هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
از آنجا که شرح حال اولیاء خدا باعث بیداری از خواب غفلت می شود هر دوشنبه مختصری از زندگینامه یک ولی خدا تقدیم می شود
شهید رسولی
تابستان ۷۵ بود. به واحد تفحص غرب کشور منتقل شدیم. مسئول این گروه بسیجی کم سن و سال اما بسیار پردل و جرأتی بود از اهالی کرج. او را برادر رسولی صدا می زدند. مهمترین شاخصه او صلابت و شهامت در کار بود. به طوری که بسیاری از فرماندهان عالی رتبه نظامی مطيع دستورات او بودند. پس از ساعتها جستجو در منطقه سومار شهیدی پیدا شد. اما تلاش ما برای یافتن پلاک او نتیجه نداد. برادر رسولی پیکر شهید را در کفن سفید پیچید و بی مقدمه گفت: حاجی دو بیت شعر بگو!
من هم یک بیت شعر در همانجا سرودم. رسولی شعر را بر روی کفن شهید نوشت. پیکر شهید به مقر ایلام منتقل شد. برادر رسولی هم برای سرکشی و پیگیری کار راهی مهران شد.
در آن ایام، سخت ترین خبر بود. اینکه برادر رسولی در منطقه مهران و در حال جستجوی شهدا به روی مین رفته! حالا گلزار شهدای ملارد کرج مهمان دیگری دارد. شهید محمدرضا رسولی مسئول تفحص غرب کشور.
برای مراسم ختم به ملارد رفتیم و برگشتیم. مدتی بعد اعلام شد که
خانواده شهید رسولی به منطقه آمده اند. آنها پس از بازدید از محاد پسرشان به مقر ایلام آمدند. شب را مهمان ما بودند. قرار شد بعد ان مجلس دعای توسل برپا کنیم. من بعد از نماز پیکر شهید گمنام را آورده گفتم: این آخرین شهیدی بود که فرزند شما پیدا کرد.
این هم دستخط اوست. بعد هم پیکر شهید را در مقابل بچه ها رو به قبله - قرار دادیم و دعا شروع شد. خواهر شهید که در گوشه ای در کنار خانواده اش نشسته بود خیلی گریه می کرد. در اواخر دعا هم نالهای زد و غش کرد
یکی از مسئولین تفحص گفت: در آن جلسه دعا اتفاقات عجیبی افتاد. خانواده شهید رسولی از این شهید گمنام چیزهای عجیبی دیدند! .
خواهر شهید از مسئول تفحص درخواست نمود که پیکر این شهید گمنام در کنار شهید رسولی دفن شود. گفته بود: من می خواهم برای این شهید غریب و گمنام خواهری کنم. با تقاضای او موافقت شد. بعد از تشییع باشکوه کاروان شهدا، این شهید در کنار شهید رسولی در گلزار شهدای ملارد دفن شد.
چند روزی نگذشته بود که خواهر شهیدرسولی دوباره تماس گرفت. ایشان پرسید: آیا در شهر شیراز شهید مفقودی با این مشخصات داریم. و بعد نام شهیدی را گفت. ایشان ادامه داد: دیشب در عالم خواب شهیدی را دیدم که گفت: من همان شهید گمنامی هستم که در کنار برادر تان دفن نمودید. بعد مشخصات خود را گفت. و اینکه اهل شیراز است. بعد ادامه داد: راضی نیستم مرا جابه جا کنید. سنگ مزار مرا هم تغییر ندهید من می خواهم شهید گمنام بمانم. بچه های ستاد مفقودین پیگیری کردند. با شیراز تماس گرفتند و... پس از پیگیری معلوم شد که مشخصات اعلام شده صحیح است.
#کتاب_شهید_گمنام ص167 و 168
4_304600828684015455.mp3
1.41M
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هرشب
انس با قران .....
https://eitaa.com/zandahlm1357
0033 baghareh 091-092.mp3
13.85M
#لالایی_خدا 33
#سوره_بقره آیات 91-92
#محسن_عباسی_ولدی
با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن.
🔮قسمت سی ام
زهرا اومد و بهش گفتم که بره در خونه میلاد اینا و خبری ازش بگیره
-زهرا جان
-جانم؟!
-میتونم یه چزی ازت بخوام؟!
-چی نفسی؟!
-الان 4 روزه از میلاد خبری نیست.. دلم هزار جا رفته...میتونی بری یه خبری ازش بگیری ببینی کجاست؟!
-باشه عزیزم...مشکلی نیست..فقط آدرسش رو بدی من رفتم
-خیلی مزاحمت شدم ها این چند روزه
-همیشه مزاحمی فقط این چند روزه که نیست 😀😀
-باشه دیگه 😑
-شوخی کردم بابا...دوستی برا همین موقع هاست دیگه...یه بارم من کار دارم تو کمکم میکنی☺
-ان شاالله عروس شدنت 😊
-بلند بگو ان شاالله 😆😆
-ای بی حیا 😀😀
-خب دیگه من برم تا غروب نشده...چیزی نمیخوای بیرون ؟!
-نههه..فقط زود بیا 😕
-باشههه...نگران نباش☺
تا زهرا بره و بیاد دلم هزار جا رفت که یعنی چی میتونه شده باشه😕
همینطوری پشت سر هم ذکرهای مختلف و صلوات میفرستادم..
قلبم داشت از جام کنده میشد...
مامانم اومد بغلم وایساد و دستم رو توی دستاش گرفت تا آروم بشم...
به چشماش زل زدم...
اشکام بی اختیار جاری شدن...
احساس میکردم مامانم ده سال پیرتر شده تو این چند روز...
یاد اون روزا که چه قدر شور و شوق برا عروس شدنم داشت و گریه های الانش داشت قلبمو آتیش میزد...
ضربان قلبم همینطوری داشت بالاتر میرفت و دکترها نگران شده بودن و بهم آرام بخش زدن و کم کم چشمان سنگین شد و نفهمیدم کی خوابم برد...
بعد چند ساعت احساس کردم گرمم شد و خیس عرق شده بودم... چشمام رو به سختی باز کردم دیدم زهرا و مامانم دارن کنار تختم باهم پچ پچ میکنن...
دقیق نمیشنیدم چی میگن ولی هم زهرا و هم مامانم انگار ناراحت بودن
دستم رو که حرکت دادم متوجه بیدار شدنم شدن و انگار بحث رو عوض کردن
-سلام...خوبی مریم جان؟!
-سلام زهرا...ممنونم...بهترم...چه خبرا...رفتی؟!
-سلامتی...آره...
-خب؟! چی شد؟!
-ها؟! هیچی هیچی...مامانش اومد دم در گفت میلاد رفته یه سفر کاری چند روز دیگه میاد.نگران نباش
-خب یعنی یه زنگم نمیتونه بزنه به من؟!
-ها؟! نمیدونم...مثل اینکه میگن آنتن نداره اونجا...
-زهرا چیزی شده؟!
-نه مریم...نگران نباش.تو استراحت کن.تو فعلا فقط به سلامتیت فکر کن... .
.
🔮از زبان سهیل
بعد چند روز اردو شروع شد و من هم شده بودم مسئول اردو...
تا حالا تجربه این کار رو نداشتم و برام خیلی سخت بود
نمیدونستم دقیقا باید چیکار کنم
ولی اینقدر شور و شوق داشتم که هیچ چیزی حالیم نبود...
دوست داشتم همه چیز به خوبی انجام بشه...
چون اینجا بحث من و بسیج نبود بلکه بحث میزبانی شهدا بود...
میدونستم اگه کوچکترین کم کاری و اشتباهی کنم به پای شهدا مینویسن..
#ادامه_دارد
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
.
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
{ وَمَن يَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ }
" و هر کس که بر خدا توکّل کند ،
خدا برایش کافی خواهد بود ... "
#قرآن
📜 سوره طلاق _ آیه ۳
#در_ثواب_انتشار_شریک_باشید
#نشر_دهید
📬 پیام ها
1📤- حل مشكلات از طريق گناه، رفتن به بيراهه است. تقوا و خدا ترسى موجب خروج انسان از مشكلات و تنگناهاى زندگى است. «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»
2📤- راه رهايى از تمام بن بستها، (كه از جمله آن اختلافات زن و شوهر است، تقواست. «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»
3📤- در مديريّت بحرانها و فتنهها، دو چيز راه نجات است:
الف) تقوا. «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»
ب) تمسك به قرآن. «اذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن» «1»
4📤- زن و شوهرى كه به ناچار با طلاق از هم جدا مىشوند، اگر تقوا را مراعات كنند، مشمول لطف ويژه خداوند مىشوند. «يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ»
5📤- كسانى كه با گناه زندگى خود را تأمين مىكنند، راه دريافت روزىهاى پيش بينى نشده را به روى خود مىبندند. وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ ... يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/zandahlm1357
به علت اهمیت فوق العاده ی سهل انگاری در برخی #دروغ ها و تنوع انها امروز هم مثال هایی را با هم مرور میکنیم .
🔶شاهد گرفتن خدا بر انجام اعمال و گفتاریست که آن واقعیت ندارد و خداوند خلاف آن را می داند و این اعظم گناهان است .
🔷شهادت #دروغ است که بنا بر سخن پیامبر صلی الله علیه وآله برابر با بت پرستی است .
🔶خلف وعده کردن
🔷 #دروغ گفتن با خدا که بسیار مبتلای به آن هستیم مصداق آن این است که مثلا سر نماز با خداوند عهد های بسیار می بندیم و بعد در عمل خود در روز خلاف آن عمل میکنیم
⛔️⛔️پس از امروز تا آخر روز حواسمان باشد که #دروغ های این چنین را کنار گذاریم بیهوده به نام خدا قسم نخوریم
و #وفای_به_عهد داشته باشیم ان شاءالله
shab1 (Trimmed).mp3
11.1M
🔊 استاد میرباقری | سخنرانیِ اخلاقی و پرنکته دربارهٔ فضیلت ماه شعبان و ماه رمضان (مسجد حضرت اباالفضل(ع)، شاهرود، ۹۸/۱/۱۹)
🔍 شروط بهرهمندی از فرصتهای سلوکی ماه شعبان و ماه رمضان
ثواب صلوات درماه شعبان ده برابراست
در آسمان، دریایی است که آن را دریای برکات گویند و بر لب آن دریا درختی است که آن را درخت تحیّات نامند.
بر آن درخت آشیانة مرغی است به نام مرغ صلوات و وقتی مؤمنی در ماه شعبان بر سیّد پیغمبران صلی الله علیه صلوات فرستد،
خدا آن مرغ را امر نماید تا در آن دریا غوطه خورد و پرهای خود را بفشارد و هر قطره ای که از پرهای آن مرغ بریزد
ملکی خلق نماید و جمیع آن فرشتگان به تقدیس و تحمید و مدح و ثنای پروردگار مشغول گردند و ثواب آنها در دیوان اعمال صلوات فرستنده ثبت گردد.
در روایت آمده یک صلوات در ماه شعبان برابر است با ده صلوات در غیر ماه شعبان
📘وسائل الشیعه ، جلد۱۰، ص۴۹۲
📗مصباح المتهجد ، صفحه ۲۸
استاد فیاض بخش
مراقبه؛ افضل اعمال و مهم ترین دستور ماه شعبان
دســتور همیشــگی مرحــوم اســتاد در ایــام خــاص، تأکیــد بــر مراقبــه ی بیشــتر بــود. لــذا ایشــان در مــاه شــعبان، قبــل از هــر دســتور دیگــری، بــر مراقبــه تأکیــد می فرمودنــد کــه اصــل دســتورات ایــن ســه مــاه اســت. بــه تناســبی کــه بــه مــاه مبــارک رمضــان نزدیــک می شــدیم، اســتاد شــدت مراقبــه و محاســبه را بیشــتر می کردنــد. ایشــان در مــاه رجــب دســتور بــر ســه مرتبــه محاســبه طــی روز و در هنــگام نمازهــای یومیــه می دادنــد و آن را در مــاه شــعبان تشــدید می کردنــد تــا افــراد بــا اســتعداد کامــل وارد مــاه مبــارک رمضــان شــوند