eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.7هزار عکس
34.7هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
سؤال👇 سلام کف اتاقمون پارکته امروز چند قطره جا بجای نجاست چکیده چون فرش پهنه نمیدونم باید چجوری این نجاستارو بر طرفشون بکنم مرجع آیت الله مکارم شیرازی پاسخ👇 سلام علیکم بعد از برطرف کردن عین نجاست اطراف جائیکه نجس شده است پارچه ای را قرار بدهید و یک مرتبه آب قلیل بر آن بریزید و آب ها را جمع کنید(این آب نجس است) برای مرتبه دوم که آب ریخته شود پاک می شود.
به کوروش به آرش به جمشید قسم به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد صفحه شاعران ایران زمین .......: @zandahlm1357
ای پسر، بدان و آگاه باش هر چند بازرگانی پیشهٔ نیست که آن را صناعتی مطلق توان گفت ولکن چون بحقیقت بنگری رسوم او چون رسوم پیشه‌ورانست و زیرکان گویند که: اصل بازرگانی بر جهل نهاده‌اند و فرع آن بر عقل، چنانک گفته‌اند: لولا الجهال لهلک الرجال، یعنی اگر نه بی‌خردان اندی جهان تباه شدی و مقصودم ازین سخن آنست که: هر که بطمع افزونی از شرق بغرب رود و بکوه و دریا و جان و تن و خواسته در مخاطره نهد، از دزد و صعلوک و حیوان مردم‌خوار و ناایمنی راه باک ندارد و از بهر مردمان نعمت {شرق} بایشان رساند و بمردمان مشرق نعمت غرب برساند ناچاره آبادانی جهان بود و این جز ببازرگانی نباشد و چنین کارهاء مخاطره آن کس کند که چشم خرد دوخته باشد و بازرگان دو گونه است و هر دو مخاطره است: یکی معامله و یکی مسافره، معامله مقیمان را بود که متاع کاسد بطمع افزونی بخرند و این مخاطره بر مال بود و دلیر و بیش‌بین و مردی باید که او را دل دهد تا چیز کاسد بخرد، بر امید افزونی و مسافر را گفتم که کدامست؛ بر هر دو روی باید که بازرگان دلیر باشد و بی‌باک بر مال و با دلیری باید که با امانت و دیانت باشد و از بهر سود خویش زیان مردمان نخواهد و بطمع سود خویش سرزنش خلق نجوید و معامله با آن کس کند که زبردست او بود و اگر با بزرگتر از خود کند با کسی کند که دیانت و امانت و مروت دارد و از مردم فریبنده بپرهیزد و با مردمی که در متاع بصارت ندارد معامله نکند، تا از درکوب ایمن بود و با مردم تنگ بضاعت و سفیه معامله نکند و اگر بکند طمع از سود ببرد تا دوستی تباه نگردد، چه بسیار دوستی بسبب اندک‌مایه سود زیان تباه شدست و بر طمع بیشی بنسیه معاملت نکند که بسیار بیشی بود که کمی بار آرد و خرد انگارش بزرگ زیان باشد، {چنانکه من گویم، رباعی: گفتم که اگر دور شوم من ز برش دیگر نکشد مگر دلم دردسرش تا گشتم دور دورم از خواب و خورش بسیار زیان باشد اندک نگرش} و در اسراف است تا از تصرف بباید از سود مال بتوان خورد، از مایه نباید خوردن، که بزرگترین زیانی بازرگان را از مایه خوردن است و بهترین متاعی آن را دان که برطل و ثمن بخرند و بدرم سنگ فروشند و بدترین متاعی بخلاف این دان و از خریدن غله بامید سود بپرهیز، که غله فروش مادام بد بود و بد نیت باشد و تمام‌ترین دیانتی آنست که بر خرید دروغ نگوید، که کافر و مسلمان را بر خریده دروغ گفتن ناپسند بود، چنانک من در آن دو بیتی گویم، بیت: ای در دل من فکنده عشق تو فروغ بر گردن من نهاده تیمار تو یوغ عشق تو بجان و دل خریدستم من دانی بخریده بر نگویند دروغ باید که بیع ناکرده هیچ چیز از دست ندهد و در معامله شرم ندارد، که زیرکان گفته‌اند که: شرم روزی را بکاهد و محابا کردن از بیشی عادت نکند ولیکن بی‌مروتی نیز طریقت نکند، که متصرفان این صناعت گفته‌اند که: اصل بازرگانی تصرفست و مروت، نی تصرف مال نگاه دارد و مروت جاه؟ چنانک در حکایت شنیدم: حکایت: شنودم که روزی بازرگانی بود، بر در دوکان بیاعی هزار دینار معامله کرد. چون معامله بپایان رسید میان بازرگان و بیاع بحساب قراضهٔ زر خلاف شد؛ بیاع گفت: ترا بر من دیناری زرست. بازرگان گفت: دیناری و قراضهٔ است. بدین حساب اندر از نماز بامداد تا نماز پیشین سخن رفت و بازرگان صداع می‌نمود و فریاد همی‌کرد و از قول خود بهیچ گونه باز نمی‌گشت، تا بیاع دلتنگ شد و دیناری و قراضهٔ ببازرگان داد، بازرگان بستاند و برفت؛ هر که آن میدید مرد بازرگان را ملامت میکرد؛ شاگرد بیاع از پس بازرگان برفت و گفت: ای خواجه، شاگردانه بده. بازرگان آن دینار و قراضه بدو داد. کودک بازگشت. بیاع گفت: ای حرامزاده مردی از بامداد تا نماز پیشین از بهر طسوجی می‌دیدی که چه میکرد، در میان جماعتی و شرم نمی‌داشت، تو طمع کردی که ترا چیزی دهد؟ کودک زر باستاد نمود، مرد عاجز گشت، با خود گفت: سبحان الله! این کودک خوب روی نیست و سخت خرد است، برو ظنی نمی‌توان برد بخطا، این مرد بدین بخیلی چرا کرد این چنین سخا. بیاع بر اثر بازرگان برفت و گفت: یا شیخ، چیزی عجب دیدم از تو، یک روز میان قومی مرا در صداع تسوی زر تا نماز پیشین برنجانیدی و آنگاه جمله بشاگرد من بخشیدی، آن صداع چه بود و این سخاوت چیست؟ مرد گفت: ای خواجه، از من عجب مدار که من مرد بازرگانم و در شرط بازرگانی چنانست که در وقت بیع و شری و تصرف اگر بیک درم مغبون گردم چنان بود که نیمهٔ عمر مغبون بوده باشم و در وقت مروت اگر از کسی بی‌مروتی آید چنان بود که بر ناپاکی اصل خویش گواهی داده باشم، پس من نه مغبونی عمر خواهم و {نه} ناپاکی اصل. و........... https://eitaa.com/zandahlm1357
عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وشمگیر بن زیار زاده شده به سال ۴۱۲ هجری قمری و درگذشته به سال ۴۸۰ هجری قمری (در سن ۶۸ سالگی) از امرای آل زیار است. کتاب نصیحت‌نامهٔ او که به خاطر لقب دیگر او (قابوس دوم) به قابوس‌نامه مشهور است خطاب و برای فرزندش گیلانشاه نوشته شده است. او در هنگام تدوین این کتاب ۶۳ سال داشته است. سبک نگارش کتاب نثر مُرسَل یا همان نثر ساده و بی‌پیرایه معمولِ قرن‌های چهارم و پنجم هجری قمری به سبک بلعمی و بیهقی است. قابوس‌نامه از روی تصحیح شادروان سعید نفیسی و به همت خانم کیانا زرکوب در گنجور در دسترس قرار گرفته است. قابوس‌نامه https://eitaa.com/zandahlm1357
صفحه امر به معروف و نهی از منکر .......: @zandahlm1357
