📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت دویست و شصت و چهارم
چقدر آغوشش بوی مادرم را میداد و حرارت نفسهایش چقدر دلِ تنگ و بیقرارم را گرم میکرد که بیپروا گریه میکردم. همچنان که سرم را به قفسه سینهاش گذاشته و کودکانه گریه میکردم، گرمای نوازش دستش را پشت کمر و شانهام احساس میکردم و صدای مهربانش را زیر گوشم میشنیدم: «قربونت برم! گریه کن عزیزم! گریه کن آروم شی!» و باز از همه دردهای دلم خبر نداشت که در این مدت چقدر مصیبت کشیده و چقدر نیش و کنایه شنیدهام و من دیگر به حال خودم نبودم که از اعماق قلب غمدیدهام گریه میکردم تا بلاخره قدری قرار گرفتم، ولی قلب او همچون مادری مهربان برایم میتپید که پیش از صرف شام، برایم شربت قند و گلاب آورد تا حالم را جا بیاورد. سرِ سفره، کنارم نشسته بود و میدید از شدت حالت تهوع نمیتوانم چیزی بخورم و با چه محبتی کمکم میکرد تا به هوای ترشی و شربت آب لیمو، دهانم را به غذا خوردن باز کند. میدیدم نگاه دریایی مجید به ساحل آرامش رسیده و خیالش قدری راحت شده است که الههاش را به دست بانویی مهربان سپرده بود تا در عوض اینهمه مدت بیکسی، برایم از صمیم قلب مادری کند. میدیدم در صورت زرد و رنگ پریدهاش، دیگر نشانی از نگرانی نمانده که به لطف خدا برای همسرش سرپناهی پیدا کرده بود تا به جای در به دری و آوارگی، در آرامشی بهشتی به ناز نشسته و در کنار خانوادهای مهربان، غذایی دلچسب و گوارا نوش جان کنیم. پس از صرف شام، اجازه ندادند من و مجید از جایمان تکانی بخوریم و حاج خانم و دخترش، سفره را جمع کردند. حاج آقا با مجید گرم صحبت شده و تعجب میکردم که اصلاً به زندگی خصوصی ما کاری ندارد و حتی یک کلمه از سرگذشت من و مجید نمیپرسد. همه زندگیشان را در اختیار ما گذاشته و حتی نمیخواستند بدانند چه بر سرِ ما آمده که گویی خود را مسئول میزبانی از میهمانان امام کاظم (علیهالسلام) میدانستند و دیگر کاری به بقیه ماجرا نداشتند. هر چند هنوز هم درک این پیوند پیچیده با شخصی که قرنها پیش از دنیا رفته و امروز هم کیلومترها با ما فاصله دارد، برایم سخت و باورنکردنی بود، ولی باید میپذیرفتم امشب اراده پروردگارم بر آن قرار گرفته تا به احترام فرزند بزرگوار پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) پاسخ استغاثه ما را بدهد، گرچه در مصیبت مادرم چنین نشد و توسلهای عاجزانهام به همه پیشوایان تشیع بیپاسخ ماند تا مادرم از دستم برود و من به چنین گرداب بلایی بیفتم.
حاج خانم کارش در آشپزخانه تمام شد و خواست کنارم بنشیند که دید دیگر رمقی برایم نمانده و از شدت خستگی، چشمان من و مجید به خماری میرود که رو به شوهرش کرد: «آسید احمد! بچهها خستهان، ای کاش جاشون رو بندازیم استراحت کنن.» که پیش از حاج آقا، مجید به سختی از جایش بلند شد و میخواست درد دست و پهلویش را پنهان کند که با شیرینزبانی پاسخ داد: «من خودم پهن میکنم! تو رو خدا بیشتر از این شرمندهمون نکنین!» ولی او هم رنگ و رویی بهتر از من نداشت که حاج آقا از جایش بلند شد و با محبتی خالصانه جواب مجید را داد: «شما داری ما رو شرمنده میکنی پسرم! شما مهمون مایی! تا چند لحظه پیش خانمت بشینی، جاتون رو پهن میکنم.» و دیگر هر چه من و مجید اصرار و ابراز خجالت کردیم، سودی نبخشید و به همراه همسرش برای آماده کردن بساط استراحت به یکی از اتاقها رفتند. مجید از همان سمت اتاق هال نگاهم کرد و هنوز نگران حالم بود که با صدایی آهسته پرسید: «خوبی الهه جان؟» و من مدتها بود به این خوبی نبودم که با لبخندی شیرین پاسخ دادم: «خیلی خوبم! خیلی خوب!» وچقدر دلش برای خندههایم تنگ شده بود که به شکرانه این حال خوشم، چشمانش از شادی درخشید و زیر لب زمزمه کرد: «خدا رو شکر!»
