eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.5هزار عکس
35.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
✅نفقه و تمکین اگر زن منزل مشترک را بدون عذر موجه قانونی ترک کند ناشزه محسوب شده و حقی برای دریافت نفقه نخواهد داشت. اگر ترک منزل توسط زن عذر موجه قانونی داشته باشد مثل اینکه توسط مرد مورد سو رفتار و خشونت و ضرب و جرح قرار بگیرد و خوف ضرر جانی وجود داشته باشد،باید علت ترک منزل را به وسیله اظهارنامه به اطلاع شوهر برساند. Mr_Vakiil
کانال رمان عاشقانه مذهبی ( علوی) رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت صد و بیست و هشتم قدم به خانه خودمان گذاشتیم و کمک کرد تا روی کاناپه دراز کشیدم و تازه در آن لحظه بود که با قرار گرفتن سرگیجه و سردرد، درد کمرم خودنمایی کرد و زبانم را به ناله گشود. کنارم نشست و مثل اینکه دیگر چشم نامحرمی در میان نباشد، شبنم اشک پای مژگانش نَم زد و با بغضی که راه گلویش را بسته بود، صدایم کرد: «الهه! با من حرف بزن! با من درد دل کن!» و چقدر دلم می‌خواست نه درد دل، که تمام رنج‌هایم را در حضورش زار بزنم، ولی دل سنگ و سردم اجازه نمی‌داد که پیش نگاه عاشقش حتی از دردهای بدنم شکایت کنم چه رسد به اینکه از زخم‌های عمیق قلبم چیزی بگویم. از درد کمر و احساس حالت تهوع، صورت در هم کشیده و لب‌هایم از بغضی که در سینه‌ام سنگینی می‌کرد، به لرزه افتاده بود که من هنوز مصیبت مادرم را فراموش نکرده و داغش را از یاد نبرده بودم و چه زود باید زنی دیگر را در جای خالی‌اش می‌دیدم و شاید خودم نفهمیدم چشمانم هوای باریدن کرده که سرانگشتان مجید به هوای جمع کردن قطرات اشکم، روی گونه‌ام دست کشید و باز با آهنگ آرام صدایش، نجوا کرد: «الهه جان! نمی‌خوای با من حرف بزنی؟» گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و قلبم دیگر گنجایش حجم سنگین غم را نداشت که شیشه سکوتم را شکستم و با بی‌قراری ناله زدم: «دلم برای مامانم خیلی تنگ شده...» که هجوم گریه زبانم را بند آورد و بعد از روزها باز نغمه ناله‌های بی‌مادری‌ام در خانه پیچید. مجید با هر دو دستش سر و صورتم را نوازش می‌کرد، عاشقانه دلداری‌ام می‌داد و باز هم حریف بی‌قراری‌های قلبم نمی‌شد که صدای اذان مغرب بلند شد؛ گویی حالا خدا می‌خواست آرامم کند که با نام زیبای خود به یاری دل بی‌تابم آمده بود تا در آغوش آرامش نماز، دردهایم التیام یابد، هر چند زخم تازه‌ای در راه بود که هنوز نمازم تمام نشده، صدای توقف اتومبیل پدر را شنیدم. سجاده‌ام را پیچیدم و خواستم از جا بلند شوم که احساس حالت تهوع در سینه‌ام چنگ انداخت و وادارم کرد تا همانجا روی زمین بنشینم. دلم از طنین قدم‌های زنی که می‌خواست به خانه مادرم وارد شود، به تب و تاب افتاده و حالم هر لحظه آشفته‌تر می‌شد که صدای پدر تنم را لرزاند: «الهه! کجایی الهه؟» شاید منتظر کمکی از جانب مجید بودم که نگاهی کردم و دیدم تازه نماز عشاء را شروع کرده است. مانده بودم چه کنم که نه سرگیجه و حالت تهوع، توانی برایم باقی گذاشته و نه تحمل دیدن همسر تازه پدر را داشتم که باز صدای بلندش در راه پله پیچید: «پس کجایی الهه؟» با بدنی لرزان از جا بلند شدم و همچنانکه با یک دست سرم را فشار می‌دادم و با دست دیگرم کمرم را گرفته بودم، از خانه بیرون رفتم. می‌شنیدم که مجید با صدای بلند «تکبیر» می‌گفت و لابد می‌خواست مرا از رفتن منع کند تا نمازش تمام شده و به یاری‌ام بیاید، ولی فریادهای پدر فرصتی برای ماندن نمی‌گذاشت. نگاه تارم را به راه پله دوخته بودم تا تعادلم را از دست ندهم و پله‌ها را یکی یکی طی می‌کردم که در تاریکی پله آخر، هیبت خشمگین پدر مقابلم ظاهر شد: «پس کجایی؟ خودت عقلت نمی‌رسه بیای خوش آمد بگی؟» سرم به قدری کرخ شده بود که جملاتش را به سختی می‌فهمیدم که دستم را کشید تا زودتر از پله پایین بیایم و با لحن تندی عتاب کرد: «بیا خوش آمد بگو، ازش پذیرایی کن!» و برای من که تازه مادرم را از دست داده بودم، پذیرایی از این زن غریبه، چه نمایش تلخی بود که پدر همچنانکه دستم را می‌کشید، در را گشود و مرا به او معرفی کرد. https://eitaa.com/zandahlm1357 با ما همراه باشید🌹
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
مهارتهای کلامی_16.mp3
12.64M
۱۶ 🔥سخن چینی ؛ نجاستی است که جز فرد حقیر، به آن تن نمی‌دهد! چرا که سه نفر را درگیرِ این نجاست میکند؛ گوینده، شنونده، و کسی که مورد بدگویی قرار می‌گیرد! سخن چینی ؛ ـ اگر راست باشد؛ غیبت است ... ـ اگر دروغ باشد ؛ تهمت است ... مراقب این خنجر زهرآلود شیطان باشیم. @ostad_shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamosigiirani-1 - سایه دوست -مختاباد.mp3
691.5K
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 بر جویبار چشمم گر سایه افکند دوست بر خاک رهگذارش آبی روان توان زد از شرم در حجابم ساقی تلطفی کن باشد که بوسه‌ای چند بر آن دهان توان زد بر عزم کامرانی فالی بزن چوو دانی یمکن که گوی فرصت در آن میان توان زد درویش را نباشد برگ سرای سلطان ماییم و کهنه دلقی که آتش بر آن توان زد گر دولت وصالت خواهد دری گشودن رها در این تخیل بر آستان توان زد 🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶 راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد شعری بخوان که با او رطل گران توان زد بر آستان جانان گر سر توان نهادن گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد قد خمیده ما سهلت نماید اما بر چشم دشمنان تیر از این کمان توان زد درویش را نباشد برگ سرای سلطان ماییم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند عشق است و داو اول بر نقد جان توان زد گر دولت وصالت خواهد دری گشودن سرها بدین تخیل بر آستان توان زد عشق و شباب و رندی مجموعه مراد است چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد شد رهزن سلامت زلف تو وین عجب نیست گر راه زن تو باشی صد کاروان توان زد 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌📌شهید مطهری؛ رئیس جمهوری 🌱🌱 در حال حاضر فرد به شهید مطهری کدام یک از نامزدها میباشد؟ 👌این صوت کوتاه شما را به پاسخ صحیح خواهد رساند
17.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 💠انتخابات، مقتضای قرآنی بدست گرفتن سرنوشت 🎙آیت الله فاضل گلپایگانی 🔹 🔹 🔹
