eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.4هزار عکس
36.1هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
دروغ، یاد مرگ از عربی پرسیدند: چگونه بر مردم پیروز شدی؟ گفت: دروغ نگفتم و شاهد مردگان بودم. نامه محیی الدین محیی الدین عربی نامه ای به فخر رازی نوشته است که عبارت است از: بنام خدای بخشنده و بخشایشگر، سپاس از آن خداست، سلام بر بندگان برگزیده اش و بر دوست خدایی من فخرالدین محمد که خدا همت او را بالا برد و برکات و رحمتش را به سوی او ارسال نماید. و بعد، خدا می‌فرماید: وَ تَوٰاصَوْا بِالْحَقِّ [۱]، برخی نوشته‌های تو را دیدم نوشته‌هایی که خدا قوت تخیل و افکار جدید تو را تأیید کند. وقتی نفس از کسب بازوی خود سیر شود، شیرینی جود و بخشش را نچشیده است، او چون کسی است که از زیر خود می‌خورد، در حالی که انسان کسی است که از بالا دست خود بخورد، چنانکه خدا می‌فرماید: وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقٰامُوا التَّوْرٰاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ مٰا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ... [۱] . ای دوست من که خدا تو را موفق بدارد، بدان که وراثت کامل، وراثتی است که از جمیع وجوه بدست آید نه بعض وجوه. عالمان ورثه ی انبیاء هستند، پس سزاوار است که عاقلِ عالم کوشش کند تا وارث از جمیع جهات شود نه موجودی که همتش ناقص است. دوستم که خدا او را موفق بدارد می‌داند که نیکی طبیعت انسانی به این است که معارف الهی داشته باشد و زشتی طبیعت انسانی به این است که از این معارف بدور باشد. پس بلند همت باید عمر خود را صرف امور زود گذر ننماید، و به این وسیله بهره خدایی خود را نابود نسازد. سزاوار است وی سینه ای گشاده را از سلطان فکر بخواهد که تفکر جای شرح صدر را می‌داند. حقیقتی که نیکان در پی آن هستند غیر حقیقت عامی است و دانش به خدا غیر از علم به وجود اوست. سزاوار است که عاقل قلبش را از فکر تهی کند، و سزاوار است که بلند همت بداند وصول به این مقام با خیال ممکن نیست. که خیال نورهای مجسم شده است که دلالت بر معانی در وراء خود می‌نمایند. خیال، معانی عقلی را در قالب حسی تنزیل می‌دهد و علم را شیر و قرآن را ریسمان و دین را قبه و بارگاه معرفی می‌کند. سزاوار است معلم شخص بلند همت، زن نباشد همانطور که شایسته نیست چیزی را از فقیر اخذ کند، و هرکه کمال او به غیر است، فقیر می‌باشد و این حال همه ی موجودات غیر خداست؛ پس نباید علم را جز از خدا به نحو کشف و یقین بگیرد. بدان متفکران جهان وقتی به نهایت علم و دانش برسند، فکر آنان، آنان را به سوی مقلد کوردل می‌رساند، چون وصول به حق برتر است از اینکه فکر در آن راه یابد، پس تا وقتی فکر وجود دارد، محال است که عقل اطمینان و آرامش بیابد. عقل‌ها حدی دارند در توان تصرف فکر که خدا به آنها هبه کرده است. پس عاقل باید خود را برای جود آماده کند و محدود به آنچه می‌داند نشود و از شبهه ای که در فهم او ایجاد شده، دست بردارد. اطلاع یافتم یکی از دوستانت که علاقمند به تو بود، روزی تو را گریان دید و از تو در باره ی گریه ات پرسید. و تو گفتی که مدت سی سال است به چیزی معتقد بودم و اینک فهمیدم اشتباه بوده است؛ گریه کردم و گفتم: شاید آنچه اکنون برای من کشف شده است، چون اولی باز هم خلاف واقع باشد. باید بگویم از محالات است که کسی به مرتبه ی عقل و فکر و قوت برسد و آرامش داشته باشد. خاصه در معرفت خدا، اکنون چرا در این ورطه ی حیرت میمانی و چرا وارد راه ریاضت و مکاشفه و مجاهده و خلوت که رسول خدا آن را مشروع شمرده است، نشوی. خدا در باره ی آنان که این مسیر را پیموده اند می‌فرماید: فَوَجَدٰا عَبْداً مِنْ عِبٰادِنٰا آتَیْنٰاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنٰا وَ عَلَّمْنٰاهُ مِنْ لَدُنّٰا عِلْماً [۱]، مانند تو باید این قله عظیم را برخوردار باشد. دوست من، بدان هر موجودی که از سببی ناشی شده است با دو نظر می‌نگرد، از جهتی به سبب خود می‌نگرد و از نظری به ایجاد کننده خود که خداست توجه دارد. مردم به اسباب می‌نگرند. حکماء و فیلسوفان نیز چنین هستند. ولی محققان از اهل خدا چون انبیاء و اولیاء و ملائکه درود خدا بر آنان باد، بااینکه به سبب آشنایی دارند، به موجد اشیاء می‌نگرند. برخی به خدا می‌نگرند چون سبب است نه چون خداست، و می‌گویند قلبم از خدایم می‌گوید: برخ دیگر که کامل هستند می‌گویند خدایم به من گفت. هرکس کمال خود را از غیر خدا بدست آورد، ارزشی ندارد و برای عارف جز خدا کسی نیست. بدان که وجه خدا، خداست و آن اسم همه اشیاء است، همانند رب و قدیر و شکور، که همه ی اسامی خدا به منزله ذاتی است جامع همه ی صفات الهی. پس اسم خدا در برگیرنده ی همه ی اسماء است که باید هنگام مشاهده اسم اللّٰه، همه را در نظر داشته باشی.
