در چنان ملکی ملک باشد چنین
آن ملک را در چنین ملکی ببین
والی است و من ولی می خوانمش
مالک ملک ولایت دانمش
بندهٔ او سید هر دو سرا
چاکرش بر کل عالم پادشاه
ذره و خورشید از او دارند نور
ور نمی بینی چنین ای کور ، دور
شمارهٔ ۶: گرنه ای باطل بیا و حق پرست »
« شمارهٔ ۴ :صورت ما پرده دار او بود
با تو گویم نکته ای در نقطه ای
وصف نقطه می کنم در نکته ای
از سه نقطه یک الف ظاهر شده
در حروف آن یک الف ناظر شده
نقطهٔ ذاتست اصل این عدد
در عدد نبود احد باشد احد
عقل اول نقطهٔ آخر بود
نقطه ها باطن الف ظاهر بود
اعتبار نقطهٔ کن در صفات
تا بیابی هر دو نقطه عین ذات
عقل اول نور ختم انبیا
مظهر ذات و صفات کبریا
سر نقطه در الف چون نقش بست
آن الف بر اول دفتر نشست
آن الف از اول احمد بجو
سرّ پیغمبر بیا با ما بگو
خوانم از لوح قضا سرّ قدر
از قدر دریاب حالی این قدر
اصل مجموع کتب ام الکتاب
فهم کن والله اعلم بالصواب
شمارهٔ ۱۵: روح اعظم صورت اسم اله »
« شمارهٔ ۱۳ :من ولایت در ولایت دیده ام
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک
حلول ماه پربرکت ذی الحجه
و سالروز ازدواج امام على عليه السّلام و حضرت فاطمه سلام الله عليها مبارک باد.
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه امر به معروف و نهی از منکر
.......:
@zandahlm1357
#داستان
👌امر به معروف طنزآمیز #شهید_مدرس
زمانی که نصرت الدوله، وزیر دارایی بود لایحه ای به مجلس آورد به موجب آن دولت ایران یکصد سگ از انگلستان خریداری و وارد کند.
او شرحی درباره خصوصیت این سگ ها بیان کرد وگفت: این سگ ها شناسنامه دارند، پدر و مادر دارند، نژادشان معلوم است و به محض آنکه دزد را ببینند او را می گیرند.
مدرس پس از شنیدن توضیحات شاهزاده نصرت الدوله دست خود را بر روی میز کوبید و گفت مخالفم.
وزیر دارایی گفت : هرچه لایحه می آوریم شما مخالفت می کنید دلیلش چیست؟
مدرس ضمن آنکه تبسمی بر لبانش نقش بسته بود جواب داد: مخالفت من، هم دلیل دارد و هم به سود شماست؛
مگر نگفتید این سگ ها به محض دیدن دزد او را می گیرند؟
بسیار خوب آقای وزیر دارایی؛ با ورود این سگ ها به ایران، اولین کسی که گرفتار می شود خود شما هستید، پس مخالفت من به نفع شماست! 😏
🍀
🌺🍀
💠💠💠💠https://eitaa.com/zandahlm1357
پاسخ به شبهات.pdf
858.3K
#فایل_pdf 5⃣
◀️ پاسخ به شبهات
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
از سلسله مباحث #استاد_علی_تقوی
🍀به ما بپیوندید:👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
👈لطفا این پیام را منتشر کنید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌به #نقشت در یک #جمع بزرگ توجه داشته باش
⚡️بعضی وقتا یه قطعه کوچک،
یک سیستم رو راه می اندازه!
🍀
🌺🍀
💠💠💠💠
📲👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
روشها و مهارتهای کاربردی.pdf
1.85M
#فایل_pdf 6⃣
◀️ روشها و مهارتهای کاربردی
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
از سلسله مباحث #استاد_علی_تقوی
🍀به ما بپیوندید:👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
👈لطفا این پیام را منتشر کنید...