📝🍃 🍃 •[ 🎤 ]• 👥 (2⃣) [ گفتگوی محاوره‌ای میان ➕مُبلِغ و ➖مخاطب: ناراضی از وضع موجود] 🔸💠🔹 ➖‌من رأی نمی‌دم؛ چون ديگه به این دولت‌ها اعتماد ندارم😞 ➕من شما رو درک می‌کنم قطعاً دراین شرایط اقتصادی شما هم مثل من آسیب دیدین و مشکلاتی رو تجربه کردین😔 ➖دقیقا؛ گرونی، اجاره خونه و فراهم کردن ضروریات زندگی، خرج مدرسه و دانشگاه و هزار مشکل دیگه باعث شده که دیگه نتونم به دولت اعتماد کنم پس لزومی نداره بیام پای صندوق رأی😕 ➕موافقین باهم چند مسئله رو مرور کنیم😊 ➖چی مثلا!؟ ➕بنظرتون رأی ندادن شما بیشتر از همه به کی آسیب میزنه⁉️ به دولت که روزهای پایانی رو داره سپری میکنه یا به ما مردم⁉️🤔 با رای ندادن که اعتراضتون به دولت فعلی نشون داده نمی‌شه. شما هم که نمی‌خواین به مردم ضرری برسه، پس چرا رای ندید⁉️ ➖رای دادن یا ندادن من چه ضرری می‌تونه به مردم بزنه؟؟ این دوتا مسئله چه ربطی به هم دارند؟ ➕رای دادن و ندادن هم به سرنوشت خودتون ربط داره، هم مردم. ➖یعنی چه طوری!؟ ➕وقتی شما بخواین مدرسه یا دانشگاه ثبت نام کنین باید به آموزش و پرورش مراجعه کنین؛ پس این حق شماست که تصمیم بگیرین نظام آموزشی کشورتون چطور باشه، مهارت محور باشه یا صرفاً مدرک پرور🙂 🔝وقتی می‌خواین سینما برین حق شماست که یه فیلم خوب با خانوادتون ببینید نه فیلمهایی که برای بچه هاتون بدآموزی داشته باشه و اطلاعاتی هم به شما اضافه نکنه.. 🔝اگه بازاری باشید، میزان دخل و خرجتون دقیقا به سیاست‌ها و برنامه‌های اقتصادی دولت برمی‌گرده. 🔝اگر دانشجویید، آینده شغلی شما به تصمیمات دولت برمی‌گرده، که آیا اون دولت برای رونق اقتصادی کشور به نخبگان داخلی توجه می‌کنه یا چشمش به توافق با غرب هست😱 🔝ضمن اینکه آیا انصراف از رأی دادن، به این معنا نیست که شما تصمیم گرفتین خودتون رو از حقوق شهروندی تون محروم کنین⁉️🤔 ➖تا حالا به دنیا این طور نگاه نکرده بودم😄 ➕خب الان این فرصت رو داری که با انتخاب یک مدیر اجرایی کاربلد و اصلح برای دولت، از همه حقوق شهروندیت بهره‌مند بشی😉 🔝اگه از الان شروع کنی به پیدا کردن کاندید اصلح طبق شاخصه های اصولی، مطمئناً تا اون موقع تونستی به ۵۰ درصد حقوق شهروندیت دسترسی پیدا کنی و برای بدست آوردن بقیش هم باید تلاش کنی تا انتخاب درستتو به بقیه هم معرفی کنی😇 اون موقع هست که موفق شدی دولتی رو بیاری سر کار که کارآمده؛ همون دولتی که باعث میشه همه مردم به حقوق شهروندی‌شون برسن😊 🔝مطمئنم اسم اون دولت بارها به گوشت خورده؛ بله درسته؛ که پشتش به توانایی و ابتکار جوانان ایرانی گرمه و بهشون میدون میده تا قله های پیشرفت و سربلندی و استقلال که حق مسلم هر ایرانی هست رو فتح کنن حالا شما بگو رأی دادن ما به نفع کیه⁉️😊 🍀با انتشار مطالب و بازنشر لینک کانال، در یاری حق به ما کمک کنید. ✌️ ◀️ نشر حد اکثری https://eitaa.com/zandahlm1357
یڪ لحظه تامل کن رفیق 🖐 میان تمام دغدغه ها و دل‌مشغولے ها و آرزوهایت 🌱 فراموش نکن 👇 دلت تنها با یاد خداوند می‌گیرد.💕 سهم دلت را فراموش کن🦋 🌸🌿الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ﴿٢٨﴾ کسانے که ایمان آوردند و دل هایشان به یاد خدا آرام مے گیرد،آگاه باشید!دل ها فقط به یاد خدا آرام مے گیرد. سوره رعد (۲۸)🌱 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جعفر عبدالرحمن قاري معروف اندونزي ديروز سه شنبه حین تلاوت زنده قرآن کريم درگذشت.