https://eitaa.com/zandahlm1357
@shervamusiqiirani - خوشه چین - استاد بنان.mp3
1.93M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
من که فرزند این سرزمینم
در پی توشه ای ، خوشه چینم
شادم از پیشه ی خوشه چینی
رمز شادی بخوان از جبینم
قلب ما بود مملو از شادی بی پایان
سعی ما بود بهر آبادی این سامان
خوشه چین کجا اشک محنت به دامن ریزد
خوشه چین کجا دست حسرت زند بر دامان
ای خوشا پس از لحظه ای چند آرمیدن
همره دلبران خوشه چیدن
از شعف گهی همچو بلبل نغمه خواندن
گه از این سو به آن سو پریدن
برپا بود جشن انگور ای افسون گر نغمه پرداز
در کشور سبزه و گل با شور و شعف نغمه کن ساز
قلب ما بود مملو از شادی بی پایان
سعی ما بود بهر آبادی این سامان
خوشه چین کجا اشک محنت به دامن ریزد
خوشه چین کجا دست حسرت زند بر دامان
#کریم_فکور
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📗کتاب صوتی #انسان_دویست_و_پنجاه_ساله قسمت 5⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part06_انسان 250 ساله.mp3
24.15M
📗کتاب صوتی
#انسان_دویست_و_پنجاه_ساله
قسمت 6⃣
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
برايش ۲۴۰۰ تومان ميماند! ------------------------------------------- - كمتر كه ميگوييم، ميخواهي
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
معناي نوروز
------------------------------------------- -
نوروز، يعني روز نو! در روايات ما - بخصوص همان روايت معروف معلّي بن خنيس - به اين نكته توجه شده است. معلّي بن خنيس كه يكي از رُوات برجسته ي اصحاب است و به نظر ما «ثقه» است، جزو شخصيتهاي برجسته و صاحب راز خاندان پيغمبر است. در كنار امام صادق (عليه الصّلاةوالسّلام) زندگي خود را گذرانده؛ بعد هم به شهادت رسيده است. اين معلّي بن خنيس با اين خصوصيات، خدمت حضرت ميرود؛ اتفاقاً روز «نوروز» بوده است، حضرت به او ميفرمايند: آيا ميداني نوروز چيست؟
بعضي خيال ميكنند كه حضرت در اين روايت، تاريخ بيان كرده است - كه در اين روز، هبوط آدم اتفاق افتاد، قضيه ي نوح اتفاق افتاد، ولايت اميرالمؤمنين (عليه السّلام) اتفاق افتاد و چه و چه -
برداشت من از اين روايت، اين نيست. من اين طور ميفهمم كه حضرت، دارد «روز نو» را معنا ميكند؛ منظور اين است: امروز را كه مردم، «نوروز» نام گذاشته اند، يعني روزِ نو، روز نو يعني چه؟ همه ي روزهاي خدا مثل هم است؛ كدام روز ميتواند «نو» باشد؟ شرط دارد؛ آن روزي كه در آن، اتفاق بزرگي افتاده باشد، نوروز است. آن روزي كه شما در آن بتوانيد اتفاق بزرگي را محقَق كنيد، نوروز است. بعد خود حضرت مثال ميزنند؛ ميفرمايند: آن روزي كه جناب آدم و حوا، پا بر روي زمين گذاشتند، نوروز بود؛ براي بني آدم و نوع بشر، روز نويي بود. آن روزي كه حضرت نوح - بعد از توفان عالمگير - كشتي خود را به ساحل نجات رساند، نوروز است؛ روز نويي است و داستان تازه يي در زندگي بشر آغاز شده است. آن روزي كه قرآن بر پيغمبر نازل شد، روز نويي براي بشريت است - حقيقت قضيه همين است؛ روزي كه قرآن براي بشر نازل ميشود، مقطعي در تاريخ است كه براي انسانها روز نو است - آن روزي هم كه اميرالمؤمنين به ولايت انتخاب شد، روز نو است.