📣هنگام نوشتن قرارداد ، بعضی سایتها ابزار مناسبی هستند تا بتوان اطلاعات دریافتی از طرف مقابل را راست آزمائی کرد و بدین وسیله صحت نیت اولیه او را سنجید:
🔸استعلام اهلیت و آخرین وضعیت شرکت:
rrk.ir
🔹بررسی صحت وکالتنامههای تنظیمی در دفترخانهها:
ssaa.ir
🔸بررسی صحت وکالتنامههای تنظیمی در کنسولگری یا سفارتخانهها:
tak.mfa.ir
🔹صحت سنجی اختراع ثبت شده و برند تجاری:
iripo.ssaa.ir
🔸 بررسی اعتبار گواهینامه مالیات بر ارزش افزوده:
evat.ir
🔹استعلام صحت اسناد مالکیت:
estate.ssaa.ir
🔸بررسی اصالت گوشی موبایل و قاچاق نبودن آن:
hamta.ntsw.ir
🔹استعلام سیم کارت تلفن همراه:
mobileecount.cra.ir
🔸سامانه استعلام ممنوع الخروجی اجرای ثبت:
exitban.ssaa.ir
🔹استعلام وضعیت اعتبار چک صیادی:
https://www.cbi.ir/EstelamSayad/19689.aspx
🔸استعلام صحت کدپستی:
epostcode.post.ir
Mr_Vakiil
# تهديد به ایراد ضرر مالی - پارك مساوي با پنچري
✅ مطابق قانون مجازات اسلامی هر گاه کسی، دیگری را به هر نحو تهدید به قتل یا ضررهای نفسی یا شرفی یا مالی ... نماید، اعم از این که به این واسطه تقاضای وجه یا مال یا تقاضای انجام امر یا ترک فعلی را نموده یا ننموده باشد، به مجازات شلاق تا (۷۴) ضربه یا زندان از دو ماه تا دو سال محکومخواهد شد.
❇️با استناد به این ماده برخی گفته اند اگر فردی که راه رفت و آمد وی مسدود گردیده تهدید به پنچر نمودن و مواردی از این قبیل نماید می تواند مصداقی از جرم تهدید باشد.
❇️منتهی باید توجه داشت برای تحقق جرم تهدید باید طرف مقابل مشخص باشد و تهدید نسبت به عموم مردم یا افراد ناشناس مشمول این ماده نبوده و جرم نیست .
❇️لذا نصب تابلوی “ پارک مساوی با پنجری “ شامل عنوان مجرمانه ی تهدید نمی باشد .
❇️ البته اگر شخص اقدام به پنچر نمودن خودرو کند این عمل می تواند مصداق جرم تخریب باشد. و از این جهت مسؤلیت کیفری دارد.
Mr_Vakiil
🔴اعتراض به جرائم راهنمایی و رانندگی!
🔴در تخلفات رانندگی، چنانچه فرد متخلف به جریمهی خود اعتراض داشته باشد، باید مراتب اعتراض خود را ظرف مدت شصت روز با ذکر دلایل به ادارهی اجرائیات راهنمایی و رانندگی تسلیم نماید.
🔴ادارهی اجرائیات راهنمایی و رانندگی موظف است اعتراضات را بررسی نموده و در صورت غیرموجه دانستن اعتراض، مراتب را به معترض ابلاغ نماید.
🔴در صورت اصرار معترض، اداره اجرائیات موضوع را جهت رسیدگی به واحد رسیدگی به اعتراضات ناشی از تخلفات رانندگی ارسال مینماید.
🔴واحد رسیدگی به اعتراضات ناشی از تخلفات رانندگی پس از بررسی موضوع مبادرت به صدور رأی قطعی مینماید.
