطُّ؛ اين عار و ننگ براى بخيل كافى است كه هرگز هيچ كس او را نمىستايد و اين مجد و بزرگوارى براى سخاوتمند كافى است كه هرگز نام او در مذمتى واقع نمىشود».
در موردى ديگر از انديشمندى نقل مىكند كه مىگفت:
«لا أرُدُّ سائِلاً إمّا هُوَ كَريمٌ اسُّدُ خَلَّتَهُ اوْ لَئيمٌ أشْتَري عِرْضي مِنْهُ ؛من هيچ درخواست كنندهاى را رد نمىكنم؛ يا آدم خوب و نيامندى است كه نيازمندىاش را برطرف كردهام و يا انسان لئيم و پستى است كه آبرويم را به اين وسيله حفظ كردهام». ١
آنگاه امام در دومين جمله از اين كلام حكيمانه مىفرمايد:«حلم دهانبند سفيه است»؛ (وَ الْحِلْمُ فِدَامُ السَّفِيهِ) .
«فدام» به معناى دهانبند و گاه به معناى پارچهاى است كه مايعى را با آن صاف مىكنند و در اينجا همان معناى اول اراده شده است.
در مورد عكس العمل در مقابل سخنان ناموزون سفيهان و ايرادهاى بىدليل آنان و توقعات بىجاى آنها در قرآن و احاديث دستور به حلم داده شده است كه در بحثهاى گذشته نيز دربارۀ آن سخن گفته شد. امام عليه السلام در اينجا تعبير زيبايى را به كار برده و آن تعبير «فدام» و دهانبند است. گاه حيواناتى را كه گاز مىگيرند يا غذاهايى را كه نبايد بخورند مىخورند دهانبند مىزنند. بهترين راه مقابله با سفيهان استفاده از دهانبند حلم است و گرنه گفتن يك جمله در برابر آنها گاه سبب مىشود ده جملۀ ناموزون ديگر بگويند و اضافه بر آن، انسان با اين گفتوگو هم سطح آنها قرار مىگيرد و ارزش خود را از دست مىدهد.
در حديثى از امام صادق عليه السلام مىخوانيم كه مىفرمايد:
«إنَّ مَنْ جاوَبَ السَّفيهَ وَ كافَئَهُ قَدْ وَضَعَ الْحَطَبَ عَلَى النّارِ ؛كسى كه با سفيه مقابله كند و پاسخ او را دهد گوئى هيزم بر آتش مىنهد». ٢
در حديث ديگرى كه از امير مؤمنان عليه السلام در غرر الحكم نقل شده است مىخوانيم:
«اَلْحِلْمُ حِجابٌ مِنَ الْآفاتِ ؛حلم حجابى است در برابر آفتها».
(و يكى از آفتها مزاحمتهاى سفيهانه است). در سومين نكته مىفرمايد:«زكات پيروزى عفو است»؛ (وَ الْعَفْوُ زَكَاةُ الظَّفَرِ) .
به يقين، هر موهبتى كه از سوى خدا به انسان داده مىشود زكاتى دارد؛ يعنى بهرهاى از آن بايد به ديگران برسد. پيروزى نيز موهبت بزرگى است و بهرهاى كه از آن به ديگران مىرسد عفو از دشمن خطاكار است. البته بارها گفتهايم اين عفو در جايى مطلوب است كه باعث جسور شدن شخص خطاكار نگردد.
در حكمت يازدهم همين معنا به صورت ديگرى آمده بود:
«إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّكَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ ؛هنگامى كه بر دشمنت پيروز شدى عفو را شكرانۀ اين پيروزى قرار بده» البته اداى زكات هم نوعى شكرگزارى است.
در چهارمين نكته مىفرمايد:«دورى و فراموشى كيفر پيمانشكنان است»؛ (وَ السُّلُوُّ عِوَضُكَ مِمَّنْ غَدَرَ) .
«سُلُوّ» (بر وزن غلو) به معناى فراموش كردن و غافل شدن و تسلى خاطر پيدا كردن است.
در برابر كسانى كه پيمان خود را با انسان مىشكنند دو گونه عكسالعمل ممكن است نشان داد: نخست اقدام متقابل و پيمانشكنى در مقابل پيمانشكنى و به بيان ديگر درگيرى و ادامۀ مبارزه و جنگ است و راه ديگر اينكه انسان آنها را از صفحۀ زندگى خود حذف كند و براى هميشه به فراموشى بسپارد و اين مجازاتى است سنگينتر براى اين افراد، زيرا نه تنها يك دوست وفادار را از دست دادهاند، بلكه ديگران هم كه از اين رخداد باخبر شوند از پيمانشكن فاصله مىگيرند.
در پنجمين نكته به مسئلۀ مهم سرنوشتساز انسانها اشاره مىكند و مىفرمايد:«مشورت عين هدايت است»؛ (وَ الِاسْتِشَارَةُ عَيْنُ الْهِدَايَةِ) .
مىدانيم مشورت سبب راه يافتن به مقصود است؛ ولى تعبير به «عين» خواه به معناى اتحاد باشد، يا به معناى چشم و يا چشمه، نشان مىدهد