eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.2هزار عکس
35.8هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 در آخرین توقیع امام به نائب چهارم، امام از شخص «تهمت زننده» یاد کرده است. منظور امام چیست؟ این موضوع رو یه مقدار شرح دهید ممنون از زحمات شما. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇 📩آن نامه ای که امام به نائب چهارم نوشت بحث تهمت زننده نیست، بحث این است که هر کس قبل از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای ارتباط با من را بکند «مَنْ يَدَّعِی الْمُشَاهَدَةَ... فَهُوَ كَذَّابٌ مُفْتَر» او کذاب و دروغگو و افتراء زننده است. 👈🏻هر کس بخواهد ادعای ارتباط با امام زمان (عج) را در زمان غیبت یعنی زمان فعلی بکند. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👤پاسخ دهنده: (👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)
Part03_مهدی ده انقلاب در یک انقلاب.mp3
14.04M
فصل سوم(پایان)؛ جهانی شدن، پایان تاریخ، مهدویت
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
5.mp3
4.42M
📗 کتاب صوتی "خاطرات مادر شهیده زینب کمایی" قسمت 5⃣
عَدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد (خدا شری بدهد که خیر ما در آن باشد) ممکن است نتیجه ی بسیاری از توطئه‌ها و بدخواهی ها، منجر به امر خیر یا نتیجه مثبت شود. عَدو؛ دشمن. مردی پارسا به بازار شهر رفت و گاوی خرید و به سوی خانه اش بازگشت. گاو، درشت و چالاک بود. برای همین در میان راه، دزدی هوس کرد که آن را بدزدد... از این رو سایه به سایه مرد پارسا به راه افتاد. هنوز مدتی نگذشته بود که دزد یک نفر را دید که شانه به شانه او می‌آید. از این که ناگهان او را دید، تعجب کرد و پرسید: تو کی هستی؟ کنار من چه می‌کنی؟ آن فرد گفت: «من دیو هستم، خودم را به صورت آدم درآورده‌ام تا هرجا که شد این مرد پارسا را بکشم. تو برای چه به دنبال این مرد می‌روی؟ دزد گفت: کار من دزدی است. گاو این مرد، چشم مرا گرفته و تا صاحب آن گاو نشوم، آرام نمی گیرم! دیو گفت: پس هر دو با این مرد پارسا کار داریم؛ ولی یکی برای کشتن او و یکی برای بردن گاو او! دزد گفت: پس هر دو تا رسیدن به آنچه که می‌خواهیم، دوست و همراهیم! مرد پارسا می‌رفت و دزد و دیو به دنبال او نیز می‌رفتند تا به خانه اش رسیدند. وقتی به آن جا رسیدند، شب شده بود. مرد پارسا، گاو را به طویله برد. آب و علفی برایش گذاشت و به اتاق رفت تا بخوابد. در این وقت، دیو و دزد داخل خانه شدند؛ ولی پیش از آن که کارشان را شروع کنند؛ دزد با خود گفت: اگر زودتر از آن که من گاو را ببرم، مرد زاهد بیدار شود چه؟ از کجا معلوم که دیو بتواند او را بکشد؟ دیو هم با خود گفت: اگر پیش از آن که من مرد پارسا را بکشم، با سر و صدای دزد که می‌خواهد گاو را از خانه بیرون ببرد، مرد از خواب بیدار شود چه؟ از کجا معلوم که دزد بتواند بی سر و صدا گاو را ببرد؟ دیو و دزد این فکرها را با خود می‌کردند که دزد گفت: گوش کن رفیق! بهتر است من اول گاو را ببرم، بعد تو مرد پارسا را بکشی، این کار به عقل نزدیکتر است. می‌ترسم که تو موفق نشوی و کار مرا خراب کنی. دیو گفت: اشتباه نکن. کار من به عقل نزدیک تر است. اگر من اول مرد پارسا را بکشم، تو راحت تر می‌توانی گاو او را بدزدی. دزد گفت: ولی من اول این مرد و گاوش را دیدم. دیو گفت: تو به دنبال گاو او روان شدی، ولی من خودش را می‌خواستم، پس بهتر است من اول کارم را شروع کنم. دزد گفت: تو دیوی و نمی فهمی! می‌خواهی کاری کنم تا از آدم کشی پشیمان شوی؟ دیو گفت: تو دزدی و نمی دانی! می‌خواهی کاری بکنم که آن گاو را در خواب هم نبینی؟ در این هنگام، دزد رو به اتاق مرد زاهد فریاد کشید: بلند شو ای مرد، چه نشسته ای که دیوی قصد جان تو را کرده! دیو هم بلندتر از دزد فریاد کشید: بلند شو ای مرد، چه خوابیده ای که دزدی برای بردن گاو تو آمده! با این سر و صداها، مرد زاهد از خواب بیدار شد. فریاد زد و از همسایگان کمک خواست. همسایه‌ها با چوب و سنگ و هرچه در دست داشتند، به دیو و دزد حمله کردند. دیو و دزد از ترس پا به فرار گذاشتند. یکی از همسایه‌ها پرسید: ای مرد خدا چه شد که از آمدن دیو و دزد به خانه ات خبردار شدی؟ مرد پارسا گفت: من بی خبر بودم. خودشان به جان هم افتادند و جان و دارایی من در امان ماند. دعوای آنها برای من خیر و خوبی به همراه داشت. به هر حال عَدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد! https://eitaa.com/zandahlm1357