Mr_Vakiil
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت صد و پنجاه و یکم نماز مغربم را خوان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت صد و پنجاه و دوم
خانهای که بیست و چهار سال در آن زندگی کرده و حتی در این هشت ماهی که ازدواج کرده بودم، روزی شب نمیشد که به بهانهای به دیدارش نیایم، حالا به کلی برایم غریبه شده و در و دیوارش بوی غم میداد. حتی پدر هم دیگر پدر من نبود که حتی به اندازه گذشته هم با تنها دخترش حرفی نمیزد و همه هوش و حواسش به نوریه بود. چه لحظات سختی بود که تازه میفهمیدم نوریه میخواسته مرا به این خانه بکشاند تا اوج سلطهگریاش را به رخم بکشد و برایم قدرتنمایی کند و چقدر از مجید خجالت میکشیدم که به درخواست من به این میهمانی آمده بود و حتی به اندازه یک چای تلخ برای میزبان ارزش پذیرایی نداشت. زیر چشمی نگاهش کردم و دیدم غمزده سر به زیر انداخته و شاید قلبش از غم غربت اعتقادش به قدری گرفته بود که دیگر این بیاحترامیها به چشم دریاییاش نمیآمد که پدر پا روی پا انداخت و با لحنی پُر غرور صدایش کرد: «مجید! از این ماه بیست درصد دیگه بذار رو کرایه، بعد بیار!» در برابر چشمان متعجب من و نگاه عمیق مجید که انگار نوریه را پشت این حکم ظالمانه میدید، پدر باد به گلو انداخت و مثل اینکه فراموش کند مستأجری که برایش اینطور خط و نشان میکشد دختر و دامادش هستند، با اخمی طلبکارانه ادامه داد: «اگرم نمیخواید، برید یه جای دیگه رو اجاره کنید!» پشت چشمان ریز و مشکی نوریه، خندهای موزیانه پنهان شده و همانطور که پهلوی پدر، به پشتی کاناپه تکیه زده بود، ابرو در هم کشید و دنبال حرف پدر را گرفت: «همه چی گرون شده! خُب اجاره خونه هم رفته بالا دیگه!» نمیفهمیدم برای پدرم با این همه درآمد، این مبلغ اندک چه ارزشی دارد جز اینکه میخواهد به این بهانه ما را از این خانه بیرون کند، ولی مجید از دلبستگیام به این خانه خبر داشت، دست پدر را خوانده و نقشه پشت پرده نوریه را به وضوح دیده بود که با متانت همیشگیاش جواب داد: «باشه، مشکلی نیس.» دیدم صورت سبزه نوریه از غیظ پُر شد و خنده روی چشمانش ماسید که رشتههایش پنبه شده و آرزوی تسلطش بر این خانه بر باد رفته بود. حالا در این حجم سنگین سکوت، طنین نوحه عزاداری شام شهادت امام رضا (علیهالسلام) که سوار بر دستههای عزاداری از خیابان اصلی میگذشت و نغمه شورانگیزش تا عمق خانه نوریه وهابی میرسید، کافی بود تا چشمان کشیده و پُر غوغای مجید را به ساحل آرامشی عمیق و شیرین برساند. مثل اینکه در این کنج غربت، نوای نوازشی آشنا به گوش دلش رسیده باشد، نقش غم از صورتش محو شد و در عوض وجود نوریه را به آتش کشید که از جایش پرید و با قدمهایی که از عصبانیت روی زمین میکوبید، به سمت پنجرههای قدی اتاق پذیرایی رفت و درست مثل همان شب عاشورا، پنجرهها را به ضرب بست و با صدایی بلند اعتراضش را اعلام میکرد: «باز این رافضیهای کافر ریختن تو خیابون!» چشمم به مجید افتاد و دیدم که با نگاه شکوهمندش، نوریه و تعصبات جاهلانهاش را تحقیر میکند و در عوض، پدر برای خوش خدمتی به نوریه، همه اعتقادات اهل سنت را زیر پا نهاد و مثل یک وهابی افراطی، زبان به توهین و تکفیر