eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.9هزار عکس
34.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت صد و هشتاد و نهم گوشه مبل کِز کرده و باز با دیدن هیبت هولناکش رنگ از صورتم پریده بود و او آنقدر عجله داشت که همانجا کنار در پرخاش کرد: «چی شد؟ چی کار می‌کنی؟ کِی میری دادگاه درخواست بدی؟ هان؟ من به نوریه قول دادم امروز دست پُر برم دنبالش!» از شنیدن نام دادگاه دلم لرزید و اشک پای چشمم غلطید و پدر که انگار حوصله گریه‌هایم را نداشت، چین به پیشانی انداخت و کلافه صدا بلند کرد: «بیخودی آبغوره نگیر! حرف همونه که گفتم! طلاق می‌گیری! خلاص!» سایه ترسش آنقدر سنگین بود که نمی‌توانستم سرم را بالا بیاورم و همانطور که نگاهم روی گل‌های قالی ثابت مانده بود، با بغضی که راه گلویم را بسته بود، پرسیدم: «خُب... خُب این بچه چی؟» که نگذاشت حرفم تمام شود و با حالتی عصبی فریاد کشید: «من به این توله سگ کاری ندارم! امروز باید بری دادگاه تقاضای طلاق بدی تا دادگاه تکلیفت رو روشن کنه! وگرنه هر چی دیدی از چشم خودت دیدی!» سپس به دیوار تکیه زد و با حالتی درمانده ادامه داد: «تو برو تقاضا بده تا لااقل من به نوریه بگم درخواست طلاق دادی. بهش بگم اون مرتیکه دیگه تو این خونه نمیاد و تو تا چند ماه دیگه ازش طلاق می‌گیری، شاید راضی شه برگرده.» سرم را بالا آوردم و نه از روی تحقیر که از سرِ دلسوزی به چشمان پیر و صورت آفتاب سوخته‌اش، خیره ماندم که در کمتر از ده ماه، ابتدا سرمایه و تجارت و بعد همه زندگی‌اش را به پای این خانواده وهابی به تاراج داد و حالا دیگر هیچ اختیاری از خودش نداشت، ولی من نمی‌خواستم به همین سادگی خانواده‌ام را به پای خودخواهی‌های شیطانی نوریه ببازم که کمی خودم را روی مبل جمع و جور کردم و با صدایی که از ترس توبیخ پدر به سختی بالا می‌آمد، پاسخ دادم: «اگه... اگه مجید قبول کنه سُنی شه...» که چشمانش از خشم شعله کشید و به سمتم خروشید: «اسم اون پسره الدنگ رو پیش من نیار! اون کافر بی‌شرف آدم نمیشه! اگه امروز هم قبول کنه، پس فردا دوباره جفتک میندازه!» از طنین داد و بیداد‌های پدر باز تمام تن و بدنم به لرزه افتاده و می‌خواستم فداکارانه مقاومت کنم که با کف هر دو دستم صورت خیس از اشکم را پاک کردم و میان گریه التماسش کردم: «بابا! تو رو خدا! یه مهلتی به من بده! شاید قبول کرد! اگه قبول کنه که سُنی شه دیگه هیچ کاری نمی‌کنه! دیگه قول میدم به نوریه حرفی نزنه! بابا قول میدم...» و هنوز حرفم تمام نشده، به سمتم حمله کرد و دست سنگینش را به نشانه زدن بالا بُرد: «مگه تو زبون آدم نمی‌فهمی؟!!! میگم باید طلاق بگیری! همین!» سپس با چشمان گودرفته‌اش به صورت رنگ پریده‌ام خیره شد و با بی‌رحمی تمام تهدیدم کرد: «بلند میشی یا به زور ببرمت؟!!! هان؟!!!» و من که دیگر نه گریه‌های مظلومانه‌ام دل سنگ پدر را نرم می‌کرد و نه می‌توانستم از خیر سُنی شدن مجید بگذرم، راهی جز رفتن نداشتم که لااقل در این رفت و آمد دادگاه و تقاضای طلاق، هم عجالتاً آتش زبان پدر را خاموش می‌کردم و هم مهلتی به دست می‌آوردم تا شاید کوه اعتقادات مجید را متلاشی کرده و مسیر هدایتش به مذهب اهل سنت را هموار کنم، هرچند در این مسیر باید از دل و جان خودم هزینه می‌کردم، اما از دست ندادن خانواده و سعادتمندی مجیدم، به تحمل اینهمه سختی می‌ارزید که بلاخره به قصد تقاضای طلاق از خانه بیرون رفتم. تخته کمرم از شدت درد خشک شده و نفس‌هایم بریده بالا می‌آمد و به هر زحمتی بود، با قدم‌های کُند و کوتاهم طول خیابان را کنار پدر طی می‌کردم. نمی‌توانستم همپای قدم‌های بلند و سریعش حرکت کنم که به شوق رسیدن به نوریه، خیابان منتهی به دادگاه را به سرعت می‌پیمود و من نه تنها از کمردرد و ضعف بدنم که از غصه کاری که می‌کردم، پایم به سمت دادگاه پیش نمی‌رفت. هرچند می‌دانستم که این درخواست طلاق فقط برای رها شدن از فشار هر روز و شب پدر و گرفتن مهلتی برای متقاعد کردن مجید است، ولی باز هم نمی‌توانستم تحمل کنم که حتی یک قدم به قصد جدایی از مجیدم بردارم. با ما همراه باشید🌹https://eitaa.com/zandahlm1357
