eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.2هزار عکس
35.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
تشنه و دريا شفايافته: خانم الوندى ساكن تربت حيدريه تاريخ شفا: ۲۵ تيرماه ۱۳۷۲ بيمارى: تشنج طنين پرشكوه نقاره ها، فضاى ملكوتى حرم را پر كرده بود، گلدسته هاى زيبا و گنبد طلا در دل شب مى درخشيدند. صحن انقلاب مملو از جمعيت بود و زائران موج موج در جذبه اى عارفانه فرو رفته بودند. هر از گاهى، صداى شيونى كه از ته دل بر مى خاست، فضاى صحن را مى شكست. نشسته بود كنار پنجره فولاد و سرش را تكيه داده بود به پنجره، زن و مرد مسنى كنارش نشسته بودند و با چشمانى غمگين نگاهش مى كردند. رشته سبزى دور گردنش بسته بود كه يك سرش به يكى از شبكه هاى پنجره وصل بود، خيلى‌ها مثل او دخيل حضرت شده بودند. چشمهايش را بسته بود. روسرى آبى رنگى سرش بود. صداى ناله هاى سوزناك دخيل شدگان و حاجتمندان زمزمه وار به گوش مى رسيد. دستش را برد طرف طناب و لمس كرد، چشمهايش را باز نمود. نگاه دردمند و اشك آلودش را به مادرش دوخت و پدرش كه خسته تر از هميشه به نظر مى رسيد و چشمهاى كم نورش را چسبانده بود به گنبد طلا و زير لب آياتى از قرآن را واگويه مى كرد. چشمهايش را آرام بست، دلشوره عجيبى داشت. فكر كرد چهارمين روزى است كه دخيل حضرت شده، ياد موقعى افتاد كه دكتر متخصص قلب در تربت گفته بود بايد به مشهد برود. زمان ضربه خوردنش را پى درپى به خاطر آورد. تمنا و التماس عجيبى توى صداها بود، يه قطره اشك گرم و زلال از زير پلكهاى بسته اش روى گونه اش غلتيد. مطب دكتر « ب » در مشهد به خاطرش آمد كه دقيق و با وسواس معاينه اش كرده بود و چقدر برايش سخت بود كه به آنها جواب منفى بدهد و فرستاده بودشان پيش دكتر ديگرى كه او هم بعد از معاينه زياد گفته بود هر لحظه امكان تشنج و شوك بيشترى وجود دارد و ممكن است خطرناكتر هم بشود. يادش آمد غروب بود كه از دور گنبد پرشكوه و زيبا را ديده بودند نورى خيره كننده از گنبد برمى خاست كه تمام نور چراغهاى تنهايى را پس مى زد، نورى كه رخنه بر سياه ترين قلبها مى كرد و رعشه بر دلها مى انداخت. خوابش برده بود، هيچ صدايى را نمى شنيد، انگار كه از خاكيان دور شده بود، توى خواب هم مى خواند و توى دلش اشك مى ريخت. ناگهان نورى خيره كننده اطرافش را گرفت. نورى از جنس آسمان ماورايى و ملكوتى، بوى گلاب و عطر بهشتى مغز سرش را پر كرد و آن قدر لطيف و غيرزمينى بودند كه دلش مى خواست با تمام وجود آنها را حس كند. رنگى سبز و شفاف عمق نور سفيد را شكافت و سيدى با قامتى بلند در برابر ديدگان مبهوتش ظاهر شد، تبسمى زيبا و مليح بر لب داشت و عصايى سبز رنگ قامتش را پوشانده بود. عمامه اى سبز بر سر مباركش بود. تازه يادش آمد كنار پنجره فولاد است و دخيل حضرت شده، ندايى از ته دلش برخاست:... بخواه تا شفايت دهد. دهان باز كرد، اشك پهناى صورتش را پر كرده بود، زبانش به لكنت افتاده بود، از ته دل و از عمق جان تمام ذره هاى وجودش زار زد: آقاجان، نجاتم بدهيد! صدايى مهربان و دلنشين شنيد. آن قدر صدا خوب و گوشنواز بود كه حس كرد از جايى دور و پاك مى آيد: دخترم! تو را كه يك بار شفايت دادم. اين بار هم شفايت مى دهم و كارى مى كنم كه ندانى كارت از كجا درست شده. با دستهايى كه از جنس نور بودند حبه اى خوراكى به او دادند و او با هر دو دست آن را گرفت و به دهان برد. دست به سينه گذاشت و خم شد، بعد دستها را به سوى آسمان بلند كرد و بلافاصله بيدار شد. طناب دور گردنش باز شده بود، بلند شد و ايستاد، صداى فرياد مادرش را شنيد و بعد هجوم مردم را به طرف خودش ديد. جمعيت اطرافش را گرفتند، پدر در آغوشش گرفت مادر او را بر سينه فشرد، و اشك شوق بود كه گلزار گونه‌ها را آبيارى مى كرد ، خيل عظيم زائران مى گريستند. گويى شب شكسته بود، و ماه نقره فام در پهنه آسمان رها بود. امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
- تلاش‌های واقفیان: اشاره واقفیان در جهت اثبات آراء و عقایدشان و نیز جذب افراد بیشتر، دست به اقداماتی زدند و در واقع مبارزاتی را شروع نمودند که این تلاش‌ها و مبارزات که در ابعاد و زوایای مختلفی انجام می‌گرفت، عبارت بودند از: الف) تبلیغ آموزه ها: اشاره یکی از شیوه‌های واقفیان در ترویج عقاید و اندیشه هایشان، انجام امور فرهنگی و تبلیغی بود که در این راستا به نوشتن کتاب، تعلیم و تربیت شاگرد و نیز جعل و تحریف احادیث روی آوردند، که در ادامه با آوردنِ نمونه‌هایی به شرح بیشتر آنها می‌پردازیم: ۱- نوشتن کتاب واقفیان برای اثبات آراء و اقوالشان کتاب‌های زیادی نوشتند، و نکته ای که بیشتر قابل ملاحظه است، تألیف کتاب‌هایی توسط آنها در موضوع غیبت مهدی می‌باشد؛ و جالب آن که، آنان در این کتاب‌ها به طور عمده به ذکر روایات نقل شده از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه: در خصوص مهدی و قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پرداخته و سپس آنها را بر امام هفتم (علیه السلام) تطبیق داده و آن حضرت (علیه السلام) را همان مهدی موعود معرفی می‌کردند. [۱] ---------- [۱]: حسن حسین زاده شانه چی، واقفیه، فصلنامه تاریخ اسلام، سال ششم، ش ۲۳، پاییز ۱۳۸۴، صص ۷۲-۷۳. علی بن حسن طاطری کوفی که از او – به خاطر عقاید منتشره اش در اصول و مبانی اعتقادی واقفه – به عنوان دانشمندترین فرد در میان واقفیه یاد شده است [۱]، کتاب‌های زیادی در دفاع از مذهبش نوشت. شمار کتاب هایش را بیش از سی کتاب ذکر کرده اند. [۲] که از جمله آنها کتابی تحت عنوان الغیبة می‌باشد. [۳] حسن بن محمد بن سماعه (م ۲۶۳ ق) [۴] که در واقفی گری متعصب خوانده شده است [۵]، یکی دیگر از فقها و شیوخ واقفیه بوده [۶] و تألیفات زیادی از جمله کتابی با نام الغیبة داشته است. [۷] علی بن احمد علوی موسوی یکی از سران واقفیه بود که وی نیز در دفاع از مذهبش کتاب نوشته بود. [۸] ظاهراً کتاب‌های الغیبة که از نخستین روزهای به وجود آمدن واقفه، نگارش آنها آغاز شد، پایه‌های این فرقه را به شدت محکم کردند. [۹] ---------- [۱]: مونتگمری وات، نکاتی از فهرست شیخ طوسی مربوط به دوران اولیة امامت، ترجمة سید جلال حسینی بدخشانی، یادنامه شیخ طوسی، دانشگاه فردوسی، مشهد، ۱۳۵۴، ج ۳، ص ۵۸۳. [۲]: طوسی، الفهرست، پیشین، ص ۱۵۶. [۳]: نجاشی، پیشین، ص ۲۵۵. [۴]: طوسی، الفهرست، پیشین، ص ۱۰۳. [۵]: نجاشی، پیشین، ص ۴۱. [۶]: نجاشی، پیشین، ص ۴۰. [۷]: طوسی، پیشین. [۸]: طوسی، الغیبة، پیشین، ص ۴۳. [۹]: م. علی بیوکارا، دودستگی در شیعیان امام کاظم (علیه السلام) و پیدایش فرقه واقفه، ترجمة وحید صفری، علوم حدیث، ش ۳۰، سال ۱۳۸۲، ص ۱۸۲. ✍نعمت الله صفری https://eitaa.com/zandahlm1357
11.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عج 🔻 به غرب و غربزده‌هایی که میگن شما واقع‌بین نیستید بگید اتفاقا شما واقع‌بین نیستید❗️ چون زندگی ابدی انسان، پس از مرگ رو نمی‌بینید❗️ ⬅️ سوال اصلی زندگی این نیست که چیکار داری میکنی! سوال اصلی اینه که چرا داری می‌کنی؟ 🎙️ استاد حسن‌رحیم‌پور‌ازغدی @zandahlm1357
چشم به راه - قسمت سی و هفتم.mp3
11.53M
🎬 قسمت: سی و هفتم 👇👇👇👇👇👇 قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست @zandahlm1357
گفتند سردار را کی شهید کردند؟ گفتم وقتی ما خواب بودیم و بعد به این فکر کردم که نکند خواب بمانیم و دشمن هرچه خواست بکند اما هم چنان که امام راحل مان گفتند " خون شهیدان ما امتداد خون شهیدان کربلاست و راه شهید سلیمانی ادامه دارد چون مکتب شهیدان فراموش نشدنی است. حقیقت جویی، ظلم ستیزی، عدالتخواهی چیزی نیست که بتوان با خمپاره و راکت و پهباد خاموش کرد خون شهید می‌جوشد، ریشه می‌کند، جوانه می‌زند و درختی تنومند می‌شود. در غم فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله دوران دفاع مقدس همین بس که بگوییم سردار فاتح دل ها، داغ جدایی ات آتش حسرت به دلمان زد تو بی خوابی‌ها کشیدی تا خواب بر مردم ایران حرام نشود و سال‌ها جنگیدی تا پای دشمنان به این سرزمین پرافتخار باز نشود و چناچ چه همسرت با سوز دل گفت، سردار علم ات بر زمین نمی ماند... "سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس که در دوران دفاع مقدس فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله متشکل از استان‌های هرمزگان، کرمان و سیستان و بلوچستان دو دهه پیش در یادواره ای در استان هرمزگان جایگاه این استان در دوران دفاع مقدس را بسیار ارزنده دانسته است".
