eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.6هزار عکس
34.6هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
بلد متن حديث سورة البلد (۹۰) البرقى عن أبيه عن معمّر بن خلّاد قال: كان أبوالحسن الرضا عليه السلام إذا أكل اُتى بصحفة، فتوضع قرب مائدته، فيعمد إلي أطيب الطعام ممّا يؤتى به، فيأخذمن كلّ شى ء شيئاً فيوضع فى تلك الصّحفة، ثمّ يأمر بها للمساكين ثمّ يتلو هذه الآية (فلا اقتحم العقبة) ثمّ يقول: علم الله عزّوجلّ أن ليس كلّ إنسان يقدر علي عتق رقبة، فجعل لهم سبيلاً إلي الجنّة بإطعام الطّعام. سوره بلد (۹۰) برقي از پدرش، از معمّر بن خلّاد روايت كرده است كه گفت: حضرت ابوالحسن الرضا (ع) وقتي مي‌خواست غذا بخورد، قدحي مي‌آوردند و نزديك سفره ايشان مي‌گذاشتند، حضرت دست مي‌برد و از هر يك از بهترين و لذيذترين غذاهايي كه برايش آورده بودند مقداري بر مي‌داشت و در آن قدح مي‌گذاشت و مي‌فرمود آن را به مستمندان بدهند، آن گاه اين آيه را تلاوت مي‌كرد (پس به بلندي گردنگاه در نيامد) ۱ سپس مي‌فرمود: خداي عزّوجلّ مي‌دانست كه همه افراد قادر به آزاد كردن بنده نيستند، از اين رو، اطعام كردن (فقرا) را راهي براي رسيدن آنان به بهشت قرار داد۲. منبع حديث ۱- بلد /۱۱. ۲- محاسن ۳۹۲. امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حكمت ۱۶ عَوْنُكَ لِلضَّعِيفِ أَفْضَلُ مِنَ الصَّدَقَة سخني دارم از امام هُمام كه مفيد است بهر هر طبقه دستگيري ز ناتوان و ضعيف به يقين، بهتر است از صَدَقَة حکمت رضوی (ع) نویسنده✍علی باقر زاده https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......: مهدی من ز سوز عشق خود خاکسترم کن سپس آواره بحر و برم کن [صفحه ۷۲] دلم بیچاره عشق تو گشته عزیز من، تو بیچاره ترم کن نمی بیند کسی داغ دلم را بسوزان، شعله ور پا تا سرم کن به شمع روی تو پروانه‌ام من بیا از سوز عشقت پرپرم کن به مرغ بسمل در خون تپیده بزن تیری و بی بال و پرم کن صدای سوزش دل با تو گوید مکن خامش مرا، سوزان ترم کن متاعی نیست جان و سر که گویم به بازار غمت سوداگرم کن دو چشمم را دو جیحون کن دوباره پر از خون سینه پر آذرم کن جنون عشق سامانی ندارد چنان مجنون، تو بی پا و سرم کن دل من، دلبر من، مهدی من به وصل روی خود عاشق ترم کن چو شمعی هاشمی سوزان و گریان نگاهی سوی چشمان ترم کن دعا براي فرج امام زمان علیه السلام نویسنده: حسین هاشمی نژاد https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
.......: در همین زمان عده ای مانند چند شب گذشته ی تو، در آن بالا نگهبانی می‌دهند و با دشمن می‌جنگند، ولی معلوم نیست، تا چه زمان بتوان عملیات را این گونه ادامه داد. شاید لازم باشد عملیات ادامه یابد، یا ممکن است عراق پاتک کند و منطقه را پس بگیرد و عده ای باید برای جنگ آماده باشند. شاید قرار باشد تمام نیروها منطقه را تخلیه کنند و به عقب برگردند. در هر حال تو باید مطیع باشی. دستور فرماندهی را گوش دهی و هر لحظه برای اجرای فرمان آماده باشی. مسئولان و فرماندهان صلاح دانسته اند که یک سخنرانی برای نیروها داشته باشند تا ضمن اعلام آخرین وضعیت، شرایط بعدی را هم بیان کنند و از رزمندگان بخواهند که برای مدت کوتاه دیگری در منطقه باقی بمانند. همه چیز مهیا شده و جای مناسبی در نظر گرفته اند. نیروها جمع شده اند. بیش از سه هزار نفر. هر گردان و واحد رزمی در محل معین می‌ایستد. آن نظم و [صفحه ۸۶] ترتیب متصور از ارتش وجود ندارد، ولی چندان هم آشفته نیستند. چند آیه از قرآن تلاوت می‌شود و سپس مجری به پشت بلندگو می‌آید و اعلام می‌کند که فرماندهی محترم لشکر قصد دارند با نیروها صحبت کنند. پشت تریبون خیلی شلوغ است. می‌روند و می‌آیند. پرچمهای به احتزاز در آمده و با وزش باد به رقص در می‌آیند. زمین خاکی است و همه نیروها به احترام قرآن ایستاده اند. ... صل علی محمد، یار امام خوش آمد ... صل علی محمد، یار امام خوش آمد حضور فرمانده لشکر در میان جمع پر شور بسیجیان یعنی انفجار محبت. گویی برادر بزرگشان را پس از سالها دیده اند. عقبی‌ها روی پاهایشان بلند می‌شوند و می‌خواهند چهره ی نورانی فرمانده لشکر خود را ببینند. او سنگین و با وقار پشت