eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.7هزار عکس
36.3هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
اخلاق اميرالمؤمنين (ع) يك موردش را برايتان بگويم، ايام حكومتش است، رئيس مملكت است، در راه دارد مى آيد يك دختر خانمى را مى بيند زار زار گريه مى كند. على (ع) در مقابل گريه گريه كنندگان طاقت نمى آورد، دختر خانم! چى شده؟ گفت: من كنيزم و كلفت هستم، پول به من داده اند خرما خريده ام، خرما خوب نيست، خانمم گفته برو پس بده و آمده‌ام به خرمافروش مى گويم: پس بگير، مى گويد: پس نمى گيرم. فرمود: بيا با همديگر برويم من خرمايت را پس بدهم. آمد در مغازه خرمافروش، خيلى با محبت فرمود: اين خرما را عوض بكن. گفت: به تو هيچ ربطى ندارد، به خرما فروش لات و بى تربيت دوباره فرمودند، اگر ممكن است عوض كن، گفت مزاحم كسبم نشو. و از پشت دخل آمد و يك مشت به سينه اميرالمؤمنين (ع) زد و از مغازه بيرون پرتش كرد. گفت: مى گويم برو. به دختر فرمود: خوب اين كه پس نگرفت بيا برويم در خانه تان به خانمت بگويم حالا با اين خرماها قناعت كن. هيچ قدرتمندى در روى اين كره زمين به اين پاكى مى شناسيد؟ اينقدر اخلاق والا. دختر راه افتاد، على (ع) هم راه افتاد، همسايه روبرويى آمد در مغازه جوان خرمافروش، گفت: با كدام دستت به اين سينه زدى؟ گفت: با اين دست. گفت: خوشت آمد با اين مشتى كه به اين مرد زدى؟! تو فهميدى اين كيست؟ گفت: نه، كيست؟ با اين لباس پاره اش آمده بود اينجا مزاحم ما شده بود. گفت: نفهميدى؟ گفت: نه، گفت: اين سينه، صندوق اسرار خداست، اين شوهر فاطمه زهرا (س) است، اين پدر حسن و حسين (ع) و اين اميرالمؤمنين (ع) است. دويد دنبال اميرالمؤمنين (ع)، آمد خودش را بيندازد روى پاى على (ع)، زير بغلش را گرفت، گفت: مرا ببخش، بد كردم. فرمود: تو مرا ببخش، من آمدم مزاحم كاسبى ات شدم. (۱۱) لا اله الا الله. شما رئيسهاى كشورها يك موى على (ع) به تنتان هست؟ خرما را گرفت و بهترين خرما را براى دختر آورد و فرمود: برو، گفت: على جان! دير شده مرا مى زنند. فرمود: خوب من مى آيم از جانب تو عذرخواهى مى كنم. خانم ديد كنيزش دير كرده، پنج دفعه هى آمد در را باز كرد و بيرون را نگاه كرد، بعد يك مرتبه ديد كنيزش با اميرالمؤمنين (ع) دارد مى آيد، على (ع) را مى شناخت، دو لنگه در را باز كرد اميرالمؤمنين (ع) فرمود: يك مقدار دير شده عذرش را قبول كن، گفت: آقا جان! فداى قدمتمان بشوم، من اين كنيز را به شما بخشيدم. امام (ع) هم رو كرد به كنيز، فرمود: من هم تو را در راه خدا آزاد كردم برو، اين يك مصداق پاكى. https://eitaa.com/zandahlm1357
﷽ آیه گرافی ﷽: 🔰فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ...🔰 🍃کلیپ.آنها (از خدا) روی گردان شدند و ما سيل ويرانگر را بر آنان فرستاديم... 📚آیه 16 سوره سبا 🔰🔰🔰🔰 https://eitaa.com/zandahlm1357
42.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تلاوت سوره مبارکه نسا استاد مرحوم شیخ مصطفی محمد مرسی ابراهیم اسماعیل
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
.......: پرسش‌هايي از امام امروز، روز عرفه است و مرو براى عيد قربان مهيا مى شود. امام مى خواهد به مسجد شهر برود. قطره هاى آب درون حوض كه از آفتاب تير ماه گرم شده بود، از چهره گندم گون فرومى ريخت. امام (ع) دستش را در آب زلال فرو برد. براى لحظه اى، انگشترى با خط زيباى عربى بر دستش درخشيد. تمام سرافرازى، از آن خداست. (۱۶۳) حضرت به دوستشكه حديث روايت مى كردفرمود: « اى عبدالسلام! (۱۶۴) ايمان، گفتار است و كردار. » آرى سرورم. عبدالسلام، حرف بزن! در چشمانت پرسشى مى بينم. اى فرزند محمد (ص)! اين چه حرفى است كه مردم از قول شما نقل مى كنند؟! چه مى گويند عبدالسلام؟ مى گويند كه شما ادعا مى كنيد، مردم برده شما هستند! ابر اندوه بر سيماى امام نشست. با همه وجود رو به سوى آسمان كرد. قطره هاى آب، به سان اشك از چره اش فرو ريختند. خداوندگارا! اى آفريننده آسمان‌ها و زمين؛ اى داننده غيب و شهود؛ تو گواهى كه من هرگز نه چنين سخنى گفته‌ام و نه از هيچ يك از پدرانم چنين حرفى شنيده ام. آفريدگارا! تو از مقدار ستم اين مردم نسبت به من و خاندانم آگهى ؛ اين هم يكى از آن هاست. مرد گندمگون رو به سوى همراهش كرد و ادامه داد: « اى عبدالسلام! اگر همه مردم برده ماهستندآن گونه كه مى گويندآن‌ها را به چه كسى مى فروشيم؟ عبدالسلام! آيا همان گونه كه جز تو بقيه منكرند، تو هم منكرى كه پروردگار والا، ولايت ما را بر مردم ضرورى دانسته است؟ » (۱۶۵) هنگام بيرون آمدن از خانه، بينوايان شهر را منتظر يافت. گزمه اى آهن دل، آنان را با خشونت مى راند. چشمان بى فروغ از گرسنگى و دل هاى شكسته، با اميد مى نگريستند. مرد گندمگون مانند ابرى كه بركت هاى آسمان را با خويش حمل مى كند، آشكار شد؛ مانند ابر باران زايى كه مژده حاصل خيزى و رشد مى دهد. درهم‌ها بركف دستان خيس از عرق نشستند. چشم‌ها از شادى درخشيدند. ذوالرياستين حيرت زده گفت: « چه زيان بزرگى! » امام رو به سوى او كرد: « در كدام معامله؟ چيزى را كه پاداش و بزرگوارى در پى دارد، خسارت مشمار! » (۱۶۶) مردم پس از نماز پراكنده شدند. مأمون رو به امام كرد و پرسيد: « اى اباالحسن! درباره نيايت اميرمؤمنان به من بگو! او چگونه تقسيم كننده دوزخ و بهشت است؟ در اين باره خيلى فكر كرده ام؛ اما منظور اين حديث را نفهميده ام. » امام پاسخ داد: « اى اميرمؤمنان! آيا از پدرت نقل نمى كنيد و آن از پدرانش تا. عبدالله بن عباس كه گفت: از رسول خدا (ص) شنيدم كه فرمود: عشق به على، ايمان و دشمنى با وى كفر است؟ آرى. پس معناى حديث روشن شد؛ معيار تقسيم، دوستى و دشمنى با على (ع) است. https://eitaa.com/zandahlm1357
✅اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی ، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