رضاي خدا در حُسن سلوك با مادر لازم است در موضوع مادر و خواهرها و احمد۳ و بستگان به شما تأكيد كنم، رضاي خداوند و رضاي من در حُسن سلوك با آنهاست. مادر خيلي احتياج به خدمت دارد، بايد از هر حيث مادي و معنوي رضايت او را به دست آوريد، نگذاريد نگراني پيدا كند، راحتي او را فراهم كنيد. (۲۴۸) ۱۹/۸/۴۳ مهرباني و عطوفت با مادر لازم به تذكر نيست كه بايد با مادر و متعلقين باكمال مهرباني و عطوفت رفتار نماييد، مخصوصاً خدمت كنيد به مادر كه رضاي خداي تعالي در آن است. (۲۴۹) ۲۳/۸/۴۳ ----------------------------- ۱. منظور، همسر حضرت امام است. ۲. شهر بورساى تركيه، محل تبعيد حضرت امام. ۳. منظور، مرحوم حاج سيد احمد خميني است. #جایگاه_زن_از_دیدگاه_امام_خمینی https://eitaa.com/zandahlm1357

🌺 #میلاد_حضرت_علی_اکبر(ع) 💐هی میگم چرا سر حالم از دم صبح 💐پس بگو پسر امام حسین اومده خب 🎙 #حسین_طاهری @zandahlm1357

#سبک_زندگی_شاد ۱۷ ⚜ ایمان؛ قدرت دهنده ی عقل در درون انسان است! هر چه ریشه های حقیقیِ ایمان در انسان محکم تر باشد؛ نیروی عقل در او قوی تر، و شادی هایش بیشتر و قیمتی ترند.

🕌در محضر امام روح الله (۲۴۱) 💠 دین از سیاست جدا نیست 📌امام خمینی (ره) : اگر شما بتوانید مفهوم مذهب را در فرهنگ اسلامی ما درک و دریافت کنید، به روشنی خواهید دید که هیچ گونه تناقضی بین رهبری مذهبی و سیاسی نیست، بلکه همچنان که مبارزه سیاسی بخشی از وظایف و واجبات دینی و مذهبی است. رهبری و هدایت کردن مبارزات سیاسی گوشه ای از وظایف و مسئوولیتهای یک رهبر دینی است. کافی است شما به زندگی پیامبر بزرگ اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و نیز زندگی امام علی علیه السلام نگاه کنید که هم یک رهبر مذهبی ماست و هم یک رهبر سیاسی و این مساله در فرهنگ شیعه از مسائل بسیار روشن است. 📚صحیفه نور؛ جلد ۴، صفحه ١۶٧ و ١۶٨ #حاج_قاسم #جان_فدا #جمهوری_اسلامی_حَرم_است #امام_خمینی 📌 بازنشر کلیه مطالب جهت روشنگری عموم مردم ، با ذکر #صلوات، بدون ذکر منبع هم مجاز است. @zandahlm1357

🌸از دامان لیلا گلى بر آمد 🎊شبیه حضرت پیغمبر آمد 🌸نور دل زینب اطهرآمد 🎊لشکر کربلا را افسر آمد #میلاد_حضرت_علی_اکبر 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸

هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)

شفا دادن فلج دخترک فلجي بود که معمولا روي ويلچر به حرم مي‌آمد، وي که شفايش را از امام رضا (ع) گرفته بود، ماجراي شفا يافتنش را اينگونه بيان مي‌کرد: آخراي شب بود، مادرم براي زيارت رفته بود داخل، من هم پشت پنجره روي صندلي‌ام نشسته بودم و به پنجره خيره شده بودم نمي دانم خوابم برد يا نه! ولي ناگهان احساس کردم داخل حرم شده‌ام و رو به روي ضريح نشسته ام. ضريح از نور مي‌درخشيد، آن نور بعد از چند لحظه از ضريح بيرون آمد. آقايي بود که به سمت من مي‌آمد. وقتي به من رسيد لبخندي به من زد و گفت: بلند شو! گفتم: نمي توانم. دوباره گفت بلند شو و من باز هم گفتم: نمي توانم، پاهايم فلج است. آن آقا گفتند: پس دستم را بگير و بلند شو و من هنوز دست آقا را نگرفته بودم که چشمانم را باز کردم و ديدم پاهايم حرکت مي‌کنند و عده اي دورم جمع شده اند و صلوات مي‌فرستند و دعا مي‌خوانند. #دانستنیهای امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357