چشم به راه - قسمت شصت و هفتم.mp3
28.81M
🎬 قسمت: شصت و هفتم
👇👇👇👇👇👇
قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🍂 روز رفتن به میدان جنگ است 🔸 با نوای حاج صادق آهنگران ...روز رفتن به میدان جنگ است ای د
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
19.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 لشکر صاحب الزمان (عج)
🔸 با نوای
حاج صادق آهنگران
لحظه شماری می کند
لشگر صاحب زمان
که رمز حمله بشنود
یورش برد به دشمنان...
@zandahlm1357
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
🍂
🔻 #پنهان_زیر_باران 4⃣1⃣
سردار علی ناصری
حدود دو ماه از کار رسمی و جدی مان در هور گذشته بود. روزی آقا محسن به اتفاق چند نفر دیگر آمدند به قرارگاه نصرت. من بودم و حمید رمضانی، حاج عباس هواشمی و علی هاشمی. جلسه ای تشکیل شد و باز آقا محسن ریز شد و سؤالات دقیق و فنی از ما کرد. بعد از آن اضافه کرد:
. آقای ناصری، من می خواهم برویم و این منطقه را ببینم!
مو بر تنم راست شد. با حالت خاصی گفنم .آقا محسن!
گفت:
- خودم می خواهم ببینم!
- گفتم: شما هر ابهامی دارید، سؤال بکنید، من جوابتان را می دهم.
- نه! لازمه خودم هم ببینم.
در آن جلسه، برادرها غلام پور، رشید، امین شریعتی، محمد باقری، عزیز جعفری و ... نیز بودند. علی هاشمی با دستپاچگی گفت:
. آقا محسن، چی می خواهی؟ من خودم می روم!
اصرار بی فایده بود. غلام پور و رشید هم اصرار کردند؛ اما فایده ای نداشت. آقا محسن جفت پاهایش را در یک کفش کرده بود و اصرار داشت که خودش برود و منطقه به آن پرخطری را از نزدیک بررسی کند.
علی هاشمی و من و غلام پور از جلسه بیرون آمدیم. علی هاشمی همین طور که بر آشفته و ناراحت قدم می زد، به غلام پور گفت:
تو کاری بکن. اینجا ماهیگیر های عراقی زیادند و چه بسا جاسوس های عراق باشند. هر لحظه امکان درگیری وجود دارد.
اما تلاشها همگی شکست خورد و آقا محسن سرانجام گفت: خودم باید بروم شما هم نیایید، خودم می روم! .
ناچار همگی با اکراه و اضطراب پذیرفتیم. چاره دیگری نداشتیم. می دیدم علی هاشمی در حال قبض روح شدن است. غلام پور آمد و علی را کمی آرام کرد و گفت:
- تدابیری اتخاذ کن تا مسائل امنیتی رعایت شود.
_______
* بعدها وقتی به تهران رفتم، برادر جعفری مرا نزد آقا محسن برد. مرا که دید. خیلی مهربانی کرد. از جمله گفت: در جلسات هرگاه آنتن در می آوردیم، یاد احسنت نو می افتادیم و می خندیدیم. در اغلب جلسات آنتن دار، به یاد تو بودیم.
🔅 پیگیر باشید
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
توصیف عبادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از زبان حبه و نوف «حبّه عرنی» میگوید: شبی من و «نوف» در صح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توصیف عبادات امیرالمؤمنین (علیه السلام) از زبان ضرار
معاویه به «ضرار بن ضمره» گفت: علی[علیه السلام] را برای من توصیف کن.
گفت:
علی (علیه السلام) را در بعض مواقف دیدم که در تاریکی شب، در محراب عبادت ایستاده بود. ریش خود را در دست گرفته و همانند انسان مارگزیده به خود میپیچید و زار زار میگریست و میفرمود:
ای دنیا! از من دور شو! آیا به سوی من میآیی؟ وقت تو نیست! هیهات! غیر مرا فریب بده! من به تو نیاز ندارم! تو را سه طلاقه کردم! زندگی تو، کوتاه و ارزش تو، کم و آرزوی من نسبت به تو، اندک است. آه از کمی توشه و طول سفر و مقصد بزرگ و دشواریهای جایگاه! [۲]
----------
[۲]: . نهج البلاغه ۴/۱۶ کلمه قصار ۷۷؛ الامالی الصدوق ۷۲۴؛ حلیة الابرار ۲/۲۱۱؛ بحار الانوار ۳۳/۲۵۰.
#هفتمین_زیارت
#فاطمه_سادات_درچه_ای
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
نیت صاحبدلان مردم را به اخلاص و نیت صحیح میخوانند و میگویند: عمل بدون نیت درست، ارزشی ندارد؛ چنان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا