eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.5هزار دنبال‌کننده
49هزار عکس
35.7هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️ سوال : همسرم با زیاد شوخی میکند و من از این کارش اصلا راضی نیستم. چه کار کنم؟ 💢 در موارد زیادی بوده که این رفتارها به انجامیده است. همسرتان در برابر های شما مقاومت کرد و سودی نداشت ، با یادآوری او را متوجه سازید و بگویید : 《 اگر من هم با دخترعموهایم شوخی کنم ، ناراحت نمیشوی؟ 》 سعی کنید اول به صورت غیر مستقیم و با کنایه مطلب رو بگید 🔰مشاوره خانواده به سبک https://eitaa.com/zandahlm1357
سلام ببخشید من دختری ۱۶ساله هستم.یه دارم #۷سالشه خیلی وزور گو هست.اصلا هم به حرفم وبرام همیشه زور میگه وبی ادبی میکنه ومنم براش تا یه حرف میزنم میزنه ومنم که میبینم دست بر نمیداره منم میزنم مادرم پدرم پدربزرگم هم با من دعوا میکنن میگن اون بچس اون هایی که میده نمیدونه وبی ادبی میکنه وبراش اصلا نمیگن فحش نده.خواهش میکنم زود جوابمو بدین خواهش میکنم 🔰 مشاوره خانواده به سبک https://eitaa.com/zandahlm1357
⁉️سؤال: اگر دختر و پسر داشته و براي آشنايي هرچه بيشتر با هم ارتباط پیامکی یا تلفنی یا در اماکنی مثل پارک با هم دیدار داشته باشند، مشکل دارد؟ جواب: تا زمانی که خوانده نشده است، هستند و هرگونه ارتباطى كه خارج از ضوابط و احكام شرعى باشد و يا مفسده اى بر آن مترتب باشد، جايز نيست. 🔰مشاوره خانواده به سبک https://eitaa.com/zandahlm1357
⁉️ به تازگی از همسرم شدم و دوباره قصد ازدواج دارم. آیا لازم است مدتی از جدایی بگذرد؟ 💢 پاسخ حتما اجازه بدهید مدت زمانی سپری شود. در موارد زیادی بوده است که شخص برای ، به ازدواج با شخصی تن میدهد که را ندارد. ضمن اینکه گاها مشاهده شده از زندگی قبلی، مشکلاتی را در زندگی بعدی پدید می آورد. به خودتون فرصت بدید و در مورد اتفاقات خوب فکر کنید تا دوباره دوچار مشکل نشوید 🔰مشاوره خانواده به سبک https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوخته: من، مرد این خانه ام ... دایی یه خانم دو استخدام کرده بود که دائم اونجا باشه ... و توی کارها کمک کنه ... لگن گذاشتن و برداشتن ... و کارهای شخصی مادربزرگ ... از در که اومدم ... دیدم لگن رو کثیف ول کرده گوشه حال ... و بوش ... خیلی ناراحت شدم ... اما هیچی نگفتم ... آستینم رو بالا زدم و سریع لگن رو بردم با آب داغ شستم و خشک کردم ... اون خانم رو کشیدم کنار ... - اگر موردی بود صدام کنید ... خودم می شورمش ... فقط لطفا نزاریدش یه گوشه یا پشت گوش بندازید ... می دونم برای شما خوشایند نیست ولی به هر حال لطفا مدارا کنید... مادربزرگم اذیت میشه ... شما فقط کارهای شخصی رو بکن ... تمییز کاری ها و شستن ها رو خودم انجام میدم ... هر چند دایی ... انجام تمام کارها رو باهاش طی کرده بود ... و جزء وظایفش بود ... و قبول کرده بود این کارها رو انجام بده ... اما اونم انسان بود و طبیعی که خوشش نیاد ... دوباره ملحفه و لباس مادربزرگ باید عوض می شد ... دیگه گوشتی به تنش نمونده بود ... مثل پر از روی تخت بلندش کردم ... ملحفه رو از زیر مادربزرگ کشید ... با حالت خاصی، قیافه اش روی توی هم کشید ... - دلم بهم خورد ... چه گندی هم زده ... مادربزرگ چیزی به روی خودش نیاورد ... اما من خجالت و شرمندگی رو توی اون چشم ها و چهره بی حال و تکیده اش می دیدم ... زنی که یک عمر با عزت و احترام زندگی کرده بود ... حالا توی سن ناتوانی ... با عصبانیت بهش چشم غره رفتم ... که متوجه باش چی میگی ... اونم که به چشم یه بچه بهم نگاه می کرد ... قیافه حق به جانبی به خودش گرفت ... و با لحن زشتی گفت ... - نترس ... تو بچه ای هنوز نمی دونی ... ولی توی این شرایط ... اینها دیگه هیچی نمی فهمن ... این دیگه عقل نداره ... اصلا نمی فهمه اطرافش چی می گذره ... به شدت خشم بهم غلبه کرد ... برای اولین بار توی عمرم ... کنترلم رو از دست دادم ... مادربزرگ رو گذاشتم روی تخت ... و سرش داد زدم ... - مگه در مورد درخت حرف میزنی که میگی این؟ ... حرف دهنت رو بفهم ... اونی که نمی فهمه تویی که با این قد و هیکل ... قد اسب، شعور و معرفت نداری ... که حداقل حرمت شخصی با این سن و حال رو جلوی خودش نگهداری... شعور داشتی می فهمیدی برای مراقبت از یه مریض اینجایی ... نه یه آدم سالم ... این چیزی رو هم که تو بهش میگی گند ... من با افتخار می کشم به چشمم ... اگر خودت به این روز بیوفتی ... چه حسی بهت دست میده که اینطوری بگن؟ ... اونم جلوی خودت ... ایستاد به فحاشی و اهانت ... دیگه کارد می زدی خونم در نمی اومد ... با همه وجودم داد زدم ... - من مرد این خونه ام ... نه اونی که استخدامت کرده ... می خوای بهش شکایت کنی؟ ... برو به هر کی دلت می خواد بگو ... حالا هم از خونه من گورت رو گم کن ... برو بیرون ... . ادامه دارد... 🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357 🌹🌹🌹🌹🌹🌹