فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ های قاصدک 7️⃣
سفالگری و نمایش عروسکی (استاد مرادی) : گنجشک
🔷🔸💠🔸🔷
سلام
مادرم صبح که از خواب بیدار میشه سینه ش پر از خلط است و تا حدود دو سه ساعت باید تک سرفه کنه تا سینه ش پاک بشه علت و درمانش چیه؟؟
نبی وظیفه:
پاسخ
✅ گلو درد و خلط و باز کردن سینه : پیاز و عسل . به اینگونه که : یک عدد پیاز را ورق ورق کنید و مثل نون و ماست ، پیاز را درعسل بزنید و میل کنید .
این ترکیب به طور معجزه آسایی روی سینه و گلو اثر دارد .
شما باید پاکسازی ریه انجام بدین
و سادترین راه ، استفاده از قلیان نعناع
هست
قلیان نو بگیرید
یک لیوان عرق نعناع داخل محفظه
قلیان بریزید و بدون دود و آتیش ،
بکشید
گاز عرق نعناع وارد ریه میشه و
کار پاکسازی ریه رو انجام میده
شربت مدبر غدیر مصرف کنید 👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
سلام
من خانم ۳۳ساله
تقریبا یک هفته ست کمرم درد میکنه وروز به روزدرد شدیدتر میشه و منطقه ی وسیع تری رو میگیره الان بیشتر سمت راست درد میکنه وبه لگنم رسیده کمرم و نمیتونم صاف کنم از شدت درد ناله میکنم
ضمنا قبلا سابقه ی کمر درد نداشتم ممنون میشم راهنمایی کنید
نبی وظیفه:
پاسخ
تست بالا را دقیق انجام بدین و جواب را
توی نسخه پایین ببینید
درمان درد عصب #سیاتیک
برای درمان درد عصب سیاتیک ازکمرتا قوزک پاها کشیده شده است موارد زیر را رعایت کنید: ↯↯
ازترکیب«شیر جوشیده ولرم یک لیوان + یک قاشق مربا خوری عسل+یک قاشق مرباخوری بارهنگ + یک قاشق مرباخوری گرده گل زنبور عسل+ یک قاشق غذاخوری پودرسنجد+یک قاشق غذاخوری آب زعفران» هر روز ناشتا بخورید تا ۴۰روز
شیربادام درختی روزی یک لیوان شبها موقع خواب میل شود«۴ماه»
طرزتهیه⇦ یک لیوان آب خنک + ۱۴ تعد بادام درختی + ۲ ق غذاخوری عسل را داخل مخلوط کن ریخته بعداز اینکه خوب مخلوط شدمیل کنید.
موضع را با روغن سیاهدانه ماساژ دهید
فصد رگ زیر زانو انجام شود
درمان #دیسک کمر
از فشار به کمر جدا پرهیز کنید
ضماد خرما هرشب بمدت ۴۰ شب به
محل درد ببندید
خرما ۳ عدد
زنجفیل ۱ ق غ
دنبه گوسفند به اندازه کف دست
خرما و زنجفیل راباهم مخلوط کنید
و روی دنبه گوسفند بزارید ، بعد
دنبه را روی محل درد بزارید و با
پلاستیک فریزر بپوشانید و با شال
ببندید و به پشت بخوابید
https://eitaa.com/zandahlm1357
حوضچه و غار گیری کنار _ پارسیان
غار گیری کنار یا غار بِهده در شمال روستای بهده و در فاصله ۴۰ کیلومتری شهر پارسیان در استان هرمزگان قرار دارد. به گفته کارشناسان میراث فرهنگی این غار بیش از ده قرن پیش توسط اهالی بومی منطقه و روستای بهده که ساختاری قناتی شکل دارد و به منظور انتقال آب به دشت بهده ساخته و مورد استفاده قرار گرفته شده است.
