eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.8هزار عکس
34.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
Page020.mp3
688.3K
ترتیل قرآن کریم صفحه۲۰ قاری قرآن ؛ سعدالغامدی
ص ۲۰.opus
1.7M
‏🌷بسْمِ اللَّهِ الـرَّحْمَنِ الـرَّحِيمِ «ترجَمِـہ تَحْتُ اللّـ؋ظےقرآن کَریم» 🌟مترجم:آقای کریم بخشایش ✅ ✅سوره مبارکه
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
موسي (ع) ۱- راوندي به اسناد خود از صدوق، از پدرش، از سعد، از ابوعيسي، از حجال، از مقاتل بن مقاتل و او از ابوالحسن الرضا (ع) نقل نموده كه فرمود: خداوند تعالي بني اسرائيل را فرمان داد تا ماده گاوي را ذبح كنند، كه اگر آنچه برايشان ممكن بود انجام مي‌دادند تكليفشان را به انجام رسانده بودند، اما آنان سخت گرفتند و خداوند نيز برايشان سخت گرفت۱. ۲- صدوق گفت: پدرم ما را حديث نمود كه سعد بن عبدالله، از احمد بن محمد بن عيسي، از حسن بن علي بن فضّال، از ابوالحسن الرضا (ع) نقل نموده كه حضرتش فرمود: ماه از بني اسرائيل پنهان شد، خداوند عزّوجلّ به موسي وحي نمود استخوانهاي يوسف (ع) را از مصر خارج كن، و او را وعده داد كه چون چنين كند ماه طلوع نمايد، موسي (ع) پرسيد: چه كسي جاي آن را مي‌داند؟ به او گفته شد: اينجا پيرزني است كه اين علم نزد اوست، پس در پي او فرستاد و پيرزني زمين گير و نابينا را نزد او آوردند، موسي (ع) او را گفت: آيا جاي قبر يوسف را مي‌داني؟ گفت: بلي. فرمود: مرا از آن آگاه كن، گفت: نه، مگر آن كه چهار خصلت به من داده، پايم را و جواني و چشمم را به من بازگرداني و مرا با خود در بهشت همراه كني، فرمود: اين خواست بر موسي (ع) بزرگ نمود. آنگاه فرمود: خداوند عزّوجلّ به او وحي نمود كه اي موسي آنچه مي‌خواهد به او عطا كن كه [ تعهد ] آنچه وعده دهي بر من است، و او چنين كرد و پيرزن جاي آن را به وي نشان داد، پس [ موسي ] (ع) آن (استخوانها) را از كنار نيل در حالي كه در صندوقي از مرمر بود بيرون آورد و چون آن را خارج ساخت، ماه دميد، آنگاه آنها را به شام برد و به همين دليل است كه اهل كتاب مردگان خود را به شام مي‌برند۲. ۳- عيّاشي از احمد بن محمد بن ابي نصر بزنطي نقل نموده كه گفت: از ابوالحسن الرضا (ع) شنيدم مردي از بني اسرائيل كسي از خويشان خود را كشت، پس او را برداشت و در راه برترين سبط‌هاي بني اسرائيل انداخت، سپس به طلب خون او نزد موسي (ع) آمد، به موسي (ع) گفتند: فرزند (سبط) فلان خاندان، فلاني را كشتند قاتل او را به ما بشناسان؟ گفت: ماده گاوي نزد من آوريد (گفتند: آيا ما را به استهزا مي‌گيري، گفت: به خداوند پناه مي‌برم از اين كه از جاهلان باشم) فرمود: اگر ماده گاوي آورده بودند بار تكليفشان را نهاده بودند، اما سخت گرفتند و خداوند نيز برايشان سخت گرفت (گفتند: از پروردگارت بخواه جنس و سنّ گاو چقدر باشد گفت: مي‌فرمايد نه كوچك باشد و نه بزرگ) و اگر آنان هر ماده گاوي مي‌آوردند، رفع تكليف از ايشان نموده بود اما سخت گرفتند و خداوند نيز بر ايشان سخت گرفت (گفتند: از پروردگارت بخواه تا رنگ آن را براي ما روشن كند، گفت: مي‌فرمايد: گاوي زرد رنگ و روشن كه رنگ آن بينندگان را شاد كند) كه اگر هر ماده گاوي آورده بودند عهده شان را بر آورده بود، اما ايشان سخت گرفتند و خداوند نيز بر آنان سخت گرفت. (گفتند: از پروردگارت بخواه آن را براي ما روشن سازد كه گاو بر ما مشتبه شده و ان شاء الله هدايت شدگانيم، گفت: او مي‌فرمايد آن گاوي است كه نه زمين شخم زده باشد و نه آبكشي كند. سالم و بي هيچ لكّه اي باشد، گفتند: اكنون حق را آوردي) ۳ پس به جستجوي آن برآمدند و چنان گاوي را نزد جواني از بني اسرائيل يافتند، گفت: آن را نمي فروشم مگر كه در برابرش پوست او را پر از طلا كنيد، نزد موسي (ع) آمدند و گفتند: چنين گفته است، فرمود: آن را بخريد، پس آن را خريدند و آوردند و دستور داد آن را ذبح كنند، سپس امر نمود دمش را به پيكر آن مرده زنند و چون چنين كردند، كشته زنده شد و گفت: اي پيامبر خدا پسر عمويم مرا كشته است نه آن كه عليه او ادعا كنند، و بدين ترتيب همگان قاتل او را شناختند. گفت: آنگاه رسول خدا، موسي بن عمران (ع) به يكي از يارانش گفت: اين ماده گاو را داستاني است، گفت: آن چيست؟ فرمود: جواني از بني اسرائيل نسبت به پدرش نيكوكار و خوش رفتار بود، گوساله اي خريد و نزد پدرش آمد ديد پدر در خواب و كليدها زير سر او هست دلش نيامد او را بيداركند و گوساله را رها كرد، پدر از خواب بيدار شد و او وي را از آنچه رخ داده بود با خبر كرد، پس پدر گفت: آفرين بر تو! حال اين ماده گاو را به جاي آنچه از دست دادي بگير، گفت: آنگاه پيامبر خدا موسي بن عمران فرمود: بنگريد نيكي، اهل خود را به كجا رساند۴. ۴- مفيد به اسناد خود از عبدالله بن جندب، از ابوالحسن الرضا (ع) نقل نمود كه حضرتش فرمود: پيشاپيش لشكر فرعون هشتصد هزار سپاهي و دنباله لشكرش يك ميليون در حركت بودند، فرمود: چون موسي (ع) وارد دريا شد فرعون و سپاهيانش او را دنبال كردند، پس اسب فرعون از اين كه وارد دريا شود ترسيد و جبرئيل به شكل مادياني در برابرش ظاهر شد، و چون اسب فرعون آن ماديان را ديد او را دنبال كرد، و بدين سان او و يارانش وارد دريا شدند و گرفتار غرقاب۵.