تو که او را مشاهده نمی کنی و او که با تو مناجات می‌کند، بدان با چه با او مناجات می‌کنی. و آن مناجات در چه مقامی است و مقتضیات آن چیست؟ باید دقت کنی که او تو را با کدام اسم می‌خواند و با چه اسمی او را دیده ای، این موضوع را تحول در صورت گویند. همانند غریق وقتی می‌گوید یا اللّٰه، معنای آن یا غیاث، یا منجی یا نجات دهنده از غرق است. دردمند نیز وقتی می‌گوید یا اللّٰه، معنای آن یا شافی یا معافی و مانند آن است. حرف من که گفتم تحول در صورت، روایتی از صحیح مسلم است که خدای متعال آشکار می‌شود و آدمی او را انکار می‌کند و از او به خدا پناه می‌برد و چون به شکلی که او می‌دانست آشکار شود او را می‌شناسد. این معنای مشاهده و مناجات و مخاطبات ربانی در اینجا است. عاقل لازم است علمی را فرا گیرد که به آن کمال یابد و با آن دانش از این عالم به عالم دیگر منتقل شود. این علم هم فقط علم خداست، چون دانش طب برای امراض است و در عالمی که بیماری نیست کار ساز نیست. دانش هندسه برای بیان مساحت است و در آن عالم حاجت به این علم هم نیست و نیز علوم دیگر. پس عاقل از هر علمی به اندازه رفع ضرورت بهره می‌برد و در کنار همه ی آنها می‌کوشد علمی را بدست آورد تا در زندگی آینده اش بکار آید. چنین علمی دو گونه است. یکی علم به خدا و دیگری علم به آخرت و منازل آن. تا وقتی وارد آن عالَم شد، شبهه و هراسی نداشته باشد و چنانچه در منزل خود راه می‌رود آنجا نیز آرامش داشته باشد. ---------- [۱]: ۱) - عصر، ۳. [۱]: ۱) - اگر آنان تورات و انجیل و دستورات رسیده از جانب خدا را بپا دارند، از بالای سر و از زیر پای خود کامیاب شوند. مائده، ۶۶. پس هرگز چیزی را انکار نکن و از کسانی نباش که وقتی خدایش تجلی یافت، بگوید به خدا از تو پناه می‌برم، تو پروردگار ما نیستی، ما منتظریم تا پروردگارمان بیاید. و چون در صورتی ظاهر شود که او را می‌شناخته به آن اقرار یابد. چه حسرت بزرگی! عاقل باید این دو علم را از راه ریاضت و مجاهده و خلوت به شیوه ی درست، بیاید. می خواستم راه خلوت و شروط آن را بگویم، اما وقت مانع من شد، و مراد از وقت، دانشمندانی بد هستند که ناداشته‌ها را انکار می‌کنند و تعصب و عشق به عیان شدن و ریاست، آنها را در زنجیر کرده است که به حق اعتقاد یابند. خدا همگان را کافی است. [۱]: ۱) - کهف، ۶۵. شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
زمانه ات را بشناس 29.MP3
4.21M
🔰 سلسله سخنرانی های 29 🌀 بازخوانی تحلیل های مهم مقام معظم رهبری 🎬 جلسه 29 🎤 با تدریس 👈برای آشنا شدن جوانان انقلابی با تحلیل های رهبری عزیز، در نشر این فایلها حتی با لینک خودتان، همکاری بفرمایید @zandahlm1357
