#شهید_میشم...:
《 #از_بیت_الاحزان_من_تا_فردوس_تو 》
💛قسمت نوزدهم
وقتی رفتم تو یکی از اون اقایون عینکش رو زد و شروع کرد به خوندن کاغذی که زیرش رو امضا زده بودن اولای متن قول نامه خاطرم نمونده تنها چیزی که بیاد میارم یک بسم الله الرحمن الرحیم و جملات زیره که احتمال نقصان در بیاد آوردنشونم میدم؛
.ازین پس، حضانت فردوسِ ملکی فرزند آرام ملکی، به مادرِ نامبرده، سرکار خانم راحله محمدی سپرده خواهد و منبعد پدرِ هیچ دخل و تصرفی در امورات فرزند نداشته جز اینکه برای سال های آتی، در صورت بودن در قید حیات، بخواهد در جلسه ی عقد فرزند به عنوان ولی دختر حاضر شود و در غیر این صورت وکالت عقد را نیز به ناپدری فرزندش؛ آقای فرزاد حسینی میدهد سبحان الله این را که شنیدم مثل دیوانه های جنون زده شروع به جیغ زدن کردم و موهای سرم رو میکشیدم ازخونه دویدم بیرون تا برم گردوندن خونه اینقد جیغ زدم که همسایه هاشون اومدن بیرون
😔همه از عکس العمل من حیران شده بودن چون فکر میکردن از خدامه برم پیش مامان زندگی کنم؛ اینقد مخالفتم شدید و حالم داغون بود، که کسی حاضر نشد یک کلمه برای قانع کردنم حرف بزنه و در برگردوندنم تردید نکردند
فوری همه پاشدن و قول نامه رو هم بابا پاره کرد یادمه تو راهرو که میاومدیم بیرون، عمه از شدت عصبانیت یه سیلی بهم زد که اصلا برامم مهم نبود اما جگر مامان رو کباب کرده بود
مامان گریه میکرد و تمنا میکرد که پیشش بشینم یادمه منم گریه میکردم و میگفتم یا باید مامانم برگرده یا بابامم اینجا بشینه وگرنه من نمیمومن پیشتون اونجا فهمیدم چقد بابا رو دوست دارم ، چنان پاهاش رو بغل کرده بودم از ترس اینکه جام بزاره بره، که همه به گریه افتادن
😔از یه طرف دلم برای مامان میسوخت و دوست داشتم پیشش بمونم ولی وقتی فکرش رو میکردم که برای همیشه بابا رو از دست میدم نزدیک بود دیوونه بشم و از غصه قلبم بترکه
اون موقع اصلا به این فکر نکردم که بابا چطور راضی به این قول نامه شده فقط نگران بودم که منو باخودشون نبرن و بخوان جام بزارن برن
😔خیلی حال و احوال بدی بود برای همه بابا رو یادمه چشماش قرمز شده بود و بدون یک کلام حرف زدن، از خونه زد بیرون و پیاده رفت؛ نمیدونم اونا خداحافظی کردن یانه اما من حتی از مامان نتونستم خداحافظی کنم میترسیدم بابام فرار کنه لباس بابارو سفت چنگ زدم و دنبالش رفتم
پشت سرم رو نگاه نکردم تا از خونه مامان دور شدیم
یاد مامان میافتادم که چقد خوشی تو دلش بود وقتی فکر میکرد پیشش می مونم، داشتم از غصه دق میکردم اما این مانع تصمیمم نشد و همراه بابا و عمه بر گشتیم
تا از شهر مامان خارج نشدیم میترسیدم منو باخودشون نبرن اما همینکه از شهر دور شدیم اشکام بند اومد. ولی تو دلم حزن و اندوهی بود که وصف کردنش غیر ممکنه اونم بخاطر حال مامان بود فقط
😔تو راه هیچکی با دیگری حرفی نمیزد عمه هنوز از اینکه از سفرش فقط خستگی براش مونده بود عصبانی بود و پشت سر هم از شدت سردرد مسکن مصرف میکرد؛ شب شده بود و ما هنوز تو راه بودیم جرات نداشتم با عمه حرف بزنم اما بالاخره بهش یه تکه کیک تعارف کردم منتظر بودم رو سرم داد بزنه!
اما با بیحالی گفت نمی خوام فردوس جان خودت بخور وقتی گفت فردوس جان انگار تمام دنیا رو بهم دادن
😔چون خیلی معذب بودم از اینکه بخاطر من این همه به اذیت افتاده بودن، وقتی نزدیک شهر خودمون شدیم ماشین پنچر شد و تصمیم گرفتیم بریم روستا؛ خونه پدربزرگم تا صبح بشه
🔹وقتی اونجا رسیدیم همه خوابیده بودن و بیدارشون کردیم مادربزرگ از اینکه منم همراهشون برگشته بودم خیلی متعجب و ناراحت شد؛ اونقد به همه مون بی محلی کرد و بدو بیراه گفت که اون شب عمه قهر کرد و هر طور که بود برگشت شهر؛ خونه خودشون اما منو با خودش نبرد
😔بابا هم اون شب تا صبح رفت مسجد و خونه پدربزرگ نیومد من موندم و غر زدن های مادربزرگ که اون شب از بس ازم عصبانی بود، پتوی درست حسابی نداد بکشم رو خودم
البته چشم بابا رو دور دید که اینطور باهام رفتار کرد وگرنه پیش بابا کسی بهم کمتر از گل نمیگفت
💛 ادامه دارد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
دانلود آهنگ جدید نیما خلیلی بنام پرتو عشق.mp3
3.85M
❤️ پرتو عشق
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌹✨🌹✨
أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ ﴿۶۳﴾
✨آيا هيچ درباره آنچه كشت ميكنيد انديشيده ايد؟ (۶۳)
أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ ﴿۶۴﴾
✨آيا شما آن را ميرويانيد، يا ما ميرويانيم ؟ (۶۴)
لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ ﴿۶۵﴾
✨هرگاه بخواهيم آن را تبديل به كاه درهم كوبيده ميكنيم به گونه اي كه تعجب كنيد! (۶۵)
💠سوره واقعه
https://eitaa.com/zandahlm1357
مصطفی اسماعیل .mp3
162.8K
سوره ابراهيم (آیه ۳۷)
#صبا
رَبَّنَآ إِنِّيٓ أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ ... (٣٧)
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📚🔍📚🔍📚 ⬅️سلسله مباحث حدیث شناسی قسمت دوازدهم 📝بررسی روایات نفس زکیه 👈نفس زکیه یکی از نشانه های مهم
📚🔍📚🔍📚
⬅️سلسله مباحث حدیث شناسی
قسمت سیزدهم
📝بررسی روایات نفس زکیه
🔹درباره خاندان نفس زکیه:
👈یکسری روایات گفته اند که این فرد از خاندان قریش است. در کتاب ″الغیبة نعمانی، ص266″
👈یکسری از روایت ها گفته اند فرزند حسن است. ولی این حسن چه کسی است مشخص نیست⁉️ و ما نمی توانیم بگوییم این حسن، امام حسن مجتبی (ع) است. چون اصلا به هیچ وجه نمی شود، الان که امام حسن مجتبی زنده نیست که این فرد هم بخواهد فرزند ایشان باشد.
💭اگر هم بگوییم فرزند حسن است در روایت ها راجع به پدر نفس زکیه چیز خاصی نگفته اند. پس این روایت را هم نمی توانیم خیلی معتبر بدانیم.🚫
👈اما یکسری روایت ها گفته اند از خاندان امام حسین (ع) است.
⁉️برخی می گویند ما شنیدیم نفس زکیه، از نسل امام حسین است، شما چطور این روایت را زیر سوال می برید؟
📜خُب سند روایت را برای شما می آورم، از امام باقر «وَ النَّفْسُ الزَّكِيَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْن (ع)». روایت کجاست؟
✍″تفسیر عیاشی، ج1، ص65″. این روایت یاد شده سندش از امام باقر (ع) مرسل است. یعنی این وسط راویان حدیث نقل نشدند. پس حدیثی که راویان حدیثش نقل نشده، چطور به این حدیث اعتبار بکنیم⁉️
📗دوما شبیه همین روایت، در
کتاب الغیبة نعمانی که از کتب معتبر ما هست در ″ص288، باب14، ح67″ آمده (شبیه همین روایت امام باقر) ولی آنجا «مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْن» دیگر در روایت نیامده است.
◀️پس دو روایت شبیه هم در دو کتاب داریم؛
⬅️1- تفسیر عیاشی 2- الغیبة نعمانی.
در تفسیر عیاشی ذکر شده نفس زکیه از فرزندان امام حسین است. ولی در الغیبة نعمانی از فرزندان امام حسین (ع) ذکر نشده، حالا کدام را قبول کنیم⁉️
📚اینجا حدیث شناس ها به کتاب معتبرتر رجوع می کنند. از بین تفسیر عیاشی و الغیبة نعمانی کدام معتبر است؟ معتبرترین کتاب در عرصه مهدویت الغیبة نعمانی است. پس به الغیبة نعمانی رجوع می کنیم و در الغیبة نعمانی فرزند امام حسین بودن نفس زکیه ذکر نشده است. پس این روایت ضعیف است.❌
⚠️اینکه نفس زکیه از خاندان چه کسی است⁉️ شاید اجمالا بپذیریم که از خاندان قریش است، در همین حد. والا از فرزندان امام حسن مجتبی (ع) یا امام حسین (ع) است به هیچ عنوان قابل قبول نیست.
☝️اتفاقا همین محمد بن حسن بابی شد برای یک فردی به نام محمد بن عبدالله که در زمان امام صادق (ع) ادعای مهدویت کرد و می گفت من نفس زکیه هستم. که امام صادق علنا این فرد را تکذیب کرد.
💽برگرفته از فایل
حدیث شناسی مهدوی شماره ۱۳
🎤استاد عبادی
#حدیث_شناسی_مهدوی ۱۳
#بررسی_روایات_نفس_زکیه
https://eitaa.com/zandahlm1357
✨﷽✨
✅چراغهای فروزان، در سیاهی شب
✍پیامبر گرامی اسلام، در فرصت های مناسب، بارها از یاران وفادار خود در آخرالزمان یاد میکردند و همواره ایمان استوار و فداکاری آنها را گرامی میداشتند.
امام باقر فرمودند: روزی عده ای در حضور پیامبر گرامی نشسته بودند و آن حضرت با شور و شوقی دعا میکردند و میفرمودند: «خداوندا، مشتاق دیدن برادران عزیزم هستم.» و این جمله را تکرار نمودند. اصحاب ایشان پرسیدند: مگر ما برادران تو نیستیم؟ آن حضرت فرمودند: «نه، شما یاران من هستید؛ برادرانم مردمی هستند که در آخرالزمان به من ایمان دارند، در حالی که هیچگاه مرا ندیده اند. ثابت ماندن یکی از آنها بر دین خود، از صاف کردن درخت خاردار (قتاد) با دست در شب ظلمانی، دشوارتر است و همانند کسی هستند که آتش سرخ را در دست گرفته است. آن ها چراغ های فروزان هستند. پروردگار، آنان را از هر فتنه تیره و تاری نجات می دهد.»
📚 بحارالانوار، ج ۵٢، ص ١٢۴
🔺 باید این را بدانیم که بهشت و زندگی جاودانه را به بها میدهند، نه بهانه. هنر حفظ ایمان، و هنر عشق راستین در این زمان و در این شرایط نامناسب، آشکار و ثابت میشود.
https://eitaa.com/zandahlm1357