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
.......: برخى از دلايل ناخشنودى امام (ع) متونى كه در اين باره به دست ما رسيده آن قدر زياد است كه به حد تواتر رسيده. ابوالفرج مى نويسد: «... مامون، فضل و حسن، فرزندان سهل، را نزد على بن موسى (ع) روانه كرد. ايشان به وى مقام وليعهدى را پيشنهاد كردند، ولى او نپذيرفت - آنان پيوسته پيشنهاد خود را تكرار كردند و امام همچنان از پذيرفتنش ابا مى كرد، تا يكى از آن دو نفر زبان به تهديد گشود، ديگرى نيز گفت، بخدا سوگند كه مامون مرا دستور داده تا گردنت را بزنم اگر با خواست او مخالفت كنى ». (۶) برخى ديگر چنين آورده اند كه مامون به امام (ع) گفت: اى فرزند رسول خدا، اينكه از پدران خود داستان مسموم شدن خود را روايت مى كنى، آيا مى خواهى با اين بهانه جان خود را از تن دردادن به اين كار آسوده سازى و مى خواهى كه مردم ترا زاهد در دنيا بشناسند؟ امام رضا پاسخ داد: بخدا سوگند، از روزى كه او مرا آفريده هرگز دروغ نگفته ام، و نه بخاطر دنيا زهد در دنيا را پيشه كرده ام، و در ضمن مى دانم كه منظور تو چيست و تو براستى چه از من مى خواهى. - چه مى خواهم؟ - آيا اگر راست بگويم در امان هستم؟ - بلى در امان هستى - تو مى خواهى كه مردم بگويند، على بن موسى از دنيا روى گردان نيست، اما اين دنياست كه بر او اقبال نكرده. آيا نمى بينيد كه چگونه به طمع خلافت، وليعهدى را پذيرفته. در اينجا مامون برآشفت و به او گفت: تو هميشه به گونه ناخوشايندى با من برخورد مى كنى، در حالى كه ترا از سطوت خود ايمنى بخشيدم. بخدا سوگند، اگر وليعهدى را پذيرفتى كه هيچ، و گرنه مجبورت خواهم كرد كه آن را بپذيرى. اگر باز همچنان امتناع بورزى، گردنت را خواهم زد (۷). امام رضا (ع) در پاسخ ريان كه علت پذيرفتن وليعهدى را پرسيده بود، گفت: «... خدا مى داند كه چقدر از اين كار بدم مى آمد. ولى چون مرا مجبور كردند كه از كشتن يا پذيرفتن وليعهدى يكى را برگزينم، من ترجيح دادم كه آن را بپذيريم... در واقع اين ضرورت بود كه مرا به پذيرفتن آن كشانيد و من تحت فشار و اكراه بودم.. » (۸) امام حتى در پشت نويس پيمان وليعهدى اين نارضايتى خود و به سامان نرسيدن وليعهدى خويش را بر ملا كرده بود. (۹) https://eitaa.com/zandahlm1357
من بارها فتاده،تو دستم گرفته اي لطفت زياد ديدم وكم ميبرم ز ياد گفتم به دل كه بهر گدايي كجا روم؟ گفتا برو به طوس بگو يا ابالجواد https://eitaa.com/zandahlm1357