نيرنگ عمروعاص و به نيزه زدن قرآن ها عمروعاص نظر داد فقط يك راه براى رهايى از كشتار و شكست قطعى داريم، و آن به نيزه زدن قرآن‌ها و قرار دادن آن‌ها در پيشاپيش سپاه عراق و دعوت آنان به عمل كردن به قرآن است؛ اگر پذيرفتند كه چه بهتر، و اگر قبول نكردند، در ميان عراقيان كسانى هستند كه راضى به جنگ نيستند و بدين ترتيب ميان آن‌ها تفرقه پديد خواهد آمد، و اين باعث نجات ما از گرفتارى خواهد شد. شاميان اين حيله را به كار بردند و عراقيان را به كتاب خدا و عمل به آن دعوت كردند. [۲] گروهى از عراقيان به سركردگى «اشعث بن قيس، مسعر بن فدكى تميمى و زيد بن حصين طايى» گفتند: اى على! حال كه تو را به كتاب خدا دعوت مى كنند، قبول كن. اشعث كه معاويه به او نامه نوشته و از وى دلجويى كرده و او را به سوى خويش دعوت كرده بود، با وقاحت به حضرت على (عليه السّلام) گفت: به خدا قسم بايد پيشنهاد اينان را بپذيرى و در غير اين صورت تو را به آنان تسليم خواهيم كرد. اميرالمؤمنين (عليه السّلام) خطاب به عراقيان فرمود: «اى بندگان خدا! در راه حقيقت ثابت قدم باشيد و با دشمن خويش پيكار كنيد. معاويه و عمروعاص و وليد بن عقبه و امثال آن‌ها اهل دين و قرآن نيستند. من آن‌ها را از كودكى مى شناسم. در كودكى شرور و بدسيرت بودند، و در جوانى و كهولت دست از شرارت برنداشتند. اينان قرآن را نه از باب اين كه مى شناسند و به آن عمل مى كنند، بالا برده اند، بلكه براى فريب شماست و انديشۀ نيرنگ و مكر. براى يك ساعت بازوان و جمجمه هاى ---------- [۲]: . پيرامون اين حيلۀ عمروعاص و عبرت آموختن از تاريخ، نگاه كنيد به مبحث «سياست قرآن بر نيزه كردن» در كتاب جاذبه و دافعۀ على (عليه السّلام) شهيد مرتضى مطهرى، ص ۱۸۱. خود را به من عاريه دهيد تا حق بر كرسى بنشيند و دنبالۀ ستمگران بريده شود». گروهى از قاريان و عابدان عراق [۳] فرياد زدند: حال كه اين‌ها ما را به كتاب خدا دعوت كرده اند, روا نيست نپذيريم. ما براى تسليم شدن آنان در برابر قرآن، بر سر آن‌ها كوبيديم. اينك كه پذيرفته اند، مجوزى براى ادامۀ جنگ نداريم. اميرالمؤمنين (عليه السّلام) فرمود: واى بر شما! مگر من اوّل كسى نبودم كه دعوت قرآن را اجابت و ديگران را به سوى آن دعوت كردم... اينان حيله كرده اند و نمى خواهند قرآن را داور قرار دهند. اما آنان فرياد برآوردند: اى على اگر دعوت اين‌ها را اجابت نكنى، تو و همۀ يارانت را به سپاه شام تحويل مى دهيم و يا همان بلايى را بر سرت مى آوريم كه بر سر عثمان آورديم. اميرالمؤمنين (عليه السّلام) فرمود: اى مردم! به ياد داشته باشيد من شما را از اين دعوت بازداشتم، ولى نپذيرفتيد؛ اگر مرا اطاعت مى كنيد، به جنگ بازگرديد كه پيروزى نزديك است و اگر فرمان نمى بريد هرچه مى خواهيد انجام دهيد. گفتند: مالك اشتر را فرا خوان. حضرت على (عليه السّلام) يكى از ياران را به سوى مالك فرستاد و فرمان برگشت داد. مالك پاسخ داد هم اكنون وقت بازگشت نيست، چون فتح و پيروزى نزديك است. پيك، پاسخ مالك را به حضرت داد. آن گروه تندرو به اميرالمؤمنين (عليه السّلام) گفتند: تو فرمان ادامۀ جنگ را دادى! على (عليه السّلام) به مالك پيغام داد: «در اين جا ---------- [۳]: . براى شناخت بهتر نسبت به اين قاريان و عابدان كه جريان شوم «خوارج» را پديد آورند، نگاه كنيد به: سيرى در سيرۀ ائمۀ اطهار، شهيد مرتضى مطهرى، ص ۳۱. فتنه رخ داده است اگر مى خواهى مرا زنده ببينى باز گرد». مالك بازگشت و ضمن سرزنش