۵- ابوجعفر طوسي گويد: جماعتي از ابومفضّل ما را خبر دادند كه محمد بن جعفر رزّاز قرشي، ابوالعباس، در كوفه ما را چنين حديث كرد: ايوب بن نوح بن دراج گفت: علي بن موسي الرضا (ع) به نقل از پدرش موسي بن جعفر، از پدرش جعفر بن محمد، از پدرش، از جدش، از حسين بن علي، از علي بن ابي طالب از پيامبر خدا (ص) ما را حديث كرد و فرمود: خداوند عزّوجلّ به هم نجواي خود موسي بن عمران (ع) وحي نمود: اي موسي مرا دوست دار و نزد خلقم محبوب كن، گفت: پروردگارا تو را دوست دارم اما چگونه نزد خلقت محبوب گردانم؟ فرمود: نعمت هايم بر ايشان و حقّم را بر ايشان برايشان يادكن، زيرا مرا ياد نكنند مگر آن كه بدانند هر خيري از من است۶. ۶- راوندي باسناد خود از صدوق، از پدرش، از سعد، از ابن عيسي، از برنظي نقل كرده كه از امام رضا (ع) پرسيدم: (پدرم تو را مي‌خواند تا پاداش آبكشي ات براي ما را بدهد) ۷ آيا او هماني است كه [ موسي ] (ع) با وي ازدواج كرد؟ فرمود: آري و چون گفت: (او را به مزدگير كه بهترين آنكه به مزدگيري شخصي نيرومند و امين است) ۸ پدرش گفت: چگونه اين را دانستي؟ گفت: چون پيام تو را به او رساندم به طرفم آمد و گفت: پشت سر من باش و راه را نشان ده، و من پشت سر او بودم چون ناخشنود داشت چيزي از مرا ببيند، و چون موسي (ع) آهنگ بازگشت نمود، شعيب گفت: وارد اتاق شو و از آن چوبدستيها يكي را بردار تا همراهت بوده، بدان درندگان را براني، در حالي كه شعيب موضوع آن چوبدست را كه موسي برداشته بود مي‌دانست، چون موسي وارد اتاق شد همان چوبدست پريد و در دست او قرار يافت و با آن خارج شد، شعيب گفت: چوبدستي ديگري بردار و موسي به اتاق بازگشت و همان چوبدست به طرف او پريد و در دستش قرار گرفت، شعيب گفت: آيا تو را نگفتم ديگري بردار؟! موسي گفت: سه بار آن را برگرداندم اما در هر سه بار همين به دستم بازگشت، پس شعيب گفت: همان را بردار و شعيب هر سال به ديدن موسي مي‌رفت و چون بر غذا مي‌نشست موسي روي سرش ايستاده و برايش نان مي‌شكست۹. منبع حديث ۱- قصص الأنبياء ۱۶۰. ۲- خصال ۲۰۵، عيون أخبار الرضا۱/ ۲۵۹. ۳- بقره /۷۱- ۷۶. ۴- عيون أخبار الرضا ۲/ ۱۳. ۵- اختصاص ۲۶۶. ۶- أمالى طوسى ۴۸۴. ۷- قصص / ۲۵. ۸- قصص / ۲۶. ۹- قصص الأنبياء ۱۵۲. امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺برنامه گامی به سوی ظهور 🔢 بخش بیست و دوم 📚استاد نصوری تعجیل در فرج امام زمان عج صلوات اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 🌹🌹🌹🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357
ایات مهدوی 5.mp3
3.05M
💠 سلسله مباحث 5 ❇️ آیه مهدوی مربوط به جزء 5 قرآن کریم 🎤 با توضیحات حجت الاسلام و المسلمین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
دیروز کانالها را بہ سختی کندند تا مقابلہ کنند با هجوم دشمن، هم نگهبانی خط مرزی را مےدادند، هم نگهبان دلشان بودند! امروز کانالهای مجازیِ دشمن میخواهد جای را با عوض کند.... 🌺🍃🌺🍃🌺 @zandahlm1357
تمسّک ناسپاسان به حُکّام جور در رزق باری، پس معنای فقره دعا آن که اهون و خار و حقیر و پست ترین [۳] مخلوق تو نزد تو، کسی است که تو او را رزق و انتفاعات صوری و معنوی می‌دهی، و او از روی جهالت و غفلت و نقصان عقیده اطاعت غیر تو را می‌نماید از ابناء جنس خودش، اعنی اعیان و امراء و سلاطین را خضوع و تذلّل نموده و آنها را مستقلاً فاعل ما یشاء دانسته، به آنها تضرّع و ابتهال نماید به مؤثّریت و الوهیت و ربوبیت آنها، کما قال تعالی: « اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَ رُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِن دُونِ اللَّهِ [۴] » هر چه را انسان در عالم سوای حقّ مؤثر داند، کأ نّه به مقتضای شرک خفی، به الوهیت او قائل شده، با آن که خود آن معبودین مجازی در وجود، و توابع وجود و رزق و حیات و ممات، چون عابدین خود محتاج و فقیر بمالک الملوک اند، چنان که می‌فرماید: « وَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لاَّ یَخْلُقُونَ شَیْئًا وَ هُمْ یُخْلَقُونَ وَ لاَ یَمْلِکُونَ لاِءَنفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لاَ نَفْعًا وَ لاَ یَمْلِکُونَ مَوْتًا وَ لاَ حَیَاةً وَ لاَ نُشُورًا [۵] »، جمع « واو و نون » که جمع ذی العقول است آورده، تا بدانی که مقصود از الآهه نه همان اجسام میته مصنوعه منحوته از ذهب و فضه و حدید و احجار مراد است، بلکه مقصود از آلهه همین بعض از افراد ناس، از امراء و حکام و ولات اند که آنها را خلق أعمی، مستقلاً مؤثّر دانسته، و نسبت آثار را در وصول انتفاعاتشان به آنها دهند، با آن که خود آنها محتاج و فقیر الی اللّه اند، به مقتضای: « یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ ---------- [۳]: ۴ - اصل: پسترین. [۴]: ۵ - سوره مبارکه توبه، آیه ۳۱. [۵]: ۶ - سوره مبارکه فرقان، آیه ۳. وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ [۱] »، زیرا که مالک جلب نفع و دفع ضرّ از خود نیستند، چه رسد به غیر. و اله: فِعال به معنی مفعول است، لأ نّه مألوه، أی معبود. و اثبات این مطلب که إله به معنی مطاع و معبود است و آنچه را سوای حق تعالی از روی وهم و پندار محلّ اتکال و اعتماد خود قرار داده به مقتضای: « أَلاَّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِی وَکِیلاً [۲] »، و آنها را مستقلاًّ اطاعت و تذلّل نمایند آن اله آنها است. مؤید آن قراءت ابن عباس است در: « وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ » بکسر الهمزة، أی: و عبادتک و اطاعتک، که حقّ تعالی خبر می‌دهد از لسان اشراف از قوم فرعون که درباره موسی به فرعون می‌گویند: « أَتَذَرُ مُوسَی وَ قَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الاْءَرْضِ وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ [۳] »، یعنی: آیا وا می‌گذاری موسی و قوم او را که افساد و اغتشاش نمایند در ارض، و وا بگذارند تو را و عبادت و اطاعت تو را، یعنی مردم را خارج از تحت غلبه سلطنت تو نموده خود سلطنت نماید. چنان که نمرود به ابراهیم علیه السلام گفت: « لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَیْرِی لاَءَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ [۴] »، یعنی: اگر اخذ نمائی برای خود ربّ واجب الاطاعه ای غیر من، هر آینه قرار می‌دهم تو را از اشخاص دائم الحبس. بالجمله، پس ماحصل فقره دعا آن که: اهون و خوار و بی مقدارتر خلق نزد تو آن کسی است که تو او را رزق و حیات می‌دهی، و او غیر تو را عبادت و اطاعت نموده، و از قصور فهم خود جلب منفعت و دفع مضرّت خود