اينها همه، نوروز است؛ چه از لحاظ تاريخ شمسي، با اول ماه «حَمَل» مطابق باشد، يا نباشد. اين نيست كه حضرت بخواهند بفرمايند كه اين قضايا، روز اول «حَمَل» - روز اول فروردين - اتفاق افتاده است؛ نخير، بحث اين است كه هر روزي كه اين طور خصوصياتي در آن اتفاق بيفتد، روز نو و نوروز است؛ چه اول فروردين، چه هر روز ديگري از اوقات سال باشد.
خوب، من حالا به شما عرض ميكنم، روزي كه
انقلاب پيروز شد، نوروز است؛ روز نويي بود. روزي كه امام وارد اين كشور شد، براي ما نوروز بود. روز فتوحات عظيم و پيروزي جوانان مؤمن و ايثارگران ما در جبهههاي نبرد - عليه نظامياني كه از «ناتو» و «ورشو» و امريكا و شوروي و خيلي از مراكز ديگر قدرت تغذيه ميشدند - نوروز و روز نو است. بيانات در ديدار مديران بنياد شهيد انقلاب اسلامي ۲۱/۱۲/۱۳۷۴
https://eitaa.com/zandahlm1357
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ «92 انعام»
و (البتّه) آنان كه به آخرت ايمان دارند به آن (قرآن) نيز ايمان خواهند آورد و همانها بر نمازهاى خود محافظت دارند.
💢 عقيده به قرآن و قيامت، در كنار هم است. «يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ»
💢روشنترين مظهر ايمان، #نماز است. «عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ»
💢ايمان به آخرت، از عوامل مراقبت بر #نماز است. يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ ... عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ
🔸استاد قرائتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَىٰ فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ - انبیاء 87
و ذوالنون (یونس علیه السلام) را (به یاد آور) هنگامی که خشمگین (از میان قومش) رفت، پس چنین پنداشت که ما هرگز بر او تنگ نمی گیریم، پس (وقتی که در شکم ماهی فرو رفت) در تاریکیها ندا داد که:«(خداوندا !) هیچ معبودی جز تو نیست، تو منزهی! بی گمان من از ستمکاران بودم».
📺 تلاوت زیبا و ماندگار آيه 87 سوره مبارکه انبیاء با صدای استاد سعید احمد سلامه
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هدف دهم مامون، به گمان خود، از امام رضا قانونى بودن اقدامات خود را در مدت ولايتعهدى، بطور ضمنى تايي
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
هدف يازدهم
پس از دستيابى به تمام هدفهايى كه مامون از وليعهدى امام رضا (ع) منظور كرده بود، نوبت به اجراى بخش دوم برنامه جهنميش فرا مى رسيد. آن اينكه آرام آرام و بى آنكه شبهه اى برانگيزد به نابود ساختن علويان از طريق نابودى بزرگترين شخصيت ايشان، اقدام كند. او بايد اين كار را بكند تا براى هميشه از منشا خطر و تهديد عليه حكومتش، رهايى يابد.
مامون تصميم گرفت كه نظر مردم را از علويان برگرداند و حس اعتماد و مهرشان را از آنان بزدايد، ولى البته به گونه اى كه احساساتشان را هم جريحه دار نكرده باشد.
اجراى اين هدف از آنجا شروع شد كه مامون كوشيد تا امام رضا (ع) را از موقعيت اجتماعى كه داشت، ساقط گرداند. كم كم كارى كند كه به مردم بفهماند او شايستگى براى جانشينى وى را ندارد. اين موضوع را مامون نزد حميد بن مهران و گروهى از عباسيان به صراحت بازگو كرد.
مامون گمان مى كرد كه اگر امام رضا را وليعهد خويش گرداند، همين رويداد به تنهايى كافى خواهد بود تا موقعيت اجتماعى امام در هم بشكند و ارجش پيش مردم فرو بيفتد.