شیعیانی که برادران مسلمان ما بودند، دراز کرد: «خاک تو سرشون! اینا که اصلاً مسلمون نیستن!» و برای هر چه شیرینتر کردن مذاق نوریه، کلماتش را شورتر میکرد: «خدا لعنتشون کنه! اینا یه مشت کافرن که اصلاً خدا رو قبول ندارن!» مات و متحیر مانده بودم که پدر اهل سنتم با پشتوانه شصت سال زندگی در سایه مکتب سنت و جماعت، چطور در عرض دو ماه، تبدیل به یک وهابی افراطی شده که به راحتی دستهای از امت اسلامی را لعن و نفرین میکند! مجید با همه خون غیرتی که در رگهایش میجوشید، مقابل پدر قد کشید و شاید رنگ پریده و نگاه لرزان از ترسم، نگذاشت به هتاکیهای پدر پاسخی بدهد. از کنار نوریه که در بهت قیام غیرتمندانه مجید، خشکش زده بود، گذشت و لابد التماسهای بیصدایم را شنید که در پاشنه در توقف کوتاهی کرد و با خداحافظی سردی از اتاق بیرون رفت. پدر دسته مبل را زیر انگشتان درشت و استخوانیاش، فشار میداد تا آتش خشمش را خاموش کند و حتماً در اندیشه آرام کردن معشوقهاش دست و پا میزد که چشم از نوریه بر نمیداشت. آنچنان سردردی به جانم افتاده و قلبم طوری به تپش افتاده بود که توان فکر کردن هم از دست داده و حتی نمیتوانستم از روی مبل تکانی بخورم که نوریه مقابلم نشست و با لحنی بیادبانه پرسید: «شوهرت چِش شد؟!!!» نگاه ملتمسم به دنبال کمکی پدر را نشانه رفت و در برابر چشمان بیرحمش که میخواست هر آنچه از مجید عقده کرده بود، بر سرم خالی کند، جواب نوریه را با درماندگی دادم: «نمی دونم، فکر کنم حالش خوب نیس.» و پدر مثل اینکه فکری به ذهنش رسیده باشد، نوریه را مخاطب قرار داد: «من فهمیدم چِش شد!»
https://eitaa.com/zandahlm1357
با ما همراه باشید🌹
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#ارتباط_موفق ۱۱ ☆ میزان ارزشمندی شما در نَفسِ دیگران ؛ با میزانِ ارزشمندی الگوهای زندگیتان رابطهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارتباط موفق_12.mp3
11.13M
#ارتباط_موفق ۱۲
🌟 لازم نیست، ادعا کنی؛ به اینکه درونِ پاکی داری یا خیر!
ارتباط و اثرگذاریِ نفسِ تو، و نَفسِ دیگران، از طریق کلام نیست!
※ طهارت و انرژیِ درونِ پاک یا درونِ بیمار ما...
برای نفوس دیگران، به راحتی قابل لمس و دریافت است.
#استاد_شجاعی 🎤
#آیتالله_مهدوی_کنی
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 سالروز #پیوند_آسمانی حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها و امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام بر همه محبین اهل بیت علیهم السلام مبارک باد. 🌼🌼
https://eitaa.com/zandahlm1357
3527-fa-ghadir dar bayane maghame moazame rahbari.pdf
1.2M
📚 معرفی کتاب ویژه #غدیر 1
💠 کتاب غدیر در بیانات مقام معظم رهبری
🌀 دانلود و نشر کتاب حلال می باشد
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
خوانش #خطبه_غدیر پیامبر اکرم #ترجمه_فارسی 3️⃣🔶بخش سوم خطبه : اعلان رسمی ولایت و امامت دوازده امام ع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_390499063.mp3
1.14M
خوانش #خطبه_غدیر پیامبر اکرم
#ترجمه_فارسی
4️⃣🔶بخش چهارم خطبه : بلند کردن امیرالمومنین علیه السلام بدست رسول خدا صلی الله علیه و آله