🔰نامه مردم متدین مشهد به مسئولین قضائی، جهت رسیدگی به ولنگاری فرهنگی در شهر بسمه تعالی دادستان محترم شهر مشهد مقدس جناب اقای درودی ما مردم متدین و انقلابی مشهد الرضا(ع)، از شما بعنوان مدعی العموم خواهان رسیدگی هر چه سریعتر به آشفته بازار مسائل فرهنگی شهرمان از حرمت شکنی های وسیع در فضای مجازی توسط واحدهای صنفی تا اوضاع نابسمان بازار پوشاک هستیم. پخش زنده از داخل آرایشگاههای بانوان، فروش شلوارهای پاره، مدل شدن دخترهای جوان مشهدی و استفاده ابزاری از زنان، باغ های مختلط آتلیه ها، و... در شان مشهدالرضا(ع) نیست. لطفا هر چه سریعتر، با ترک فعل های صورت گرفته مسئولین در این حوزه که منجر به این فضای رها شده است، برخورد کنید. جمعی از همسایگان امام رئوف علی بن موسی الرضا 📌در صورت تمایل به درج نام شما در حمایت از این نامه نام و نام خانوادگی و کد ملی خود (و کلیه ی دوستان، اعضای خانواده و ... که این درخواست را دارند.) را به ایدی زیر ارسال کنید. @mohrem20 🔺لطفا نشر حداکثری در گروه ها https://eitaa.com/zandahlm1357
‌✍️نحوه شکایت از و مورد نیاز: ✅ اولین و مهمترین اقدامی که بایستی بعد از به سرقت رفتن یا مفقود شدن گوشی موبایل انجام داد، اقدام برای (سوزاندن) سیم کارت موجود در گوشی است. 🔹مرحله بعدی ، طرح شکایت در دادسرا است، صاحب گوشی می بایست بلافاصله بعد از به سرقت رفتن گوشی‌ و یا مفقود شدن آن، با مراجعه به دادسرای محل وقوع جرم ، پیگیری موضوع را تقاضا کند. 🔹مدارک لازم برای طرح و پیگیری شکایت در مورد یا گوشی تلفن همراه: _ اصل و دو برگ فتوکپی از فاکتور خرید گوشی _ اصل و دو برگ فتوکپی از شماره سریال پشت جعبه ( کارتن ) گوشی _ اصل و دو برگ فتوکپی از کارت ملی شاکی _ حضور شخص شاکی یا وکیل وی 🔹ضمنا مشترکانی که کارتن گوشی خود را در دسترس ندارند ، بهتر است از هم اکنون از طریق ذیل ، شماره سریال گوشی خود را بدست آورده و آن را برای روز مبادا ، یادداشت کنند زیرا داشتن و ارائه این شماره برای گوشی الزامی است. 🔹طریق اخذ شماره سریال گوشی : شماره گیری کلید ستاره و سپس مربع و پس از ان عدد (۰۶) و دوباره کلید مربع 🔹بعد از طی مراحل اداری مربوطه ، اداره مخابرات از طریق شماره سریال ۱۵ رقمی گوشی ، به پیگیری و ردیابی گوشی‌ اقدام می‌کند. 🔹 درهنگام خرید تلفن همراه به نکات زیر توجه داشته باشید : - موبایل را از فروشگاه های معتبر که دارای پروانه کسب هستند ، خریداری کنید . - دقت کنید که گوشی موبایل حتما دارای ضمانتنامه معتبر باشد . - هنگام خرید، حتما از فروشنده فاکتور خرید مهر شده دریافت کنید. Mr_Vakiil
اگر کارت بانکی شما مفقود یا به سرقت رفت برای جلوگیری از سوءاستفاده‌، در هر عابر بانکی دکمه ثبت رو دو بار پشت هم فشار بدید و گزینه مسدود کردن رو انتخاب و شماره کارت و رمز رو بزنید. Mr_Vakiil
چگونگی پیگیری سوء استفاده از عکس‌های خصوصی در فضای مجازی: برخی سودجویان با سوء استفاده از عکس‌های برخی کاربران شبکه‌های اجتماعی، به ساخت صفحات جعلی با عکس این افراد اقدام می‌کنند. به گزارش خبرنگار گروه حقوقی و قضایی خبرگزاری میزان، برخی از جرایمی که در فضای مجازی و در بستر اینترنت رخ می‌دهد کلاهبرداری، سرقت اطلاعات، مزاحمت‌های اینترنتی، فروشگاه‌های کاذب و ... است. این جرایم در حالی رخ می‌دهد