#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: شگفتيهاي بيشتر و صحنههاي تماشاييتري را آن روز در آن عاشوراي خميني ديده باشند: عروج نفس مط
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
نظام اسلامي، رشد و كارايي خود را در اين مصيبت و ابتلاي عظيم الهي نشان داد و ملت عالي قدر و مسؤولان دلسوز و اهل حل و عقد، به پاداش صبر بر اين مصيبت عظمي استحقاق درود و رحمت حق را يافتند و به كمك خداوند و توجهات حضرت وليّ اللَّه اعظم (ارواحنافداه) توانستند با گشودن گرههايي كه به طور طبيعي در صورت ارتحال امام پديد ميآمد، از امتحاني بزرگ سربلند بيرون آيند. نظام اسلامي كه قلب تپنده ي خود را از دست داده بود، به بركت ايمان و توكلش و به بركت درسهاي جاوداني كه مردمش از آن استاد و مرشد خود آموخته بودند، نه فقط از حركت و حيات و نشاط بازنماند، بلكه با نشان دادن كارآزمودگي و حكمت و
سرعت عمل، اعتبار خود را مضاعف ساخت. ابراز وفاداري ملت در آن عزاداري بي نظير كه در مقياس جهان و تاريخ فوق العاده بود، حل مسأله ي رهبري، اعلام حضور عاشقانه ي همه جايي و همگاني مردم در دفاع از راه امام و از ميراث معنوي امام در برابر رهزنان كمين گرفته و رستاخيز شگفت انگيز و به يادماندني چهل روزه ي ايران و آن گاه تصويب ملّي اصلاحات قانون اساسي و شركت در انتخاب رئيس جمهورِ گزيده و تشكيل دولت و جريان يافتن همه ي امور كشور در عين تازگي و جاودانگي داغ رحلت امام و ياد ماندگار او، همه و همه اعتباري افزونتر از پيش به ايران و ايراني و انقلاب و نظام اسلامي بخشيد. درست در آن هنگام كه از حادثه ي ارتحال امام، نفس دنيا در سينه اش حبس شده و خواب از چشم دوست و دشمن در سطح جهان گرفته شده بود، ايران اسلامي نمايشي قهرمانانه داد و با عنايات خداوندي، سنگينترين آزمون خود را به سرافرازي طي كرد و كشتي انقلاب از گردابي خطير، با آرامش و اطمينان عبور كرد. و اين خود آيت ديگري از شمول الطاف الهي بر ملتي شد كه قدم در راه خدا نهاده و به نصرت او قيام كرده است. دوستان، يعني تودههاي مسلمان و مستضعفانِ بسياري از مناطق عالم، جاني و اميدي دوباره گرفتند و به پايههاي نظام سلطه ي جهاني، ضربه يي دوباره - پس از ضربه ي آغاز پيروزي انقلاب - وارد آمد. يعني حادثه يي كه ميپنداشتند انقلاب را درهم خواهد پيچيد، به انقلاب اوج و حيات بخشيد و امام ما - آن برافروزنده ي مشعل انقلاب - با رحلت خود، يك بار ديگر شعله ي انقلاب را برافروخته
كرد. «فرحمه اللَّه حيّا و ميّتا والسّلام عليه يوم ولد و يوم قادالامّة و يوم ارتحل و يوم يبعث حيّا». در همه ي اين حوادث، و با نگاهي وسيعتر در سرگذشت يازده ساله ي نظام اسلامي و اساساً در پيدايش اين نظام و مقدمات آن و مبارزاتي كه به آن منتهي شد، صحنه پرداز اصلي و عامل حقيقي، همانا اسلام و عقيده و ايمان و تربيت اسلامي است. هم ملت ايران كه با قيام شجاعانه اش در برابر نظام سلطه ي جهاني و برضد ابرقدرتهاي شرق و غرب، كاري عظيم و بي سابقه انجام داد؛ هم رهبر و قائد عظيم الشأن اين انقلاب كه مثل كوه در برابر همه ي بادهاي مخالف ايستاد و هجوم طوفانها را شكست، اما خود كمترين تكاني نخورد؛ هم نظام نوين اسلامي كه توانست كشور را بدون اندك تكيه يي به بيگانگان اداره كند و جنگي را كه محل تلاقي نيروهاي شرق و غرب بر ضد او بود و نزديك به سه چهارم ساليان پس از پيروزي را فرا گرفت، بدون گرايش به هيچ طرف و فقط با تكيه برخود، شرافتمندانه و با عزت و پيروزي به پايان بَرَد، همه و همه توان خود را از اسلام گرفته اند و اسلام جوهراصلي اين حوادث شگفت آور و مايه ي حقيقي قدرت و صلابت و عزتي است كه ايران و ايراني و ملت و رهبر و انقلاب و نظام ما، در تاريخ معاصر از خود بروز داده اند. اسلام، دين توحيد است و توحيد يعني رهايي انسان از عبوديت و اطاعت و تسليم در برابر هر چيز و هركس به جز خدا؛ يعني گسستن بندهاي سلطه ي نظامهاي بشري؛ يعني شكستن طلسم ترس از قدرتهاي شيطاني و مادّي؛