را از غیر تو دانسته، و به او خشوع و تذلّل نماید. این است که فرماید: « وَ یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَنفَعُهُمْ وَ لاَ یَضُرُّهُمْ ». [۱] ---------- [۱]: ۱ - سوره مبارکه فاطر، آیه ۱۵. [۲]: ۲ - سوره مبارکه اسراء، آیه ۲. [۳]: ۳ - سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۲۷. [۴]: ۴ - سوره مبارکه شعراء، آیه ۲۹. [۱]: ۵ - سوره مبارکه فرقان، آیه ۵۵. .......: 📚✍ بر صحیفه سجادیه میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء https://eitaa.com/zandahlm1357
پند، عنوان بصری عنوان بصری پیری نود و چهار ساله بود. وی می‌گوید سالهای طولانی با مالک بن انس رفت و آمد داشته است. وقتی امام صادق علیه السلام آمدند به حضور وی رسیدم و دوست داشتم از امام نیز بهره برم. روزی به من فرمود: من تحت نظرم. علاوه اینکه عبادات خاصی دارم که باید انجام دهم، بهتر است چون گذشته از مالک بهره ببری. عنوان می‌گوید: دلم گرفت، بیرون شدم و با خود گفتم اگر خیری داشتم امام مرا محروم نمی کرد، به مسجد پیامبر آمدم و سلام کردم، روز دیگر به روضه رفتم، دو رکعت نماز خواندم و گفتم: خدایا از تو می‌خواهم قلب جعفربن محمد را به من مهربان کنی، و اندکی از دانش او را روزی من نمایی تا به صراط مستقیم هدایت یابم. سپس غمگین به خانه‌ام رفتم، و چون عشق جعفربن محمد مرا گرفته بود، نزد مالک نرفتم، و جز برای نماز خارج نمی شدم. تا اینکه سینه‌ام تنگ شد، نعلین خود را پوشیدم و عبا بر دوش افکندم و پس از نماز عصر بسوی خانه جعفر بن محمد روان شدم. اجازه خواستم، غلام گفت: چکار داری؟ گفتم: السلام علی الشریف، غلام گفت: در حال نماز است. همانجا دم در نشستم، اندکی بیش نگذشت که خادم خارج شد و گفت بر برکت خدا داخل شو. داخل خانه شدم و بر امام سلام کردم. پاسخم داد و فرمود: بنشین خدا تو را ببخشد. نشستم، امام سر بزیر داشت و پس از مدتی سر برآورد و فرمود: کنیه ات چیست؟ گفتم: ابوعبداللّٰه، فرمود: خدا این کنیه را برای تو نگهدارد و توفیقت دهد. پرسش تو چیست؟ عرض کردم از خدا خواستم دل شما را به من مهربان و مرا از دانش شما منتفع گرداند، می‌خواهم خدا دعایم را بپذیرد. امام فرمود: دانش به یادگیری نیست، دانش نوری است که در قلب هر کسی بخواهد قرار می‌دهد، اگر دانش می‌خواهی، حقیقت بندگی را در خود ایجاد کن، آنچه را فرا گرفته ای بکار بند، و از خدا بخواه تا فهم و راستی در تو قرار دهد. گفتم: ای شریف، فرمود: بگو اباعبداللّٰه، عرض کردم: ای اباعبداللّٰه حقیقت بندگی چیست؟ فرمود: سه چیز، خود را مالک آنچه که خدا به او داده قرار ندهد، چون بنده چیزی ندارد، بلکه همه چیز را از خدا می‌داند و در راه او صرف می‌کند، دوم آنکه: بنده از خود برای خود تدبیری نداشته باشد، سوم: خود را به فرمان‌های الهی مشغول سازد و از نواهی او دوری گزیند. هرکس خود را مالک نداند، انفاق برای او آسان شود، اگر تدبیر امورش را به خدا سپارد اندوهها برای او سبک شود، و هرگاه به فرمان‌های الهی مشغول شود به جدال با مردم و فخر رو نمی آورد. وقتی خدا بنده اش را به این سه صفت پسندیده اکرام کرد، دنیا در نظر او بی مقدار شود، ابلیس بر او ظفر نیابد و مردم از آزارش در امان مانند، دنیا را جمع نکند، فخر نفروشد، به مقام ظاهری مردم چشم