زيرا مردم هر چند به زبان نگويند، ولى عملا اين بينش را پيدا مى كنند كه امام با پذيرفتن مقام وليعهدى ثابت كرده كه اهل دنياست. مامون مى پنداشت كه اگر وليعهدى را به امام بقبولاند، به شهرت امام لطمه وارد آورده و حس اطمينان مردم را نسبت به وى جريحه دار ساخته است، چه تفاوت سنى ميان آن دو نيز بسيار بود، يعنى امام بيست و دو سال از مامون بزرگتر بود و چون قبول ولايتعهدى را چنان سنى غير طبيعى مى نمود، لذا مردم آن را حمل بر حب مقام و دنيا پرستى امام رضا (ع) مى كردند.
امام رضا (ع) نيز خود اين نقشه مامون را دريافته بود كه در جايى مى گفت: «... مى خواهد مردم بگويند: على بن موسى از دنيا رو برگردان نيست... مگر نمى بينيد چگونه به طمع خلافت، ولايت عهد را پذيرفته است؟!... ».
پي نوشتها
(۱) بحار / ۴۹ / ص ۱۳۹ - مستند الامام الرضا / ۱ / ص ۷۷ و ۷۸ - عيون اخبار الرضا / ۲ / ص ۱۵۳.
(۲) الصلة بين التصوف و التشيع / ص ۲۵۶.
(۳) البداية و النهاية / ۱۰ / ص ۱۴۷ و ساير كتابهاى تاريخى. به فصل « منبع خطر براى عباسيان » همين كتاب نيز مراجعه كنيد.
(۴) مقاتل الطالبين / ص ۳۷۷ و صفحات ديگر آن و نيز ساير كتابها. برخى از محققان، بر آنند
https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
كارد پيشكش
سيد مرتضي موسوي نواده سيد محمد (صاحب مدارك) عليه الرحمه فرمود: استاد تقي اصفهاني كارد گر گفت:
من كارد بسيار خوبي براي آشپزخانه حضرت رضا (ع) ساختم آنگاه بقصد زيارت آن بزرگوار از اصفهان حركت كردم و آن كارد را بعنوان پيشكش به آستان قدس رضوي با خود
برداشتم و براه افتادم. وقتي نزديك كاشان رسيدم در كاروانسرائي (مسافرخانه) كه در آنجا بود در يكي از اطاقها منزل كردم.
در آنجا شخصي را ديدم مريض است و روي بستر با يك حال ناتواني افتاده من دلم بحال او سوخت و نزديك رفتم و از احوال او جويا شدم. گفت من از اهل بلخم (افغانستان فعلي) ولي بر طريقه و مذهب ايشان نيستم و اراده رفتن بخراسان دارم و حال در اينجا بيمار شدهام و به جهت بي پرستاري ناخوشي من طول كشيده است.
استاد تقي ميگويد: وقتي اين حرف را زد كه من خيال زيارت امام رضا (ع) را دارم با خود گفتم خدمت زوّار امام رضا (ع) يكي از عبادت هاست. خوب است كه من از او پرستاري كنم بلكه بهبودي يابد.
لذا يك هفته توقف كردم و مشغول پرستاري او بودم تابحال آمد و قوي پيدا كرد و من غافل از اين بودم كه آن ملعون گرگي است كه خود را در لباس ميش درآورده و ماري در آستين.
شبي در همان كاروانسرا خوابيده بودم آن ملعون فرصت را غنيمت شمرده بود و بقصد كشتن من دست و پاي مرا محكم بسته بود. وقتي كه خواست مرا بكشد يكمرتبه از خواب بيدار شدم.
ديدم آن خبيث كارد خودم را كه براي حضرت رضا (ع) ساخته بودم در دست گرفته و اراده قتل مرا دارد و گفت من از زيادي خوبي تو، به تنگ آمدم و اينك من تو را با همين كارد خودت ميكشم و راحت ميشوي.
آن كارد بقدري تيز و تند بود كه عكسش را اگر در آب ميانداختي نهنگان دريا ريز ريز ميشدند
و طوري آن را درست كرده بودم كه با يك اشاره كارد از غلاف بيرون ميآمد.