يعني تكيه بر اقتدارات بي نهايتي كه خداوند در نهاد انسان قرارداده و از او بكارگيري آنها را همچون فريضه يي تخلف ناپذير، طلب كرده است؛ يعني اعتماد به وعده ي الهي در پيروزي مستضعفين بر ستمگران و مستكبرين به شرط قيام و مبارزه و استقامت؛ يعني دل بستن به رحمت خدا و نهراسيدن از احتمال شكست؛ يعني استقبال از زحمات و خطراتي كه در راه تحقق وعده ي الهي، آدمي را تهديد ميكند؛ يعني مشكلات راه را به حساب خدا گذاشتن و خود را به پيروزي حتمي و نهايي اميدوار داشتن؛ يعني در مبارزه، چشم به هدف عالي - كه نجات جامعه از هرگونه ستم و تبعيض و جهل و شرك است - دوختن و عوض ناكاميهاي شخصي و ميان راهي را نزد
خدا جستن؛ و خلاصه يعني خود را مرتبط و متصل به اقيانوس لايزال قدرت و حكمت الهي ديدن و به سمت هدف اعلي با اميد و بي تشويش شتافتن. همه ي عزت و اعتلايي كه به مسلمين وعده داده شده، در سايه ي چنين ايمان و درك روشن و عميقي از توحيد است. بدون فهم درست و پايبندي عقيدتي و عملي به توحيد، هيچ كدام از وعدههاي الهي درباره ي مسلمانان عملي نخواهد شد. در دوران سلطه ي استكبار، غفلت از ت
وحيد ناب اسلامي و مفهوم زندگي شمول آن بود كه صحنه را براي بُتهاي استعمار باز گذارد و به خداوندان زر و زور، فرصت تاخت وتاز داد. دشمنان با نقشههاي از پيش آماده شده، دين را در كشورهاي اسلامي از صحنه ي زندگي راندند و شعار جدايي دين از سياست را در اين كشورها تحقق بخشيدند.
#پیامهای مقام معظم رهبری
https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
زندگي در كنار آدمخوارها!
------------------------------------------- -
رفتند مردم را مسيحي كنند، تا آن عنصر استعماري بتواند به آن جا بيايد و كار خودش را انجام بدهد. كشيشها هم ميدانستند كه براي چه دارند كار ميكنند - اين طور نبود كه ندانند - اما ببينيد براي خاطر همين هدف، چه مصايبي را تحمل كردند؛ مصايبي كه اصلاً با پول قابل جبران نيست؛ مثلاً يك نفر برود هفت سال در نقطه مجاور نقطه آدمخوارها زندگي بكند! انسان اين چيزها را در كتابها ميخواند، در بعضي از گزارشها ميبيند، در بعضي از فيلمها و رمانها هم هست و من از اينها اطلاع دارم و ميدانم كه در اين سالهاي استعمار چه شده است. در همين كشور ما، يك نفر كشيش را از يك كشور اروپايي به اصفهان و تهران و مناطق ديگر كشور آوردند. سالهاي متمادي يك آخوند مسيحي دور از وطن در اين جا با سختي زندگي كرده و با سوءظن مردم مواجه بوده است: اين كافر است، اين نجس است. در دوراني كه مردم نسبت به اين گونه مسائل حساسيت بيشتري داشتند - دوران تعصبات، دوران آن استحكام اعتقاد ديني
مردم - به اين جا آمدند و زندگي كردند؛ به اميد اينكه بتوانند چهار نفر را مسيحي كنند، و همان كاري كه در آفريقا كردند - خيال باطل - بتوانند در اين جا هم بكنند. البته نتوانستند بكنند، اما سالها ماندند. تاريخچه قاجاريه را بخوانيد؛ مستشرقي بوده كه سالها در ايران زندگي كرده و دو جلد كتاب به عنوان تاريخ ايران نوشته است. او مدتهاي متمادي در منطقه جنوب خراسان و بيرجند و زابل و همين جاها زندگي كرده و كتاب خود را نوشته است. ببينيد او از
كشيشهاي خودشان كه در اين جا بودند، چه چيزها نقل ميكند. (نقل شده در ديدار روحانيون دفتر نمايندگي ولي فقيه در امور اهل سنت سيستان و بلوچستان ۲۷/۸/۱۳۷۰)
#خاطرات مقام معظم رهبری
https://eitaa.com/zandahlm1357
وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنا إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ «12یونس»
وهنگامى كه ضررى به انسان برسد، در حالى كه به پهلو خوابيده يا نشسته و يا ايستاده است، ما را مىخواند، ولى چون ضرر را از او برطرف ساختيم، چنان به راه خود مىرود كه گويى هرگز ما را براى گرفتارى كه به وى رسيده بود، نخوانده است! اينگونه براى اسرافكاران، عملكردشان زيبا جلوه مىكند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽تلاوتی کمیاب وزیبا از شیخ مصطفی اسماعیل
➖➖➖➖➖➖➖🔷➖🔷
📖غاشیه
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽تلاوتی بسیار زیبا وکمیاب از استاد شعبان عبدالعزیز صیاد
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: ارزيابى مقام امام على (ع) مقدمه وقتى دانستيم كه ابراز دوستى مأمون با على بن ابيطالب و فرز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
سوء استفاده از لقب مهدى
منصور نيز قصد كوبيدن علويان را از طريق استدلال داشت. ولى براى اين كار شيوه ديگرى را به كار گرفته بود. چون مى ديد كه مردم بسيارى (به جز امام صادق) مهدى بودن « محمد بن عبدالله علوى » را پذيرفته اند، تصميم گرفت كه اين پديده را نيز پايمال كند. لذا فرزند خود را مهدى لقب داد تا چون به خلافت برسد تكرار اين لقب ذهن مردم را كم كم از محمد بن عبدالله علوى دور گرداند.
روزى منصور يكى از غلامان خود را پاى منبر محمد بن عبدالله فرستاد تا ببيند او چه مى گويد. پس از بازگشت تعريف كرد كه محمد مى گفت: « شما ترديدى نداريد كه من مهدى هستم. » منصور از شنيدن اين كلام گفت: « دروغ مى گويد دشمن خدا، چه مهدى او نيست بلكه فرزند من است.
» (۶۶)
سپس براى متقاعد كردن مردم، منصور به سراغ كسانى رفت كه برايش حديث بسازند و بر پيغمبر اين گفته دروغ را نسبت دهند كه « مهدى امّت » همان فرزند اوست. (۶۷) در مورد اينگونه احاديث احمد امين مصرى و ديگران به دروغ و جعلى بودنشان اعتراف كرده اند. (۶۸)
مسلم بن قتيبه مى گويد: « منصور روزى مرا احضار كرد، چون بر او وارد شدم گفت: محمد بن عبذالله به نام مهدى قيام كرده، ولى به خدا سوگند كه او مهدى نيست. مطلبى كه مى خواهم به تو بگويم و تا كنون به كسى اظهار نكردهام اين است كه فرزند من نيز كه درباره اش روايت هم آمده، مهدى نمى باشد. من به اين انتساب تنها تيمّن جسته و آن را به فال نيك گرفته ام. » (۶۹)
مهدى خليفه خودش هم اقرار مى كرد كه اين فقط پدرش بود كه با آوردن رواياتى او را مهدى معرفى كرده بود. (۷۰)
اما اينها هيچ كدام كافى نبود در هيچ يك از اين شگردها عباسيان كارايى نديدند و جريان امور پيوسته برخلاف مصالح ايشان را در برابر علويان نگشايند، چه با اين كار به آنان فرصت مى دادند كه تمام خصوصيات و مزاياى خود را براى مردم به اثبات برسانند. و در برابر، عبّاسيان را نيز شديداً به رسوايى كشانده، پرده از چهره واقعيشان نزد مردم برمى داشتند.
از اين رو، بايد شگردهاى ديگرى به منظور از بين
بردن علويان در پيش گرفت. لذا آنان را شديداً زير نظر مى گرفتند و لحظه اى از حالات و حركاتشان غفلت نمى ورزيدند. البته اين شيوه را سفاح شروع كرد و سپس خلفاى بعد از او همه پيروى كردند. امّا ديدند كه حتّى تهديد و ارعاب كه عليه علويان به منظور لوث كردن شخصيّت و معنويتشان اعمال مى شد، كارگر نمى آمد.