جهاد با نفس 5.MP3
2.71M
🔰 سلسله جلسات 5 👌 جلساتی برای خودسازی معنوی جهت سربازی حضرت 👈 تدریس کتاب جهاد با نفس ، کتاب مورد توصیه آیت الله بهجت جهت رشد معنوی و ترک گناه ❇️ جلسه 5️⃣ 🎤 با تدریس از اساتید مهدویت 👈 در نشر این فایلها کوشا باشید حتی با لینک خودتان https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani - تمنای وصال - استاد شهرام ناظری .mp3
622.2K
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 تاکی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار او خانه همی جوید و من صاحب خانه مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه ای تیر غمت را دل عشاق نشانه جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 @shervamusiqiirani
کتاب صوتی "مطلع عشق " "گزیده رهنمودهای رهبر انقلاب حضرت به زوج های جوان" تالیف: حجت الاسلام تهیه شده در ایران صدا گوینده : یاسر دعاگو
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توضیحات جالب سرتیم محافظین رهبر انقلاب ⭕️ من میخوام داخل مردم باشم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟 و ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ- النَّجْمُ الثَّاقِبُ ( طارق - 3-2 ) ⁉️ تو چه می دانی (کوبنده) چیست ؟ است ..» واژه « طارق »به معنی" کوبیدن" است، به طوری که صدایش به گوش رسد . و کلمۀ « ثاقب» دراصل به معنای دریدن، نفوذ کردن، سوراخ کردن . از نظرعلمی، این اشارات، کوبیدن و سوراخ کردن مربوط به ستارگان نوترونی می باشد . ⚠️ آیا 14 قرن پیش نوترونی ندارد !!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⬅️فراز ماندگار و بسیار زیبا 🔹قاری: استاد شحات محمد انور 🔹سوره: نور آیات 15تا16 🔹مدت فراز: 3دقیقه و 35ثانیه 📣فرازی شنیدنی و فاخر از دوران جوانی استاد در مصر -=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
دلايل امام براى پذيرفتن وليعهدى هنگامى امام رضا (ع) وليعهدى مأمون را پذيرفت كه به اين حقيقت پى برده بود كه در آن شرايط، جان خويشتن را به خطر بيفكند، ولى در مورد دوستداران و شيعيان خود و يا ساير علويان هرگز به خود حق نمى داد كه جان آن را نيز به مخاطره دراندازد. افزون بر اين، بر امام لازم بود كه جان خويشتن و شيعيان و هواخواهان را از گزندها برهاند. زيرا امّت اسلامى بسيار به وجود آنان و آگاهى بخشيدنشان نياز داشت. اينان بايد باقى مى ماندند تا براى مردم چراغ راه و راهبر و مقتدا در حل مشكلات و هجوم شبهه‌ها باشند. آرى، مردم به وجود امام و دست پروردگان وى نياز بسيار داشتند، چه در آن زمان موج فكرى و فرهنگى بيگانه اى بر همه جا چيره شده بود و با خود ارمغان كفر و الحاد در قالب بحث هاى فلسفى و ترديد نسبت به مبادى خداشناسى، مى آورد. بر امام لازم بود كه بر جاى بماند و مسئوليت خويش را در نجات امّت به اثبات برساند. و ديديم كه امام نيزبا وجود كوتاه بودن دوران زندگيش پس از وليعهدى چگونه عملأ وارد اين كارزار شد. حال اگر او با ردّ قاطع و هميشگى وليعهدى، هم خود و هم پيروانش را به دست نابودى مى سپرد اين فداكارى كوچك ترين تأثيرى در راه تلاش براى اين هدف مهم در بر نمى داشت علاوه بر اين، نيل به مقام