ندوزد، روزگارش به بطالت نگذرد، این نخستین درجه تقوی است. خدا می‌فرماید: تِلْکَ الدّٰارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهٰا لِلَّذِینَ لاٰ یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لاٰ فَسٰاداً وَ الْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ. [۱] گفتم ای ابا عبداللّٰه وصیتی بفرمایید. فرمود: در نگهداری نه چیز به تو توصیه می‌کنم، و آنها سفارشاتی هستند که به مریدان خودم در راه خدا می‌نمایم و از خدا می‌خواهم تو را ---------- [۱]: ۱) - قصص، ۸۳. توفیق به عمل به آنها دهد. سه مورد آن در ریاضت نفس، سه مورد در حلم و سه مورد در علم است، آنها را حفظ کن و بر آنها سستی روا ندار. عنوان گفت: کاملاً آماده شنیدن هستم. امام فرمود: آن سه که مربوط به ریاضت نفس است عبارت است از: اول آنکه از خوردن غذایی که بدان اشتها نداری بپرهیز که موجب حماقت و سفاهت می‌شود. دوم آنکه هنگام گرسنگی غذا بخوری. سوم آنکه غذای حلال بخوری و گاه خوردن نام خدا آوری که رسول خدا فرمود: انسان ظرفی بدتر از شکم نمی یابد، وقتی ناچار شود که بخورد، ثلث آن را برای غذا، ثلث آن را برای نوشیدنی و ثلث آن را برای هوا قرار دهد. اما آن سه که در باره ی بردباری است: اگر کسی به تو گفت یکی بگویی ده می‌گویم، بگو: ده بگویی، یکی از من نشنوی. کسی که تو را دشنام دهد، بگو اگر در آنچه می‌گویی راست گو باشی، از خدا می‌خواهم مرا ببخشد، و اگر دروغ می‌گویی از خدا خواهم تو را ببخشد. تو را به دشنام وعده دهد، او را به نصیحت و دعا وعده ده. اما آن سه که در باره ی علم است، پس هرچه نمی دانی از علماء بپرس؛ بپرهیز که به خاطر آزمایش آنها بپرسی. با رأی خود کاری مکن و در همه ی امور محطاط باش. از فتوا دادن چون فرار از شیر بپرهیز، گردن خود را پل برای عبور مردم قرار نده. اینک برخیز ای ابوعبداللّٰه، از نصیحت تو خودداری نکردم، بگذار به کارم برسم که مرد بخیل به خود هستم، سلام بر هر کسی هدایت را بپذیرد. شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
بركت در غذا فَأَقْبَلَ النَّاسُ أَرْسَالًا! مردم گروه گروه آمدند! فَاسْتَحْيَيْتُ مِنْ كَثْرَةِ النَّاسِ وَ قِلَّةِ الطَّعَامِ! از زيادي ميهمانان و كمي غذا شرمگين بودم! فَعَلِمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَا تَدَاخَلَنِي! پيامبر (ص) از غوغاي درونم آگاه شد! فَقَالَ: يَا عَلِيُّ إِنِّي سَأَدْعُو اللَّهَ بِالْبَرَكَةِ! فرمود: علي جان! من از خداوند مي‌خواهم كه بركت دهد! فَأَكَلَ الْقَوْمُ عَنْ آخِرِهِمْ طَعَامِي تا آخرين نفر غذا خوردند! وَ شَرِبُوا شَرَابِي و نوشيدني آشاميدند! وَ دَعَوْا لِي بِالْبَرَكَةِ براي من به بركت دعا كردند! وَ صَدَرُوا! و رفتند! غذاي عروس و داماد ثُمَّ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) بِالصِّحَافِ! سپس پيامبر (ص) ظرف‌هايي خواست! فَمُلِئَتْ! پر از غذا نمود! وَ وَجَّهَ بِهَا إِلَي مَنَازِلِ أَزْوَاجِهِ! و براي همسرانش روانه كرد! ثُمَّ أَخَذَ صَحْفَةً! ظرفي را نيز بر گرفت! وَ جَعَلَ فِيهَا طَعَاماً وَ قَالَ: از غذا پر كرد و فرمود: هَذَا لِفَاطِمَةَ وَ بَعْلِهَا! اين نيز براي فاطمه و شوهرش! خانواده سبز ✍مهدی واعظ موسوی https://eitaa.com/zandahlm1357