تریبون می‌آید و سخن را با نام و یاد خدا و رسول اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) شروع می‌کند. قبل از شروع سخنرانی، از نیروها می‌خواهد که روی زمین بنشینند تا خسته نشوند. او خیلی دقیق تر از این است که اصول نظامیگری بین او و نیروهایش فاصله ای ایجاد کند. به راحتی سخن می‌گوید و مقدمه ای زیبا برای مطلع سخنرانیش ایراد می‌کند. تمام نیروها ساکت چشم به دهان فرمانده عزیزشان دوخته شده و خیلی کم تکان می‌خورند. عده ای هم در انتهای صفها روی پا ایستاده و دست را روی سینه گره زده اند. جمعیت زیاد است ولی بلندگوهای جنگی هم تلاش خود را می‌کنند. تشریح وضعیت جنگ به طور کلی و تشریح این عملیات به طور اخص، نیروها را مشتاق می‌کند تا این حمله به نتیجه نهایی خود برسد و شاید برای رسیدن به این هدف در دل خود مجددا داوطلب حضور در منطقه می‌شوند. ولی سخنرانی خیلی جدی و جذاب است و کسی جرأت حرف زدن نمی یابد. جزئیات عملیات به زیبایی تمام بیان می‌شود و لحظه به لحظه محبت امام [صفحه ۸۷] و جنگ و فرماندهان در دل بسیجیان شعله ورتر می‌شود. حرفها خیلی منطقی است. با استدلال قرآنی و عقلی. «لازم است در منطقه بمانیم و گرنه در صورت بروز مشکل، کسی برای یاری نخواهد بود و در نتیجه این مقدار عملیات بی ثمر می‌شود، و خون شهیدان و دل امام و خانواده‌های شهدا و امت منتظر... » نیروها حقیقتا دریافته اند که وضعیت اقتضاء می‌کند که در منطقه بمانند و در انتهای سخن و هنگامی که فرمانده لشکر حضور نیروها را ضروری می‌دانست ناگهان یک پیرمرد از میان جمعیت برخاست و داد سخن داد: «... ای فرمانده لشکر قهرمان، ما تا آخرین نفس ایستاده ایم. ما آماده ایم تا هر چه شما بفرمایین گوش کنیم. ما برای خدا آمده ایم و تا... » بچه‌ها با تکبیر، تمام حرفها را تأیید می‌کنند و اراده ی فرماندهان لایق را می‌پذیرند و تصمیم می‌گیرند باقی بمانند. فرمانده لشکر دیگر قادر نیست به سخنرانی ادامه دهد و با ذکر چند دعا، این گردهمایی پایان می‌رسد. اما بچه ها، فرمانده را رها نمی کنند، به دنبال او می‌دوند، او را می‌بوسند و روی دوش خود سوار می‌کنند. اوضاع خیلی شلوغ شده. سایر کادر لشکر به کمک فرمانده می‌شتابند و کاری از پیش نمی برند. هیجان خاصی به وجود آمده. هر سه هزار نفر در یک زمین کوچک به دور فرمانده لشکر جمع شده و با هول دادن یکدیگر قصد دارند به فرمانده عزیزشان برسند. او را دوست دارند. می‌دانند او سلسله مراتب ولایت فقیه در لشکر است. می‌خواهند با او بیعت کنند. می‌خواهند اظهار محبت کنند. دفاع مقدس سینای شلمچه https://eitaa.com/zandahlm1357
شهید گفت: "برای من جای سوال بود چرا وقتی مهدی ( شهید ) می رفت می خوند، خوندنش اونقدر سوز داشت؟ جوابو پیدا کردم وقتی مهدی شب ها می رفت مسجد محدثین تا بخونه، قبلش می رفت پشت مسجد. پشت مقبره، یک بار کنجکاو شدم، چرا می ره؟کجا می ره؟ سر قبر کی می ره؟ برنامه اش چیه؟ دیدم تو تاریکی مهدی رفت گوشه ای، محکم زد زیر گوش خودش و به خودش گفت: "تو فکر می کنی کی هستی؟ فکر می کنی اینا برای تو جمع شدن؟" تعجب کردم چرا خودشو می زنه. بعد فهمیدم اول خودشو تنبیه و ادب کرد، بعد اومد تو مسجد. مهدی هر چه منیت داشت با همون سیلی اول, پشت مسجد کنار اون چند تا قبر دفن کرد! راوی: رضا دادپور
Part04_گلستان سعدی.mp3
14.54M
📗کتاب صوتی با روایت دکتر اسماعیل آذر قسمت 4⃣
.......: نگارش کتاب شیخ ابوالحسن الخرقانی، که اسم وی علی بن جعفر است از بزرگان صاحبدلان است. وی شب عاشورای ۴۲۵ وفات یافت. او در نکوهش دانشمندانی که وقت خود را در نگارش کتاب می‌گذرانند می‌گوید: وارث پیامبر کسی است که در کردار و رفتار از پیامبر پیروی کند. نه آنکه همواره روی ورقها را با قلمها سیاه کند. به او گفته شد صدق چیست؟ گفت: آنچه دل پیش از زبان بگوید. حسن یزدی آن روز زدل غم جهان برخیزد زنگ غم از آیینه ی جان برخیزد کاین تیره غبار آسمان بنشیند وین توده ی خاک از میان برخیزد خاقانی خواهی طیران بطور سینا نزدیک مشو به پور سینا دل در سخن محمدی بند ای پور علی ز بوعلی چند گویند بد بسی کردی نکو پنداشتی هیچ جای آشتی نگذاشتی شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357