eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.5هزار عکس
36.2هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 سلسله 25 شماره 5⃣2⃣ 🔷 برای ظهورش قدمی برداریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
▪️برای من این عکس تا اَبد نمادِ نجابت و مبارزه در برابر ظلمِه نه تویی که به اسمِ مبارزه جلوی دوربین لخت میشی… ✍﮼صابر‌نصرالله ﮼
عمل به مؤدّای رسالت قوله علیه السلام: حَمَّلْتَهُ رِسَالَتَکَ فَأَدَّاهَا. یعنی حمل نمودی تو بر او بار رسالت را آن هم کما هو حقّه رعایت نمود در حفظ و ادای ابلاغ او. و أعباء الرسالة [۲]: أثقالها، و هو الحمل الثقیل ؛ چنان که حق تعالی خطاب به موسی فرمود: « وَ أَ نَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَی [۳] »، و به پیغمبر فرمود: « یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَّبِّکَ [۴] » ؛ و چون آن حضرت زیاد خود را به جهد و مشقت انداخت در نشر و ترویج و تبلیغ احکام و ایصال او علی أی نحو کان بخلق، قال تعالی رعایة لحاله: « فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَی آثَارِهِمْ إِن لَّمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا [۵] »، أی تذیب نفسک علیهم غماً و أسفاً. ---------- [۲]: ۱ - هکذا در اصل / این تعبیر صرفاً در تفسیر فقره شریفه صحیفه سجادیه جنبه خطور ذهنی دارد. [۳]: ۲ - سوره مبارکه طه، آیه ۱۳. [۴]: ۳ - سوره مبارکه مائده، آیه ۶۷. [۵]: ۴ - سوره مبارکه کهف، آیه ۶. .......: 📚✍ بر صحیفه سجادیه میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء https://eitaa.com/zandahlm1357
محکمه جنیان در رساله ای از صفی الدین عبدالرحمن از برهان الدین موصلی که از دانشمندان است، نقل شده است که: از مصر عازم مکه شدیم. در راه منزل کردیم، مار عظیمی به قافله حمله کرد. پسر عمویم پیش قدم شد و آن مار را کشت، پس از کشتن مار، پسر عمویم دچار موجوداتی شد که دیده نمی شدند، کشان کشان وی را بردند و تلاش اهل قافله بی ثمر شد. روز حرکت فرا رسید و همان روز پسر عمویم ظاهر شد و کاروان همه از او استقبال کردند. گفت: جنیان مرا بردند و از هر سو به من هجوم آوردند، عده ای می‌گفتند: پدر ما را کشتی، برخی می‌گفتند پسر عموی ما را کشتی و... مردی سر رسید و گفت: حاکم بین شما و من شرع پیامبر اسلام باشد. محکمه ای تشکیل شد، قاضی محکمه از آنان که مرا در بند کرده بودند دلیل خواست. من نیز جریان قافله و حمله مار را گفتم. حاکم گفت: من از پیامبر شنیدم هرکس از زی خود خارج و به زی دیگری درآید خونش هدر است و دیه ندارد. او را آزاد کنید و به محل خودش برگردانید. آنان مرا به اینجا آوردند. این داستان من بود. .......: شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357