که همزمان با رشد و گسترش فضای مجازی در کشور هر روز شاهد گسترش ارتکاب این دست جرایم در کشور و متعاقبا نقض حریم خصوصی افراد هستیم، عواملی که توالی فاسد زیادی را در پی خواهد داشت. اما یکی از شایع ترین این جرایم سوء استفاده از عکس‌های خصوصی و شخصی افراد است. به عبارتی دیگر درست است که در برخی از برنامه‌های موجود مانند تلگرام و اینستاگرام امکان دسترسی به شماره تلفن افراد وجود نخواهد داشت اما باید بیان داشت عکس های کاربران این فضاها در معرض سواستفاده خواهد بود. برخی سودجویان با سوء استفاده از عکس‌های برخی کاربران شبکه‌های اجتماعی، به ساخت صفحات جعلی با عکس این افراد اقدام می‌کنند و از این راه با انتشار مطالب خلاف قانون اقدام به انجام اعمال خلاف خود می‌نمایند. قربانیان این جرایم: اما قربانیان این نوع از جرایم بیشتر خانم‌ها هستند، لذا افراد باید از قرار دادن عکس‌های خود بر روی پروفایل شخصی شان و نیر قرار دادن آنها در صفحات اجتماعی همچون فیس بوک و اینستاگرام خودداری کنند. ️⚖نحوه اقدام قانونی: اما چنانچه قربانی این نوع از جرایم و سواستفاده ها توصیه به جند نکته قابل توجه است: 👈اول، اقدام به جمع آوری دلیل کنید، به عبارتی دیگر اعمال خلافی که به نام یا با عکس شما صورت می گیرد را از طریق مقتضی مانند گرفتن اسکرین شات جمع آوری کنید. 👈دوم، عکس‌های شخصی را به سرعت از صفحات اجتماعی بردارید. 👈سوم، به دادسرای جرایم رایانه‌ای مراجعه کنید و با ثبت شکایت خود برخورد با متجاوزان به حریم خصوصی را خواستار شوید. Mr_Vakiil
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و شصت و چهارم چقدر آغوشش بوی مادرم را می‌داد و حرارت نفس‌هایش چقدر دلِ تنگ و بی‌قرارم را گرم می‌کرد که بی‌پروا گریه می‌کردم. همچنان که سرم را به قفسه سینه‌اش گذاشته و کودکانه گریه می‌کردم، گرمای نوازش دستش را پشت کمر و شانه‌ام احساس می‌کردم و صدای مهربانش را زیر گوشم می‌شنیدم: «قربونت برم! گریه کن عزیزم! گریه کن آروم شی!» و باز از همه دردهای دلم خبر نداشت که در این مدت چقدر مصیبت کشیده و چقدر نیش و کنایه شنیده‌ام و من دیگر به حال خودم نبودم که از اعماق قلب غمدیده‌ام گریه می‌کردم تا بلاخره قدری قرار گرفتم، ولی قلب او همچون مادری مهربان برایم می‌‌تپید که پیش از صرف شام، برایم شربت قند و گلاب آورد تا حالم را جا بیاورد. سرِ سفره، کنارم نشسته بود و می‌دید از شدت حالت تهوع نمی‌توانم چیزی بخورم و با چه محبتی کمکم می‌کرد تا به هوای ترشی و شربت آب لیمو، دهانم را به غذا خوردن باز کند. می‌دیدم نگاه دریایی مجید به ساحل آرامش رسیده و خیالش قدری راحت شده است که الهه‌اش را به دست بانویی مهربان سپرده بود تا در عوض اینهمه مدت بی‌کسی، برایم از صمیم قلب مادری کند. می‌دیدم در صورت زرد و رنگ پریده‌اش، دیگر نشانی از نگرانی نمانده که به لطف خدا برای همسرش سرپناهی پیدا کرده بود تا به جای در به دری و آوارگی، در آرامشی بهشتی به ناز نشسته و در کنار خانواده‌ای مهربان، غذایی دلچسب و گوارا نوش جان کنیم. پس از صرف شام، اجازه ندادند من و مجید از جایمان تکانی