14.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای عهد تصویری
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📝💠📝💠📝💠📝 📝شرح و تفسیر دعای عصر غیبت 4⃣1⃣قسمت چهاردهم 📜در روایتی طولانی از امام صادق (ع) که واقعا
📝💠📝💠📝💠📝
📝شرح و تفسیر دعای عصر غیبت
5⃣1⃣قسمت پانزدهم
📜روایتی از پیغمبر(ص) است که بیست صفت را برای مؤمنین ذکر کرده. (می گوید می خواهی مؤمن باشی، این بیست صفت را داشته باش)👇👇
1⃣- حضور در نماز جماعت:
(بعضی ها با بی اعتنایی نماز جماعت نمیروند)
2⃣- در پرداخت زکات شتاب کند:
(زکات عام است، زکات فقط یک زکات اصطلاحی نیست! صدقه هم شامل می شود، خمس هم شامل می شود)
3⃣- به فقرا اطعام بدهد.
4⃣- بر سر یتیم دست نوازش بکشد: (نوازش یعنی نه اینکه بنشیند یتیم را ناز کند، باید کمکش هم بکند)
5⃣- لباس های خودش را تمیز نگه دارد:
(ضعف بعضی از مذهبی های ما که خیلی شلخته و موی شانه نکرده و عطر نزده، همان طور به خیابان می آیند)
6⃣- لباس زیرش را محکم کند که بدنش نمایان نباشد:
(مخصوصا خانم هایی که چادر دارند خیلی باید حواسشان جمع باشد که مانتو و روسری که می پوشند، طوری نباشد که بدنشان نمایان بشود)
7⃣- خبر دروغ ندهد.
8⃣- خُلف وعده نکند:
(که متأسفانه خُلف وعده از صفات بعضی شیعه ها هست، می گوید ساعت 10 بیا و بعد خودش ساعت 10ونیم می آید)
9⃣- خیانت در امانت نکند.
🔟- حرف راست بزند.
1⃣1⃣- عابدان در شب باشد:
(بحث نماز شب را اشاره می کند)
2⃣1⃣- در روز شیر دلیر باشد:
(یعنی هم در بحث اخلاقی، هم در بحث های اعتقادی)
3⃣1⃣- روزه ها را روزه بدارد:
(نه اینکه، همه ی روزها را روزه بگیرد حداقل سعی کند ماه رجب یا شعبان در حد توانش روزه را بگیرد)
4⃣1⃣- شبها برای عبادت (همان نماز شب) به پاخیزد.
5⃣1⃣- همسایه آزاری نکند.
6⃣1⃣- همسایه هم از آنها آزار نبیند: (یعنی حتی بچه ها هم آزار نبیند)
7⃣1⃣- در روی زمین با تواضع راه برود.
8⃣1⃣- به خانه ی نیازمندان سر بزند.
9⃣1⃣- در تشییع جنازه شرکت بکند.
0⃣2⃣- پیغمبر (ص) می گوید؛ خدایا همه ی ما را جزء متقین قرار بده، یعنی یکی از صفات مؤمنین تقواست.
📔کتاب (کافی ترجمه ی آقای مصطفوی ج3، ص328) هر انسانی باید تلاش بکند در حد توان خودش این صفات را انجام بدهد.
🔹ادامه دارد ...
💽برگرفته از فایل شماره (۱)
شرح و تفسیر دعای عصر غیبت
🎤استاد احسان عبادی
#متن_شرح_و_تفسیر_دعای_عصر_غیبت ۱۵
📝💠📝💠📝💠📝
================
#مهدویت
🔰توصیه ی مهم #امام_باقر علیه السلام به #شیعیان برای زمان #غیبت و تحقق #فرج الهی
📝ابوحمزه ی ثمالی می گوید از امام باقر علیه السلام شنیدم که فرمودند: نزدیک ترین مردم و داناترینشان به خداوند عزوجل و مهربان ترینشان نسبت به مردم محمد صلی الله علیه و آله و ائمه ی اهل بیت علیهم السلام هستند. پس هر جا که آنان داخل میشوند داخل شوید و از هر آن که ایشان دوری می کنند شما نیز دوری کنید.
-مقصود امام علیه السلام حسین بن علی و فرزندانش علیهم السلام می باشند - چرا که حق در بین ایشان است و آنان اوصیاء هستند و ائمه در میان ایشان هستند. هرجا که آنان را دیدید از ایشان پیروی کنید و اگر روزی هیچ کس از ایشان را ندیدید به درگاه خداوند عزوجل #استغاثه کنید و به سنتی که بدان عمل میکرده اید بنگرید و به آن عمل کنید و کسانی را که دوست داشتید دوست بدارید و بغض کسانی که در دل داشتید را در دل نگه دارید و در چنین حالتی چه زود است که گشایش حاصل شده و فرج الهی برسد.
📚کمال الدین و تمام النعمة، ص۳۰۷ ح۸
https://eitaa.com/zandahlm1357
16.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌾کرامات رضوی
📹 فیلم زنده شدن مرده توسط امام رضا علیهالسلام
🍃🌺🍃
https://eitaa.com/zandahlm1357
5.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیر پرم رو بگیر شکسته بال و پرم
دست من رد نکن ای همه لطف و کرم
من و سپرده به تو از کوچیکی مادرم
🎙 مناجات با امام رضا علیه السلام با نوای سید حجت بحرالعلوم
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
این خنده های مستانه ..
از شوقِ وصالِ یار است؛
و چه سبکبال رسیدند به معشوق.
🌷 فرمانده لشکر۱۴ امام حسین(ع)، شهید حاج حسین خرازی
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
#فرمانده_شوخ_طبع
عباس کمالپور فرمانده گردان امام حسین (ع) بود و من منشی گردان. مشکلی پیش آمد و مدت طولانی شد. ناچار شدیم برای حل مشکل به سراغ حاج حسین خرازی برویم. سوار موتور شدیم و به سمت شهرک دارخوین به راه افتادیم. آقای خرازی در سنگر فرماندهی بود. داخل سنگر شدیم و پس از احوالپرسی گفت:« اینجا چه کار میکنید؟»
عباس با ناراحتی شروع کرد، وضعیت گردان و مشکلات آنرا بیان کند. هر دو ناراحت بودیم، یکی عباس میگفت یکی من.
حاج حسین بلند شد و گفت بنشینید روی زمین. حاجی دستور داده بود، ما هم نشستیم. آرام به سمت ما آمد و چفیهی خودش را روی سر ما انداخت. زبانمان بند آمد. حاجی میخواهد چه کار کند؟!
جرأت سوال کردن هم نداشتیم. یک وقت حاجی یک پارچ آب روی سر ما ریخت! پریدیم بالا. حاجی شروع کرد به خندیدن و ما هم به دنبال او! وقتی خنده را بر لبان ما دید گفت:« حالا آرامگزارش کنید تا ببینم چه شده و چه باید بکنیم.»
—(راوی: رجبعلی کریمی)
https://eitaa.com/zandahlm1357