وليعهدى يك اعتراف ضمنى از سوى عباسيان به شمار مى رفت داير بر اين مطلب كه علويان نيز در حكومت سهم شايسته اى داشتند. ديگر از دلايل قبول دليعهدى از سوى امام آن بود كه اهل بيت را مردم در صحنه سياست حاضر بيابند و به دست فراموشيشان نسپارند. و نيز گمان نكنند كه آنان همان گونه كه شايع شده بود، فقط علما و فقهايى هستند كه در عمل هرگز به كار ملّت نمى آيند. شايد امام نيز خود به اين نكته اشاره مى كرد هنگامى كه « ابن عرفه » از وى پرسيد: اي فرزند رسول خدا، به چه انگيزه اى وارد ماجراى وليعهد شدى؟ امام پاسخ داد: به همان انگيزه كه جدّم على (ع) را وادار به ورود در شورا نمود. (۱۴) گذشته از همه اين ها، امام در ايام وليعهدى خويش چهره واقعى مأمون را به همه بشناساند و با افشا ساختن نيّت و هدف هاى وى در كارهايى كه انجام مى داد، هر گونه شبهه و ترديدى را از نظر مردم برداشت. https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: حضرت رضا فرمودند: سيد محمدرضا گلپايگاني امشب درب حرم را باز نمايد جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاي سعيد اشراقي نقل كردند كه آيت الله گلپايگاني در اين اواخر عمرشان كه از زيارت مشهد مقدس مراجعت كرده بودند و من به ديدنشان رفتم موقعي كه مي‌خواستم حركت كنم اجازه مرخصي خواستم فرمود: بنشين يك مطلبي را به شما بگويم. من نشستم؛ آقا فرمودند: در اين سفر كه به زيارت حضرت رضا عليه السلام مشرف بودم، شب آخر كه به حرم مشرف شدم فكر كردم چون فردا وقت حركت است ديگر نمي توانم به حرم مشرف شوم همان شب زيارت وداع خواندم و از حضرت خداحافظي كردم، آمدم منزل «از روي تنبلي» قصد داشتم كه ديگر صبح به حرم مشرف نشوم. چون هنگام سحر شد ديدم زنگ تلفن به صدا در آمد، گوشي را برداشتم ديدم مي‌گويد: امشب يكي از خدام آستان قدس حضرت «رضا عليه السلام» كه مورد وثوق همه است حضرت رضا عليه السلام را در خواب ديده كه فرموده است: كه بايد امشب درب حرم را حاج سيد محمدرضا گلپايگاني باز نمايد. لذا تا شما تشريف نياوريد درب حرم باز نخواهد شد. من از اين خبر خوش برخاستم و رفتم پس از انجام مأموريت به حرم مشرف شدم و آن بزرگوار را دوباره زيارت كردم و مرخص شدم. من كه كبوتر دلم، انس گرفته با رضا مي شنوم ز قدسيان زمزمه رضا رضا اي به نثار مقدمت گوهر اشك ديده ام اي بفداي جان تو، جان به لب رسيده ام من به بهاي هستيم، مهر تو را خريده ام نيست به جز ولاي تو، مشي و مرام، ايده ام مبادا سازيد از درت خدا مرا جدا رضا مبادا سازد از درت خدا مرا جدا رضا https://eitaa.com/zandahlm1357
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 مگر زیارت عاشورا کلام معصوم نیست پس چرا مراجع لعن کردن علنی خلفا رو حرام اعلام کردند؟ آیا وحدت ارزش این رو داره که به حرف معصوم عمل نشه؟ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇 ⚠️اتفاقا طبق همان حرف زیارت عاشورا ما می گوییم لعن علنی نباید باشد، اگر قرار بود لعن علنی باشد خود اهل بیت در زیارت عاشورا نام می بردند از خلفا. چرا اهل بیت نام نبردند؟ چون چنین روزهایی را هم می دیدند. پس اتفاقا طبق همان متن زیارت عاشورا باید لعن علنی نکنیم. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👤پاسخ دهنده: (👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)
شبهات وهابیت تکمیلی 5.MP3
12.27M
صوت کارگاه پاسخ به شبهات وهابیت علیه 5 ✳️ دوره تکمیلی ✳️ 💠 جلسه 5
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
کتاب صوتی "گلستان یازدهم" بر اساس خاطرات زهرا پناهی روا همسر سردار خاطره نگار: بهناز ضرابی زاده تهیه شده در ایران صدا با صدای