بخوریم و حاج خانم و دخترش، سفره را جمع کردند. حاج آقا با مجید گرم صحبت شده و تعجب می‌کردم که اصلاً به زندگی خصوصی ما کاری ندارد و حتی یک کلمه از سرگذشت من و مجید نمی‌پرسد. همه زندگی‌شان را در اختیار ما گذاشته و حتی نمی‌خواستند بدانند چه بر سرِ ما آمده که گویی خود را مسئول میزبانی از میهمانان امام کاظم (علیه‌السلام) می‌دانستند و دیگر کاری به بقیه ماجرا نداشتند. هر چند هنوز هم درک این پیوند پیچیده با شخصی که قرن‌ها پیش از دنیا رفته و امروز هم کیلومترها با ما فاصله دارد، برایم سخت و باورنکردنی بود، ولی باید می‌پذیرفتم امشب اراده پروردگارم بر آن قرار گرفته تا به احترام فرزند بزرگوار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) پاسخ استغاثه ما را بدهد، گرچه در مصیبت مادرم چنین نشد و توسل‌های عاجزانه‌ام به همه پیشوایان تشیع بی‌پاسخ ماند تا مادرم از دستم برود و من به چنین گرداب بلایی بیفتم. حاج خانم کارش در آشپزخانه تمام شد و خواست کنارم بنشیند که دید دیگر رمقی برایم نمانده و از شدت خستگی، چشمان من و مجید به خماری می‌رود که رو به شوهرش کرد: «آسید احمد! بچه‌ها خسته‌ان، ای کاش جاشون رو بندازیم استراحت کنن.» که پیش از حاج آقا، مجید به سختی از جایش بلند شد و می‌خواست درد دست و پهلویش را پنهان کند که با شیرین‌زبانی پاسخ داد: «من خودم پهن می‌کنم! تو رو خدا بیشتر از این شرمنده‌مون نکنین!» ولی او هم رنگ و رویی بهتر از من نداشت که حاج آقا از جایش بلند شد و با محبتی خالصانه جواب مجید را داد: «شما داری ما رو شرمنده می‌کنی پسرم! شما مهمون مایی! تا چند لحظه پیش خانمت بشینی، جاتون رو پهن می‌کنم.» و دیگر هر چه من و مجید اصرار و ابراز خجالت کردیم، سودی نبخشید و به همراه همسرش برای آماده کردن بساط استراحت به یکی از اتاق‌ها رفتند. مجید از همان سمت اتاق هال نگاهم کرد و هنوز نگران حالم بود که با صدایی آهسته پرسید: «خوبی الهه جان؟» و من مدت‌ها بود به این خوبی نبودم که با لبخندی شیرین پاسخ دادم: «خیلی خوبم! خیلی خوب!» وچقدر دلش برای خنده‌هایم تنگ شده بود که به شکرانه این حال خوشم، چشمانش از شادی درخشید و زیر لب زمزمه کرد: «خدا رو شکر!» https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani - خوشه چین - استاد بنان.mp3
1.93M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 من که فرزند این سرزمینم در پی توشه ای ، خوشه چینم شادم از پیشه ی خوشه چینی رمز شادی بخوان از جبینم قلب ما بود مملو از شادی بی پایان سعی ما بود بهر آبادی این سامان خوشه چین کجا اشک محنت به دامن ریزد خوشه چین کجا دست حسرت زند بر دامان ای خوشا پس از لحظه ای چند آرمیدن همره دلبران خوشه چیدن از شعف گهی همچو بلبل نغمه خواندن گه از این سو به آن سو پریدن برپا بود جشن انگور ای افسون گر نغمه پرداز در کشور سبزه و گل با شور و شعف نغمه کن ساز قلب ما بود مملو از شادی بی پایان سعی ما بود بهر آبادی این سامان خوشه چین کجا اشک محنت به دامن ریزد خوشه چین کجا دست حسرت زند بر دامان 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا