فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸✨﷽✨🌸🍃
☑️#حضرت_رقیه سلام الله علیها
بابا برای بردن تو با سر آمده💔 گریه نکن رقیه غم تو سر آمده 😭🖤
#استورے
CQACAgQAAx0CSmRjDAACT3hjAQg2CkM4R_QrbcifLgABjUzVtd8AAqwKAAKNxKlRxMuj2iTFz7kpBA.mp3
12.57M
🔳 #زمینه #جاماندگان #اربعین
🌴ندارم آروم که #اربعین شد
🌴خبری داری که عاشقت خونه نشین شد
🎤 #میثم_مطیعی
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
یخواند. پذ یرش این اعتقاد برای تو خیلی مشکل است. ناراحت میشوی. در اولین برخورد، از او متنفر میشو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
شروع میکنی. دست چپ خود را به صورت هواپیما به حرکت در میآوری و با دست راست، نشان میدهی که این مثلا هواپیماهای عراق است. آنها اسامی را میشناسند.
[صفحه ۲۸۵]
«... عراق، صدام حسین».
بعد با دست راست چند خانه را پایین تر از سطح پرواز فرضی ترسیم میکنی:
«... ایران، home (هوم) خانه، فادر، مادر، سیستر، برادر... »
تا اینجا آنها متوجه حرکت هواپیماهای عراق به سوی شهر و خانههای ایران شده اند خوب به تو نگاه میکنند، نمی دانند، چه اتفاقی میافتد! حرکات تو برای آنها جالب است، نفس در سینه شان حبس میشود. در مورد برداشت قبلی دچار تردید میشوند. ایران را مظلوم مییابند. عراق را وحشی و حرکات آن را غیر انسانی میدانند.
ریزش بمب بر سر خانههای مسکونی. بمبارانهای وحشتناک. کشته شدن هزاران نفر مرد و زن بی گناه در شهرها و روستاها.
تجاوز هوایی عراق به حریم شهرهای مسکونی. تکه تکه شدن کودکان و پیران. از بین رفتن مادر و خواهر و برادر. هنوز دست چپ تو به نمایش پرواز هواپیماهای عراقی در حرکت است. با دست راست، پرتاب بمب و راکت را نشان میدهی و بعد شکل انفجار را با باز کردن ناگهانی دو دست از یکدیگر و ایجاد صدای مهیب به آنها نشان میدهی. برای نشان دادن کشته شدن افراد بیگانه، بعد از به کار بردن کلمات «مادر و فادر» چشمهایت را بر روی هم میگذاری و نمایشی از مرگ را نشان میدهی. خیلی خوب توانستی آنها را تحت تأثیر قرار دهی. یکی از پرستارها، لب خود را میگزد. چیزی نمی گویند و با اینکه تعریف و نمایش تو تمام شده، ولی هنوز نمی توانند تصمیم بگیرند از اتاق خارج شوند یا نه. بهت زده، ایستاده و بمباران هوایی را تجسم میکنند.
اگر چه تمام روزها شبیه یکدیگرند، ولی هر روز اتفاقی جالب برای تو رخ میدهد. به تو به گونه ای خاص نگاه میکنند. تو را یک قهرمان جوان میدانند و سعی میکنند در چهره ات جایگاه «خمینی» را پیدا کنند. نام تو با نام رهبرت
[صفحه ۲۸۶]
پیوند خورده. هیچ یک از این افراد خارجی، بدون نام خمینی با ایران و جنگ و بسیجی و انقلاب، آشنا نیستند. امام را خوب میشناسند و برای او قداست خاصی قایل اند. آنها میدانند امام خمینی، مرد خداشناسی است که شاه را از ایران بیرون کرده و حالا به عنوان ساده ترین رهبر جهان اسلام، میلیونها سرباز رزمنده در اختیار دارد و جز برای رضای خدا و جاری ساختن احکام الهی اسلام تلاش نمی کند. او پیرمردی است
که تمام افعال و افکارش، جزئی از دین مبین اسلام است. تمام سیاستمداران در مقابل او به ضعف کشیده شده اند و از هیچ کس و هیچ چیز جز خدا نمی ترسد. برای خدا ۱۵ سال تبعید را تحمل کرده و حالا هم برای خدا، با عراق میجنگد. او دنبال هیچ یک از امیال دنیوی نیست و آزاده ترین مرد جهان است. تمام مردم دنیا برای امام رهبانیت و روحانیت خاصی قائل اند و قریب به اتفاق آنان به او ایمان دارند.
اگر چه اینجا سرزمین اسلام نیست ولی تو رزمنده ی اسلامی. هر کجا باشی باید عزت و شرف رزمنده بودن خود را حفظ کنی. تو با خدا معامله کرده ای و خدا همه جا هست. هر کجا باشی خدا با تو است (هو معکم اینما کنتم). تو برای درمان هجرت کرده ای، توقف تو در این مکان موقتی است و پس از بهبود باید به سرزمین ایران بازگردی. پس مواظب باش که زرق و برق غرب تو را فریب ندهد. خود را آزاد نبین. مواظب چشمانت باش. نگاه به نامحرم در همه حال حرام است. نگو، اینجا هیچ کس رعایت نمی کند. تو باید تمرین خود را ادامه بدهی. جز برای ضرورت در سیمای زنان پرستار نگاه نکن. شیطان میداند از کجا وارد شود. اول توجیه میکند، بعد تو را آلوده میسازد، سپس تداوم گناه را شیرین میگرداند.
از ذکر و دعا غافل مشو. فکر نکن که این خارجیها معجزه میکنند. ممکن است در اتاق عمل همین پیشتازان علم و تکنولوژی، جان به جان آفرین تسلیم کنی. مرگ همه جا هست. هنوز تو مجروحی و بهبود کامل نیافته ای. با خدا باش. دنیا را ببین ولی اسیر
آن مشو. علم نیکوست ولی علم بدون تهذیب خطاست.
[صفحه ۲۸۷]
اگر زیارت عاشورا را حفظ هستی، آن را هر روز زمزمه کن. دعای توسل روح میدهد. دعای کمیل، عرفان را زیاد میکند. اینجا هم دعای فرج بخوان. با خدا حزف بزن. رابطه ات را قطع نکن. به یاد رزمندگانی باش که هم اکنون در میان سنگرها با طی مراتب ایمان، از تو جلو میافتند و خود را لایق دیدار مولا میکنند.
مقررات قبل از عمل جراحی در این کشور و یا در این بیمارستان مخصوص است. دو روز قبل از عمل هر گونه خوراکی ممنوع شده. اجازه حرکت اضافی هم نمی دهند. فقط تعداد سرمها را زیاد کرده اند. روز قبل از عمل یک دکتر مخصوص آمد و پس از معاینات لازم، با حضور دانشجویان ایرانی که کار ترجمه را انجام میدهند، توضیحات مفصلی در مورد ضرورت عمل جراحی و مسائل حاشیه ای آن عنوان کرد. این دکتر موظف است شرایط و مسائل مربوط به عمل را برای مریض کاملا تشریح کند تا ابهامات و اضطراب موجود را بر طرف ک
ند. ولی ه
نگامی که شنید من بیش از ۱۰ بار عمل جراحی شده ام، اقدام خود را عبث و بیهوده خوانده و نهایتا یک امضا به عنوان رضایت عمل جراحی گرفت و رفت. دانشجوها هم خیلی خندیدند.
امروز صبح هم یک خانم دکتر آمد و معاینه دیگری انجام داد. او هم مسائلی را یادداشت کرد و رفت. چند دقیقه قبل هم پروفسور شرابیر برای چند لحظه وارد اتاق شد و پس از دیدار با مجروحی که قصد دارد خودش او را عمل کند، از اتاق رفت.
حالا یک دکتر دیگر آمده. تو را آماده مییابد.
خوشحال است و میخندد. سعی میکند روحیه بدهد، ولی تو او را درک نمی کنی. کمی هم ناراحتی، چون تمام لباسهایت را از تن خارج کرده و فقط یک پارچه سفید روی تو باقی مانده. ولی شرایط بیمارستان را باید پذیرفت. دکتر ملحفه را کنار میزند. یک آمپول وارد ران تو میکند. بعد یک آمپول دیگر را در محل مخصوص سرنگ تزریق میکند. رگهایت سرد میشود. دو حمل کننده ی مریض برای حمل تو به اتاق عمل
[صفحه ۲۸۸]
وارد میشوند. تخت را به حرکت در میآورند. از اتاق خارج و وارد راهرو میشوی. با استفاده از آسانسور چند طبقه پایین برده میشوی. دو دانشجوی ایرانی مثل پروانه بالای سر تو در حرکت اند. یک لحظه هم از تو غافل نمی شوند. قیافه ی آنها تو را به یاد چهره ی نگران مادرت در ایران میاندازد. اینها نیز نگران حال تو هستند. دلسوز، مثل برادر. به در دو لنگه ی اتاق عمل نزدیک میشوی. هیچ کس وارد نمی شود. حتی آن دو کارگر ساده ی آلمانی. تو را با همان تخت به یک محوطه ی بزرگ میکشند. اینجا همه چیز سبز است. شاید مثل بهشت. چشمهایت سنگین شده. یک خواب اجباری. میخواهی جلوی آن را بگیری، مقاومت میکنی، ولی اختیار از دست تو خارج شده. پرده ی نازک و سبک پلک پایین میآید. احساس خوشی داری. سبک میشوی. برای آخرین بار خود را در یک محل تونل مییابی. کانال ارتباط اتاق عمل با محوطه ی بیرونی. برای رعایت کامل مسائل بهداشتی. دیگر هیچ نمی فهمی.
دفاع مقدس
سینای شلمچه
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
💠 کــتاب صـوتـی- «خــدای خـوب ابــراهیــــــم» 🔴 حــاوی صدوهفتـــادو هشـــت خــاطــره دربــاره ویـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فصل۴.mp3
11.93M
💠 کــتاب صـوتـی-
«خــدای خـوب ابــراهیــــــم»
🔴 حــاوی صدوهفتـــادو هشـــت خــاطــره دربــاره ویــژه گـــیهای قـــرآنــی شـــهیـــد ابـــراهـــیــم هـــادی
قـــسمـــت : 4