علاوه بر غار ، سد و کانال های دیگری که آب را به داخل غار هدایت میکند قبل از ورودی غار وجود دارد که همگی هدف از ساخت غار را نشان میدهند. آب این غار نیز به دشت بهده سرازیر شده و مردم بهده از آب آن استفاده میکنند. گیری کنار منطقه ای کوهستانی است که در جنوب غربی بهده و درست مقابل زمین های مزروعی پنجاه منی قرار دارد.
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌹 دِرازنو _ کُردکوی
درازنو یکی از دهکده های ییلاقی استان گلستان است که در بلندترین ارتفاعات کردکوی قرار گرفته است. این روستا آنقدر مرتفع است که از بلندای آن می توان منظره حیرت انگیز بیش از ۱۰ شهر و ده ها روستا در استان های گلستان و حتی مازندران را می توان مشاهده کرد. چشم انداز انتهای شرقی دریای خزر و خلیج گرگان از این روستا بدون اغراق یکی از زیباترین منظره هایی خواهد بود که تا به حال دیده اید.
درازنو حدود ۴۰ کیلومتر با شهر کردکوی فاصله دارد و در همسایگی آن قله درازنو با ارتفاع ۲۸۰۰ متر از سطح دریا قرار گرفته است. برای دسترسی به این منطقه ییلاقی زیبا، ابتدا باید به شهر کردکوی گلستان بروید و از آنجا مسیر جاده جنگلی درازنو را در پیش بگیرید. این جاده شیب دار و پر پیچ و خم، از میان پارک جنگلی امام رضا (ع) عبور می کند.
پس از حدود ۴۰ دقیقه رانندگی در این مسیر بسیار زیبا، جاده خاکی می شود و به یک دو راهی خواهید رسید. اگر مسیر سمت راست را ادامه دهید، پس از حدود یک ساعت و سی دقیقه رانندگی در یک جاده سنگلاخ به منطقه جهان نما خواهید رسید.از مسیر چپ پس از ۱۰ دقیقه به روستای درازنو خواهید رسید
https://eitaa.com/zandahlm1357
روستـای آینـه ورزان ؛ دمـاونـد ؛ تهــران
آینه ورزان نام روستایی است در ۶۰ کیلومتری شرق تهران. این روستای زیبا با طبیعتی بکر و به یاد ماندنی در شهرستان دماوند و از توابع آبسرد واقع شده است. روستای آیینه ورزان دماوند با ارتفاع نسبی عالی و دید ابدی در فاصله ی ۱۷ کیلومتری شهر دماوند واقع شده است.مردم محلی نام این روستا را ˈعین ورزانˈ می گویند.
این روستا به دو بخش بالا ده و پایین ده تقسیم شده وهر یک طبیعتی متفاوت دارد؛ در قسمت بالای آن کوه و آبشاری زیبا که در دامنه ی قله ی ˈزرینه کوهˈ قرار دارد،چشم هر بیننده ای را خیره می کند و در قسمت پایینی، دشتی وسیع روح را نوازش می دهد،
گرچه برای رسیدن به آبشار باید تن به کوهنوردی داد.روستای آئینه ورزان با توجه به موقعیت جغرافیایی منطقه ای همچون آئینه ای روبروی روستای خوش آب وهوای ˈزانˈ واقع شده و همچنین پرآب بودن روستا و رونق کشاورزی در این منطقه سبب نامگذاری این روستا به آئینه ورزان شده است و تماشای این روستا از بالای کوه چشم اندازی زیبایی را در برابر بینندگان قرار می دهد.
قدمت این روستا به ۲۰۰۰ سال قبل می رسد
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1_6613899.mp3
3.33M
#داستانواقعی👌
یکی ازعلمای اهل بصره می گوید:
روزگاری به فقر و تنگدستی مبتلا شدم تا جایی که من و همسر و فرزندم چیزی برای خوردن نداشتیم. خیلی بر گرسنگی صبر کردم، سپس تصمیم گرفتم خانه ام را بفروشم و به جای دیگری بروم.