به مصادره اموال علويان، خراب كردن خانهها و محدود كردن كار و كسبشان روى آوردند و به قدرى وضع زندگى ماديشان را به وخا مت كشاندند كه زنان علوى براى گزاردن نماز، لباسهاى يكديگر را از هم قرض مى گرفتند. (۷۱) ولى اينها نيز هرگز پاسخگوى هدف عباسيان نبود…
علويان را از مردم جدا مى كردند، نمى گذاشتند كسى با آنان تماس بگيرد تا بتوانند زمينه باور كردن شايعات و دروغ پردازيهاى خود را فراهم آورند. چه شيوه پسنديده علويان، بويژه اهل بيت، خود هر گونه شايعه اى را تكذيب مى كرد، و رفتار نمونه شان هر افترايى را دفع مى نمود.
آزار و طرد و به زندان افكندن دهها و صدها نفر آن هم در سلول هاى وحشتناكى كه هر كس وارد آنها مى شد اميدى به رهاييش نبود؛ چه ورود به چنين سلول هايى يعني ورود به گور… مسموم كردن شخصيتهايى كه جرأت تجاوز آشكار بر او را نمى كردند اينها هيچ كدام برايشان كافى نبود. آنها در واقع به خون علويان تشنه و در شكنجه شان بسيار تنوع طلب بودند. هر روز شيوه جديدى را مى گزيدند. عدهّ اى را
به ديوارها ميخكوب مى كردند، عده ّاى را مى كشتند، عده اّى را هم در استوانهها قرار مى دادند. اما قتل هاى دسته جمعى علويان روشن تر از آن است كه نيازى به بيان داشته باشد. داستان منصور با اولاد حسن را تقريباً در تمام كتاب هاى تاريخى نوشته اند و همينطور ماجراى شصت علوى، كه به فرمان منصور همه بجز يك تن از آنان كه پسر بچه اى خردسال بود، از دم تيغ گذشتند. (۷۲)
#دانستنیهای امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
در کنار حصار توس صدای ناله ای شنیدیم. نزدیک تر رفتیم. جنازه ای روی زمین بود و عده ای در اطراف جنازه شیون میکردند. امام رضا علیه السلام پیاده شدند، کمک کردند تا جنازه را برداشتند، به دنبال جنازه راه افتادند در حالی که خیلی ناراحت بودند و فرمودند: «ای موسی بن سیّار! هر کس در تشییع جنازه ی یکی از دوستان ما شرکت کند، از گناهان پاک میشود گویی که تازه از مادر متولد شده است! »
جنازه را در خاک نهادند، دست مبارکشان را روی سینه ی مرده نهادند، اسم مرده را گفتند و فرمودند: «تو را به بهشت بشارت میدهم! »
گفتم: «آیا او را میشناختید؟ »
امام رضا علیه السلام فرمودند: «مگر نمی دانی که اعمال شیعیان ما هر صبح و شب به دست ما میرسد و ما در برابر تقصیرهای آنان از خدا طلب آمرزش و از برای خوبی هایشان از خدا طلب اجر و پاداش میکنیم؟!
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 در تدریسهای معلمان کتابی را پیشنهاد میکنید برای اینکه دانش آموزان امام زمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇
می خواستم بدونم در مورد سرنوشت یمانی روایتی وجود داره؟ اینکه میگن یمانی از فرماندهان سپاه امام هست و جزء ۳۱۳ نفر درسته یا نه؟؟
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇
📚من جایی ندیدم که نوشته باشه یمانی جزء ۳۱۳ تا هست، اما اشکال نداره هم بگیم فرمانده لشکره، هم جزء ۳۱۳ تا، مگر این قضیه اشکالی داره؟
هر دو باشد، به هر حال ۳۱۳ نفر هم جزء فرماندهان امام زمان✨ هستن... اونا هم جزء فرماندهان اصلی هستند پس اشکالی نداره، همزمان هم فرمانده باشه هم جزء ۳۱۳ نفر. هیچ اشکال خاصی نداره.
👈🏻سرنوشتش نه. روایت راجع به سرنوشت یمانی نداریم که مثلا بگوید یمانی آخر سر امام زمان (عج) را میبینه یا مثلا شهید میشه قبل از ظهور، راجع به این ها روایت نداریم.
#پرسش_پاسخ
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
👤پاسخ دهنده: #استاد_احسان_عبادی
(👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357