آن گروه قاريان گفت: به آن‌ها گوش ندهيد. به اندازۀ يك اسب دواندن به من مهلت دهيد كه اميد فتح دارم. اما آنان به لجاجت خود افزودند و به منطق محكم مالك توجه نكردند. [۱] ---------- [۱]: . نگاه كنيد به: پيكار صفّين، ص ۶۶۱ تا ۶۸۱ و الامامة و السياسة، ج ۱، ص ۱۰۱ و تاريخ يعقوبى، ج ۲، ص ۱۸۸ و تاريخ طبرى، ج ۵، ص ۴۸ و اخبار الطوال، ص ۱۸۹ و كتاب الفتوح، ج ۳، ص ۱۸۱ و مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۰۰ و شرح نهج البلاغة، ج ۲، ص ۲۱۵ تا ۲۲۰. ✍️استاد محمد حسین رجبی https://eitaa.com/zandahlm1357
غرور بهرام گور و تحقیر ایرانیان 🔻مالالاسἸωάννης Μαλάλας مورخ قرن حدود 5 و 6 میلادی در کتابی که از وی به جامانده داستان جالبی از غرور پنجم ساسانی ملقب به بهرام گور بیان می کند، ایشان می نویسد که بهرام (گور) عازم نبرد با روم می شود و قیصر روم، پروکوپیوس را به عنوان فرمانده سپاه به جنگ با بهرام می فرستد. پیش از شروع نبرد بهرام پنجم پیامی به سپاه روم می فرستد که اگر در جنگ تن به تن، یه نفر از سپاه شما بتواند یه نفر از سپاه ما رو شکست دهد به مدت 50 سال با شما خواهم کرد و هدایای مخصوصی هم به شما خواهم داد. دو طرف توافق می کنند. از سپاه ایران شخصی به نام ادرزن Adrazanes و از سپاه رومی شخصی از مردان قوم گوت به نام آرئوبیندوس Areobindus به جنگ تن به تن می روند. شخص رومی، ايراني را می کشد و شاه ایران صلح را می پذیرد. لینک اسکن 👈 https://b2n.ir/s89593 📚تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، شهرام جلیلیان، صفحه 280
🔹صلح افتخار آمیز!!! بعد از قدرت نمایی ایران در برابر حملات روم، یکی از شاهان روم خود را به ایران می رساند و در برابر شاه ایران به زانو می افتد و به صلح تحقیر آمیزی تن در می دهد. جالب است این شاه رومی که فیلیپ نام داشته در سکه های خود، این را نوعی افتخار قلمداد می کند 🤦‍♂ روی سکه ایی که مشاهده می کنید عبارت pax fundata cum persis (دستیابی به صلح با ایران) یاد شده است. 📚امپراتوری های بیزانس و ساسانی، انگلبرت وینتر و بئانه دیگناس، ترجمه جواد سید اشرف، نشر ققنوس، چاپ 1400،صفحه 136 و 137
پاسخ به یه شبهه میگن رسم ازدواج محارم را نخستین بار کرتیر وضع کرد و چنین چیزی باب نبوده است! پاسخ نخست 🔻ازدواج در میان متون اصیل آریایی نیز ثبت شده است و نشان می دهد بسیار بسیار قبل تر از کرتیر (موبد ساسانی) چنین چیزی گزارش شده است. 🔹دکتر قلی زاده استاد فرهنگ و زبان های ایران باستان بیان می کند که در متون اصیل آریایی به ازدواج خواهر و برادر اشاره شده است 📚https://b2n.ir/w55663 🔹دکتر سعید نفیسی نیز به ازدواج محارم بین آریایی ها اشاره می کند 📚https://b2n.ir/p81685 🔻دوم در کتیبه های خطی اشکانی که پیشتر از ساسانیان بوده اند نیز چنین چیزی ثبت شده است.(اینجا کلیک کنید) 🔻سوم سخن مورخان غربی قبل از که نشان می دهد در بین برخی اشراف و شاهان چنین مواردی بوده است.(اسناد مورخان یونانی و رومی در این مورد کم نیست) ➪‌‌‌‌https://eitaa.com/zandahlm1357