در راه یکی از دوستانم به اسم ابانصر را دیدم و او را از فروش خانه باخبر ساختم.
دو تکه نان که داخلش حلوا بود به من داد و گفت: برو و به خانواده ات بده...
به طرف خانه به راه افتادم.
در راه به زنی و پسر خردسالش برخورد کردم. به تکه نانی که در دستم بود نگاه کرد و گفت: این پسر یتیم و گرسنه است و نمی تواند گرسنگی را تحمل کند، چیزی به او بده، خدا حفظت کند.
آن پسر نگاهی به من انداخت که هیچگاه فراموش نمی کنم.
گفتم: این نان را بگیر و به پسرت بده تا بخورد. به خدا قسم چیز دیگری ندارم و در خانه ام کسانی هستند که به این غذا محتاج ترند.
اشک از چشمانم جاری شد و در حالی که غمگین و ناامید بودم به طرف خانه برمی گشتم.
روی دیواری نشستم و به فروختن خانه فکر می کردم.
که ناگهان ابانصر را دیدم که از خوشحالی پرواز می کرد و به من گفت: ای ابامحمد چرا اینجا نشسته ای! در خانهات خیر و ثروت است!
گفتم: سبحان الله! از کجا ای ابانصر؟
گفت: مردی از خراسان از تو و پدرت میپرسد. و همراهش ثروت فراونی است
گفتم: او کیست؟
گفت: تاجری از شهر بصره است. پدرت سی سال قبل مالی را نزدش به امانت گذاشت. اما این تاحر بی پول و ورشکسته شد. سپس بصره را ترک کرد و به خراسان رفت و کارش رونق گرفت و یکی از تاجران شد و حالا به بصره آمده تا آن امانت را پس بدهد. همان ثروت سی سال پیش به همراه سودی که بدست آورده!!
خدا را شکر گفتم و به دنبال آن زن و پسر یتیمش گشتم و آنان را بی نیاز ساختم.
در ثروتم سرمایه گذاری کردم و یکی از تاجران شدم مقداری از آن را هر روز بین فقرا و مستمندان تقسیم می کردم. ثروتم کم که نمی شد زیاد هم می شد.
کم کم عجب و خودپسندی و غرور وجودم را گرفته بود و خوشحال بودم که دفترهای ملائكه را از حسناتم پر کرده بودم و یکی از صالحان درگاه خدا بودم.
شبی از شب ها در خواب دیدم که قیامت برپا شده و خلایق همه جمع شدهاند و مردم را دیدم که گناهان شان را بر پشت شان حمل می کنند تا جایی که شخص فاسق، شهری از بدنامی و رسوایی را برپشتش حمل میکند.
به میزان رسیدم که اعمال مرا وزن کنند، گناهانم را در کفهای و حسناتم را در کفه دیگر قرار دادند، کفه حسناتم بالا رفت و کفه گناهانم پایین آمد.
سپس یکی یکی از از حسناتی که انجام داده بودم را برداشتند و دور انداختند چون در زیر هرحسنه (شهوت پنهانی) وجود داشت.
از شهوت های نفس مثل ریاء، غرور،
دوست داشتن تعریف و تمجید مردم
چیزی برایم باقی نماند و در آستانه هلاکت بودم که صدایی را شنیدم:
آیا چیزی برایش باقی نمانده؟
گفتند: این برایش باقی مانده!
و آن همان تکه نانی بود که به آن زن و پسرش بخشیده بودم.
سپس آن را در کفه حسناتم گذاشتند و گریه های آن زن را به خاطر کمکی که بهش کرده بودم، در کفه حسناتم قرار دادند، کفه بالا رفت و همینطور بالا رفت تا وقتی صدایی آمد و گفت نجات يافت.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌷 آیت الله فاطمی نیا :
☘ عالمی کتابی نوشته بود و نسخه ی خطی آن ، پیش از چاپ به دست کسی افتاد و او رفت و آن کتاب را به نام خود چاپ و منتشر کرد!