در بخشی از صبحت‌های سردار سلیمانی آمده است: «بندرعباس و استان هرمزگان در دفاع مقدس نقش بسیار ارزنده اما مظلومانه ای دارد، مظلومانه از این بابت که شاید کسی خیلی نمی داند که در استان هرمزگان ۱۲۰۰نفر در صحنه دفاع مقدس به شهادت رسیدند، مثل مظلومیت خود بچه‌های استان هرمزگان ساکت، مظلوم، پرمعنویت، اما در مقابل دشمن کوره ای از آتش و حرارت، در همه جاهای جنگ، هرمزگان بود. بانی یا موتور محرکه پنج یا شش عملیات مهم هرمزگان بود، بخش عظیمی از پیروزی‌های عملیات والفجر هشت مدیون رزمندگان هرمزگان است. عملیات خیبر، بدر، کربلای چهار، کربلای پنج و عملیات‌هایی که در هور شکل گرفت غیر از اینکه عملیات‌هایی که در جنگ حضور شرکت داشتند، از عملیات طریق القدس دقیقا چهره‌هایی در ذهنم هست تا آخرجنگ. در این واحد دریایی در این عملیات‌هایی که ذکر کردم، محور اصلی بچه‌های هرمزگان بودند حداقل در لشکر ثارالله. در واحد تخریب بهترین بچه‌های هرمزگان بودند، در واحد اطلاعات عملیات جزو بهترین‌ها بودند. در ستاد لشکر ثارالله شهید حاج علی حاجبی بی نظیر بود، جوانی از خانواده فقیری متعلق به روستایی در رودان که شده بود شمع محفل رزمندگانی که از این سه چهار استان باهم بودند، همه او را دوست داشتند بهش عشق می‌ورزیدند، لذا هرمزگان در جنگ نقش بسیار ارزنده ای داشت». @zandahlm1357
فرار ابوبکر و عمر، رشادت و شهامت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در یکی از روزها، به دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله) «ابوبکر» با سپاهی حرکت کرد و با پرچم سفید تا لب دژ آمد. مسلمانان نیز به فرماندهی او حرکت کردند، ولی پس از مدتی بدون نتیجه بازگشتند و فرمانده و سپاه هر کدام گناه را به گردن یکدیگر انداخته و همدیگر را به فرار متهم نمودند. روز دیگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پرچم را به «عمر» داد. او نیز داستان دوست خود را تکرار نمود و پس از بازگشت از صحنه نبرد، با توصیف دلاوری و شجاعت فوق العاده رئیس دژ «مرحب»، یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله) را مرعوب ساخت. این وضع، پیامبر (صلی الله علیه و آله) و سرداران اسلام را سخت ناراحت کرده بود. در این لحظات حضرت، افسران و دلاوران ارتش را گرد آورد، و لب به سخن گشود و فرمود: «لأعطین الرایه غدا رجلا یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله کرارا غیر فرار لایرجع حتی یفتح الله علی یدیه؛ فردا پرچم را به دست کسی خواهم سپرد که خداوند و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند، همان کسی که یورش برنده بر کفار است و هرگز از صحنه نبرد نمی گریزد، و بر نمی گردد مگر آنکه خداوند به دستان پر توان او فتح و پیروزی را برای مؤمنان به ارمغان آورد. » روز بعد همه گردن کشیدند و مشتاق بودند که ببینند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چه کسی را معرفی می‌نماید، که حضرت (صلی الله علیه و آله) فرمودند: علی بن ابی طالب (علیه السلام) کجاست؟ گفتند: او را درد چشم حاصل شده. فرمود: او را نزد من بخوانید. حضرت حاضر شد و به برکت وجود نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) چشمان علی بن ابی طالب۹ شفا یافت. [۱] ---------- [۱]: . الامالی الصدوق ۶۰۳؛ الخصال الصدوق ۳۱۱؛ روضة الواعظین ۱۲۷؛کتاب سلیم بن قیس ۴۰۹؛ شرح الاخبار ۱/۳۰۲؛ الارشاد المفید ۱/۶۴؛ مسند احمد ۵/۳۳۳؛ صحیح البخاری ۴/۲۰؛ صحیح ابن حبان ۱۵/۳۳۷؛ المعجم الکبیر ۶/۱۵۲ و... https://eitaa.com/zandahlm1357