#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1- آن چیست که روز را کنار پنجره می گذراند، و هنگام غذا کنار میز است و شب ها ناپدید می شود؟ 2- آن چ
.......:
جواب
1- مگس
2- پوست درخت
3- نقطه
4- کاهو
5- فنجان
6- پرگار
7- نامه
https://eitaa.com/zandahlm1357
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸
#براے_رسیدن_بـه_حاجت_از_شیخ_بهایے
✍ از شیخ بهاء الدین ( شیخ بهایے ) نقل است هر ڪس این دعا را بخواند در حالے ڪـه دلش صاف باشد و اعتفاداتش نیز صحیح باشد چنانچـه بـه هدف شرعے خویش نرسید در روز قیامت بر علیـه من شڪایت ڪند !!!!
✍ این دعا براے شفاے بیماران نیز تجوید مے شود و چنانچـه بیمار خوب نشد حتما اجلش رسیدہ است و ڪارے نمے توان ڪرد خواندن این دعا در مسجد بهتر است و آن این دعا این است هفتاد مرتبـه بگوید :
✨لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بِعِزَّتِكَ وَ قُدْرَتُكَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بِحَقِ حَقِّكَ وَ حُرْمَتِكَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَرِّج بِرَحْمَتِكَ✨
#در_باب_حاجات_و_مهمات
📗ختوم و اذڪار ص 109 و 110
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸
#ختم_ذکربدوح_جهت_حاجت_گرفتن
🌸✨دوستان عزیزم سلام و وقتتون بخیر
در این پست ختمی قرار دادم که سریع به حاجات و خواسته های خود برسید
🌹✨روش ختم بدوح این گونه است:
🌸✨در روز جمعه در دو هفته اول ماه قمری بعد از نماز صبح دو رکعت نماز حاجت بخوانید و بعد
🌻 یازده بار آیه الکرسی و
🌻یازده بار سوره نصر و
🌻یازده بار مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاكَ نَعْبُدُوَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ
🌻و هزار بار ذکر (یا بدوح) بگویید
🌻و سر بسجده نهد و چهل بار بگویید الهی لَئِن عَذَبتَنی اَلفَ حجه و حبل رجایی منک لا یَتَقَطَعُ
👈حال 3 تا صلوات بفرست و بعد حاجت بخواه
🍀ذکات این عمل:
مبلغ چهار قرص نان وجه نقد بیرون ذکات دهید
و 14 بار بگویید لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
✍استاد حمید آذر
https://eitaa.com/zandahlm1357
#شهید_میشم...:
《 #از_بیت_الاحزان_من_تا_فردوس_تو 》
💛قسمت هفتم
یک بار عمم که همسایه مونم بود، شک کرده بود و اومده بودپشت پنجره خودش رو قایم کرده بود که ببینه چی میگذره تو خونه ما بعد من رو میبینه که تنها و دست به سینه نشستم پانزده بیست دقیقه میمونه و میبینه که من از جام تکون نمیخورم خیلی تعجب میکنه برمیگرده و به کسی چیزی نمیگه اما خیلی ناراحت میشه یه مدت همینجوری یواشکی خونمه مون رو بعد رفتن بابا سر کار، تحت نظر میگیره و شاهد کتک کاری و همه چیز میشه اما بخاطر اینکه زندگی بابا بهم نخوره چیزی نمیگه ؛ بالاخره یک روز موقع تهدید های نامادریم و بد دهنی هاش، عمم سر رسید و حسابی باهاش دعوا کرد و تهدیدش کرد که اگه ادامه بده بی رحمی هاش رو به بابام همه چیز رو میگه اما فایده نداشت و باعث شد میانه نامادریم و عمه بد بشه و حرص اونم رو سر من خالی کنه تا اینکه آخر سر عمه همه چیز رو به بابا گفت باباهم یه روز به جای اینکه سر کار بره خودش رو قایم میکنه و مارو یواشکی نگاه میکرده که نامادریم منو حموم میبره و شاهد جیغ و فریاد های من میشه یادمه وقتی از حموم بیرون اومدم در کمال ناباوری بابا رو دیدیم ؛ نامادریم جا خورد اما به روی خودش نیاورد ولی صحنه طوری بود که نمیشد پنهان کاری کرد تو دلم فقط از خدا میخواستم بابا چیزی بهش نگه و زندگیش بخاطر من خراب نشه آخه نامادریم زن پاکی بود از لحاظ ناموسی و اهل نماز بود خیلیم خانه دار بود و بابا رو هم دوست داشت بابا خیلی آروم بنظر میاومد فقط سوال کرد که این جیغ و فریادها واسه چیه؟؟؟ نامادریم دروغهای زیادی سر هم کرد و گفت که تو حموم همش از زیر دستم در میره و خیسم میکنه منم میگفتم اره بابا راست میگه تقصیر من بود اون دفعه بابا چون نخواسته بود که تنبیهش کنه و فقط خواست که بهش بگه حواسم به رفتارات هست، چیزی بهش نگفت و رفت بیرون، اما خب چون فهمیده بود حساس شده بود ؛ یه شب آستین لباسم خیس شده بود و همونطوری خوابیدم بابام چند بار بهش گفت که لباس فردوس رو عوض کن اما پشت گوش انداخت و متوجهم کرد که برم بخوابم، فیلمم رو نگذاشت نگاه کنم بغض گلوم رو گرفته بود رفتم زیر پتو یواشکی گریه کردم که بابا فهمید نمیدونم چی شد اما خونه جهنم شد تو یک دقیقه بابام وقتی عصبانی میشد بد جور کتک میزد خصوصا که باهاشم صبر کرده بود اما نامادریم قدر چشم پوشی های بابا رو ندونست اون شب خیلی تلخ بود.. دل پُر رحم و سوزی داشتم با اون همه که منو زجر میداد اما نمیخواستم بخاطر من اذیت بشه🔹سبحان الله! الله متعال با اون سن کمم که هنوز آمادگی هم نرفته بودم، فهم و درک عجیبی بهم عطا کرده بود که همه تعجب می کردن؛ اگه اینطور نبود تحمل اون همه درد برام غیر ممکن میشد نامادریم برگشت خونه پدرش من موندم و یک دنیا عذاب_وجدان و دیدن ناراحتی پدرم و شام و نهار های خونه عمه که اونم همش منت و درد بود چیزی که بیشتر از همه آزارم میداد سرگردانی بابا بود چون خیلی دوستش داشتم، نامادریم به پدر گفته بود به شرطی میزارم برگرده که دخترت پیشت نباشه و از بابام تو دادگاه شکایت کرده بودن 😔یعنی قرار بود بابا مدتی زندان بره بابای من که همیشه قرآن میخواند و پیش همه معتبر و دارای عزت و آبرو بود و واسطه کارو مشکلات مردم میشد، الان ازش شکایت شده و قراره زندان بره بخاطر دخترش بابام به پدر زنش گفته بود در خونه من برای دختر تو شاید بسته بشه اما برای دختر خودم نه و این خیلی عصبانیشیون کرده بود و واسه همین شکایت کرده بودن ⚖روز دادگایی رسید و قرار بود که بابا بره و 6 ماه زندان باشه تصورش برای من وحشتانک بود. نمی تونستم پیش کسی از درد درونم بگم بااینکه همه میدونستن اون زن چقد منو آزار میداد و میدونستن که من چقد پنهان کاری میکردم بخاطر بابا، اما میشنیدم همه منو مقصر میدونستن دیگه نمیگفتن اگه باباش مادرش رو الکی طلاق نمیداد الان این وضعی نمیشد؛ بابا قبل رفتنش نزدیک یک ساعت تو اتاق قرآن خوند و در رو بست منم پشت در فقط دعا میکردم وقتی بابا بیرون اومد بغلم کرد و گفت برام دعا کن میدونم دختر فهمیده ای هستی اینو گه گفت زدم زیر گریه عادت نداشتم گریه کنم تو جمع چون خجالت میکشیدم اما این بار ارادی نبود واقعا
💛 ادامه دارد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
Salar-Aghili-Az-Khoone-Javanane-Vatan-128_1397-8-7-22-50.mp3
6.23M
❤️ ترانه بسیار زیبا و دلنشین
❤️ از خون جوانان وطن لاله دمیده
یادی بکنیم از شهدای اخیرکه درراه امنیت کشور جان شیرین خود رابرای آرامش ما ازدست دادند.
🎤🎤 سالار عقیلی
┄┅┅═ ☘ 🌷 ☘ ═┅┅┄
https://eitaa.com/zandahlm1357
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃بسْمِﺍللهﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢِ🍃
❤ تلاوت زیبای استاد راغب مصطفی غلوش
📖 سوره مبارکه اعراف ، ۴۳-۴۲
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/zandahlm1357