و پس از مدتی شنید که نویسنده ی اصلی کتاب، دنبال اوست و پیوسته تلاش می کرد از رو به رو شدن با او ، پرهیز کند.
👌 تا این که سرانجام آن عالم در جائی وی را یافت و به او گفت: "غرض و هدف من از نوشتن آن کتاب ، تنها این بود که آن سخنان در جامعه منتشر شود و دنبال تو بودم که بگویم : جلد دومی هم بر آن کتاب نوشته ام ؛ تو که آن کتاب را به نام خود چاپ کردی ، بیا و جلد دومش را هم ببر و به نام خود چاپ کن."
📓📕📗📘📙📔📒📕
#داستان روزگارمن (۸۳)
رفتم داخل اتاق زینب و درو بستم ...
محسن ـ خواهش میکنم یکی فرزانه خانم رو صدا بزنه من هنوز حرفام تموم نشده ...
زینب ـ صبر کنید من خودم میرم دنبالش...زینب درو باز کردو وارد اتاق شد من در حالی که چادر به سرم بود زمین کنار تخت نشسته بودم.
دستام و گذاشته بودم رو تخت و سرم هم رو دستام بود ....
زینب کنارم نشست دستشو گذاشت رو شونم و اروم گفت: فرزانه الهی قربونت بشم چرا اومدی اینجا....
اقا محسن خواست که صدات کنم
هنوز حرفاش تموم نشده
پاشو بریم، ابجی تورو خدا ردش نکن
مگه تو عباس و دوست نداری
پس بیا و به وصیت داداش عمل کن
سرمو بلند کردم با چشای اشک الود نگاهش کردم نه زینب فعلا میخوام یه خرده با خودم خلوت کنم میشه ابجی تنهام بزاری حالم خوش نیست...
اخه بیرون منتظرتن فرزانه چی بهشون بگم ؟؟.
هیچی بهشون بگوو فرزانه حالش خوب نیست نیاز داره یه خرده فکر کنه
زینب بلند شد باشه ابجی بهشون میگم ...
زینب که از اتاق خارج شد زدم زیر گریه ...
زینب اومد پیش مهمونا و گفت فرزانه الان یه خرده حالش خوش نیست خواست که یه خورده با خودش خلوت کنه...
محسن ـ اما من هنوز نتونستم حرفامو کامل بهش بزنم ...
مامانم ـ ببخش محسن جان ، ولی فرزانه یه خرده نیاز داره که فکر کنه اون داره شرایط سختی رو میگذرونه...
بمیرم براش هنوز نتونسته با مرگ عباس کنار بیاد مدام خاطرات با عباس جلو چشمشه و ناراحتش میکنه...
بهش حق بدین از طرفیم که بچه و همین موضوع وصیت نامه دیگه بیشتر رنجش میده اون نمیتونه تو زمان کم با همه اینا کنار بیاد ...
عمو ـ درسته حق با زن عموته پسرم
باید بهش فرصت بدیم فقط زمانه که حلال تمام مشکلاته تو هم صبور باش
زینب ـ ما جای فرزانه نیستیم ولی خدا میدونه چی داره میکشه تو قلبش چی میگذره زینب زد زیر گریه و گفت من خیلی نگرانشم ...😭😭😭
زن عمو رو به احمد اقا و معصومه خانم کرد و گفت : من یه معذرت خواهی بهتون بدهکارم راستش محسن پسرم خبر نداشت که من چه قولی به شما دادم زمانیم که فهمید خیلی دلخور شد که قبلش باهاش مشورت نکردم البته منم خبر نداشتم از موضوع وصیت نامه ....
این وسط شما و زینب جان اذیت شدین تورو خدا ببخشین ...
زن عمو همین طور که مشغول حرف زدن بود گوشی محسن به صدا در اومد....