من در آن حال بيچارگي و اضطرار و پريشاني به مضمون (امن يجيب المضطر اذا دعاه) توجه به حضرت رضا (ع) كرده و متوسل به آن حضرت شدم و متحير بودم كه ناگاه ديدم آن كارد بمانند زبان اژدها در كام چسبيده و از نيام بيرون نمي آيد. پس آن بدبخت كارد را بزير سينه خود گذاشت و با زور و قوت تمام ميكشيد كه كارد از غلاف بيرون شود كه ناگهان كارد الماسي از غلاف درآمد و بر سينه نحس آن ملعون خورد كه فورا تمام امعاء و احشامش فرو ريخت و جان به مالك دوزخ سپرد.
منكه از كشته شدن نجات يافتم خداي را شكر كردم لكن با دست و پاي بسته افتاده بودم. كه ناگاه مردي شمع بدست وارد شد و چون مرا دست و پاي بسته و آن شخص را كشته ديد ترسيد.
گفتم مترس كه امشب در اينجا معجزه اي روي داده آن شخص تا صداي مرا شنيد و از صدا مرا شناخت پيش آمد و مرا ديد و او را شناختم كه يكي از همسايگان است و او نيز مثل من قصد زيارت حضرت رضا (ع) را دارد. پس قضيه را به او گفتم و او دست و پاي مرا باز كرد و بدن نحس آن ملعون را بيرون انداخت براي خوردن سگها.
سپس با همان مرد با اعتقاد راسخ حركت كرديم و به مشهد مشرف شديم و آن كارد را به آستان مقدس رضوي تقديم نموديم. [۲۴].
بر در لطف تو اي مولا پناه آورده ام
من گدايم رو
بدرگاه تو شاه آورده ام
توشه و زادي ندارم بي پناهم خسروا
خوار و زارم يك جهان بار گناه آورده ام
سوختم بر آتش سوزان و از فضل خدا
بار ديگر روي براين بارگاه آورده ام
نام مهدي بردم و شد خامش آتش از وفا
لطف حق بر اسم اعظم چون پناه آورده ام
روسفيدم كن بدنيا و بعقبي اي شها
كه بدرگاه تو من روي سياه آورده ام
يك نظر بر حال زارم از ره لطف و كرم
من حقيرم بر درت حال تباه آورده ام
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 آیا امکان داره مردم در حکومت امام مهدی ناراضی باشند و حتی بد حکومت را بگویند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇
من معتقدم ظهور امام زمان خیلی دیگه دیر شده و جامعه ی ما به عنوان یک جامعه اسلامی خیلی بی خیال داره پیش می ره... مثلا من معتقدم فوتبال و سینما اصلا به درد یک جامعه منتظر نمی خوره... از نظر من آفت جامعه ی ما همین ها هستند چون واقعا هیچ نفعی برای ما نداره، هیچ ارزشی نداره!!!! واقعا هیچی!!! و از طرفی هم بودجه خیلی زیادی صرفشون می شه از طرفی هم به لحاظ اخلاقی الگوهای خیلی بدی رو پیش روی نوجوانانمون قرار می ده... دوستان با عقیده من مخالفن و میگن نباید تعطیل بشه باید درست مدیریت بشه چون جامعه اسلامی باید در همه ی زمینه ها حرفی برای گفتن داشته باشه... به نظر شما امام زمان کدومو ترجیح میده؟ در شرایطی که ما در زمینه اقتصادی و صنعتی هیچ حرفی نداریم که تو دنیا بزنیم باید به فکر مدیریت صحیح سینما و فوتبال باشیم؟
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇
🔆امام زمان (عج) وقتی تشریف بیاورند همه جانبه و همه بُعدی به مسائل نگاه میکنند، هم موضوع اقتصادی یقینا اولویت ایشان هست بیشتر بحث اقتصاد و عدالت و معنویت. ولی به طبع آن ایشان به ورزش توجه دارد به سرگرمی مردم، البته سرگرمی حلال توجه دارد، در اینها کسی شک و شبهه ای ندارد.
👌🏻 بله، اولویت با عدالت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و بحث معنویت مردم است، اما به مباحث دیگری هم امام زمان (عج) نظر می دهد. اینطور نیست که بعد از ظهور همه بنشینند شب و روز نماز بخوانند، همه جنبه ها در حکومت امام زمان مورد توجه واقع میشود.
#پرسش_پاسخ
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
👤پاسخ دهنده: #استاد_احسان_عبادی
(👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357