الووو .... سلام خوبی داداش
ممنون .... ماااا الان خونه احمد اقا هستیم ...شما کجایین ...
اهااان رسیدین باشه باشه ماهم الان میایم ....خدا حافظ....
عموـ پسرم مرتضی بود؟؟؟
اره بابا تازه رسیدن پشت درن ...
الانم تو ماشین نشستن ...ـ اگه کاری ندارین بریم ...
باشه پسرم ... احمد اقا حاج خانم ببخشید مزاحم شدیم به شما کلی زحمت دادیم ... پسرم از شمال برگشتن قرار بود برای مجلس خاستگاری حضور داشته باشن متاسفانه نتونستن خودشونو برسونن الانم که پشت در منتظر ما هستن
اگه امری ندارین ما مرخص بشیم....
احمد اقا ـ خواهش میکنم شما بزرگوارین صاحب اختیارین ....
عمو اینا بلند شدن و رفتن ....
مامان اومد داخل اتاق رو تخت نشست و دستشو کشید به سرم فرزانه جان دخترم ... اما من خوابم برده بود مامان سرمو اروم بلند کرد و صورتمو دید که من خوابیده بودم
پا شد و منو اروم گذاشت رو تخت پیشونیمو بوسید و گفت : مامان برات بمیره با این سن کمت چه روزایی رو میگذرونی...
بلند شدو اتاق و ترک کرد...
ادامه دارد....
نویسنده 📝 انارگل🌹 📝
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
📗📘📙📔📕📓📒📘
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#مقام_عرشی_حضرت_زهرا "س" ۴ ✨ حضرت زهرا سلاماللهعلیها ؛ محبت به ما و دوستان ما، و دشمنی با دشمنا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مقام عرشی حضرت زهرا_5.mp3
12.48M
#مقام_عرشی_حضرت_زهرا "س" ۵
✨ #سبک_زندگی ما در دنیا،
تعیین کنندهی میزان بهرهی ما از شفاعت حضرت زهرا سلاماللهعلیها در آخرت است!
گاهی آنقدر بد زندگی میکنیم؛ که ایشان میفرمایند؛
بسبب اعمال شما در دنیا،
در قیامت، به اندازه سیصد هزار سال میان من و شما فاصله میافتد...
✦ سبک زندگی ما، به کدام سمت میبردمان ؟
#استاد_شجاعی 🎤
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
طرح ختم خطابه فدک #شرح_خطابه_فدک قسمت 10
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5949548733195618482.mp3
10.6M
طرح ختم خطابه فدک
#شرح_خطابه_فدک قسمت 11
@shervamosigiirani-8 - هنگام که گریه می دهد ساز.mp3
731.1K
.......:
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
هنگام که گریه می دهد ساز
این دود سرشت ابر بر پشت
هنگام که نیل چشم دریا
از خشم به روی می زند مشت
زان دیر سفر که رفت از من
غمزه زن و عشوه ساز داده
دارم به بهانه های مانوس
تصویری از او بر گشاده
لیکن چه گریستن چه طوفان؟
خاموش شبی است هر چه تنهاست
مردی در راه می زند نی
و آواش فسرده بر می آید
تنهای دگر منم که چشمم
طوفان سرشک می گشاید
هنگام که گریه می دهد ساز
این دود سرشت ابر بر پشت
هنگام که نیل چشم دریا
از خشم به روی می زند مشت
#نیما_یوشیج
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
🦋يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَي اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ
🌺🌿می خواهند نور خدا را با دهان هایشان خاموش کنند؛
ولی خدا جز این نمی خواهد که نور خود را کامل کند ،
هر چند کافران را خوش نیاید!
🔸سوره مبارکه "التوبه" _ آیه 32
#هر_روز_یک_آیه_قرآن
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 مقطع زیبایی از «سوره شمس» استاد محمود الشحات محمد انور