eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.2هزار عکس
35.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
8.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
طبیعتِ تماشاییِ روستای فشکور روستای زیبای فشکور یکی از دهکده های ییلاقی منطقه چالوس در ارتفاع دو هزار متری از سطح دریا و در میان رشته کوه های البرز با مناظر طبیعی زیبا از کوه، دره، جنگل، مرتع و چشمه های جوشان است. روستای فشکور دارای پوشش گیاهی متنوعی است که در قسمت غربی روستا علف زارها، بوته های گیاهی و گیاهان دارویی همچون آویشن، چای کوهی، گل گاو زبان، هلاله و گون و در قسمت شرقی آن جنگل های انبوه از درختان ممرز، افرا، ملج و.... می باشد. دشت زردک که به زرین کوه نیز شهرت یافته است دارای پوشش گیاهی خاصی به نام زرد لاری است که خاصیت دارویی دارد و همچنین زیبایی کوه را دوچندان نموده است. آب و هوای این روستا به علت قرار گرفتن در ارتفاعات رشته کوه های البرز و نزدیکی به علم کوه سرد و کوهستانی است به طوریکه در فصل تابستان نیز برای گرم کردن منازل از بخاری هیزمی استفاده می شود و در اکثر مواقع دارای پوشش مه غلیظ است که مناطق بسیار زیبا و رویایی را بوجود می آورد و همچنین بارش برف در زمستان گاهی به بیش از یک متر می رسد که باز هم به زیبایی طبیعت این منطقه می افزاید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویتنام 🔺ویتنام دنیای رنگهاست اما آنچه در یکی از روستا‌های ویتنام به نام «Quang Phu Cau» حومه هانویی و در آستانه‌ی تعطیلات سال نو ویتنامی(بین ۲۱ ژانویه تا ۲۰ فوریه) دیده میشود، شگفت انگیز است. 🔺در آستانه سال نوی ویتنامی ها فرش‌هایی از چوب رنگی عود در همه جای این روستا که خارج از شهر هانوی در شمال ویتنام قرار دارد، به چشم می‌خورد. 🔺تولید چوب عود یکی از مشاغل خانوادگی در این روستای ویتنام است. روستاییان برای قرن‌ها با استفاده از چوب بامبو، عود تولید کرده اند. 🔺ساکنان چوب‌های عود را در محلی خشک در هوای آزاد می‌گذارند تا این چوب‌ها خشک شوند و برای سوزاندن آماده شوند. روستاییان سپس این عودهای خشک شده را دسته دسته جمع می کنند و برای فروش به بازار می‌فرستند. 🔺مردم با فرا رسیدن سال نو اقدام به سوزاندن چوب‌های عود به یاد نزدیکانی می کنند که فوت کرده‌اند.
.......: به خاطر دارم، روزی باتفاق پدرم رحمة الله علیه به حمام رفته بودیم. پس از بازگشت به منزل، فرمودند: من در اطاق خود مشغول دعا میشوم، در را به روی من بند و ضمنا دستور دادند، نزد کسی روم و پیامی از ایشان به او برسانم و فرمودند: در بازگشت، از راهی که گورستان فلان در آن واقع است، عبور کن و مراقب باش که در راه، به جائی ننگری و به چیزی چشم ندوزی. اطاعت کردم و پس از بستن در اطاق، برای انجام مأموریت، از خانه خارج شدم و نزد آن کس رفتم. در بازگشت که از آن گورستان می‌گذشتم، زنی را دیدم که در راهرو منزل، بچه خود را به شدت کتک می‌زند. لحظه ای به آن منظره نگریستم و باز راه افتادم. چیزی نگذشته بود که پدرم را دیدم که به سوی من می‌آیند. به تندی در من نگریستند و به سوی منزل بازگشتند. من هم دنبال ایشان به راه خود ادامه دادم، ولی ناگهان از نظرم ناپدید شدند و دیگر ایشان را ندیدم. با تحیر به خانه آمدم و پرسیدم پدر کجا هستند؟ گفتند: در اطاق خودشان مشغول هستند. پرسیدم: در این مدت، که من در خانه نبودم، کسی از خانه خارج یا به خانه وارد نشده است؟ گفتند: از آن زمان هیچکس در اینجا رفت و آمد نکرده است. به سوی اطاق رفتم، در را همچنان که بود بسته دیدم. پس از ساعتی پدرم از دعا فراغت یافتند و از اطاق بیرون آمدند و به من فرمودند: پدر حاج شیخ محمود حلبی فوت کرده است، باید که به تشییع جنازه اش رویم. گفتم: خبری از مرگ ایشان نبوده، فرمودند: هم اکنون جنازه او را از نظر من گذرانیدند. باری، در خدمتش به راه افتادم تا آنکه به محلی رسیدیم که ایشان را دیده بودم و بتندی به من نگریسته بودند. ناگاه فرمودند: چرا امر مرا اطاعت نکردی و در راه مراجعت، تأمل نمودی؟ ابتدا انکار کردم. فرمودند: تو نبودی که به آن زن که فرزند خود را با کفش کتک می‌زد، نگریستی؟ خلاصه رفتیم تا به صحن عتیق رضوی داخل شدیم. در این زمان کسی به سوی پدر آمد و خبر فوت همان شخص را که پدرم در خانه فرموده بودند به اطلاع رسانید. حکایت ۳۶- و نیز در آن هنگام که خارج از شهر مشهد سکونت داشتیم، روزی پس از اداء فریضة ظهر، برای بازگشت به منزل، باتفاق پدرم از شهر خارج گردیدیم و در دست هر یک از ما چیزی از لوازم و مایحتاج خانه بود. از ایشان خواستم تا در رفتن شتاب کنند؛ اما ایشان به سبب کهولت و ضعف آهسته گام بر می‌داشتند. در راه، به دو نفر از سادات محترم که بر درشکهای سوار بودند، برخوردیم. با دیدن پدرم از درشکه پیاده شدند و قریب نیم ساعت با ایشان به گفتگو پرداختند. پس از آن از ما جدا شدند. مجددا از پدرم خواستم که در رفتن شتاب کنند و از این توقف طولانی که موجب اتلاف وقت شده بود، اظهار نارضائی کردم. فرمودند: سیده بودند و نخواستم نسبت به ایشان کم توجهی شود. باز عرض کردم: پس در رفتن تعجیل فرمائید. فرمودند: من بار تو را میکشم و به خاطر تو آهسته میروم، اکنون میروم اگر توانائی همراهی مرا داری، بیا. ناگهان با کمال تعجب دیدم، که زمین زیر پای پدرم به سرعت می‌گذرد و ایشان همچنان به حال طبیعی گام بر می‌دارند و من، چون آن کسی که بر اتومبیل سوار باشد، زمین و درختان را در حال حرکت سریع می‌دیدم. باری، هر چه دویدم به ایشان نرسیدم. چون اندکی از این وضع گذشت، توجهی نمودند و زمین به حال نخستین قرار گرفت. پس از آن فرمودند: خواستم بدانی که ما بار تو را می‌کشیم. از بی نشانها...... شیخ حسنعلی اصفهانی https://eitaa.com/zandahlm1357
9.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥دیدار یک چوپان ساده با عج درسفر حج و توفیق سه روز مهمانی در کنار گل نرگس داشتن افتخار بزرگی است که شامل حالش شده. 🔸دوستان گوش کنید و لذت ببرید و نشر بدین تا همه بدانند که ما بیکس نیستیم. اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر وجعلنی من خیر انصارهی و اعوانه والمستشهدین بین یده https://eitaa.com/zandahlm1357
0282Nesa 65.mp3
13.73M
🌸 سلام الله علیها بر همه عاشقان اهل بیت علیهم السلام و روز دختر بر همه دختران سرزمینم مبارک باد. ۲۸۲ آيه ۶۵ .......: 👇👇👇👇👇👇 قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست
.......: مردود بودن ابو هریره و تازیانه زدن عمر او را داعی- داعی تنها نسبت به ابو هریره بی لطفی ننمودم بلکه اول کسی که این نوع بی لطفی را نسبت باو عنایت نموده خلیفۀ ثانی عمر بن الخطّاب بود که ارباب تاریخ مانند ابن اثیر در حوادث سال ۲۳ و ابن ابی الحدید در ص ۱۰۴ جلد سوم شرح نهج البلاغه چاپ مصر و دیگران نقل نموده اند که چون خلیفه عمر در سال ۲۱ ابو هریره را والی بحرین نمود باو خبر دادند مال بسیاری جمع نموده و اسبهای زیادی خریده و لذا در سال ۲۳ او را معزول نموده همین که خدمت خلیفه رسید خلیفه گفت یا عدوّ اللّه و عدوّ کتابه اسرقت مال اللّه-یعنی ای دشمن خدا و دشمن کتاب خدا آیا دزدی نمودی مال خدا را گفت هرگز دزدی نکردم بلکه عطایائی مردم بمن دادند. و نیز ابن سعد در ص ۹۰ جلد چهارم طبقات و ابن حجر عسقلانی در اصابه و ابن عبد ربّه در جلد اول عقد الفرید می‌نویسد خلیفه گفت ای دشمن خدا وقتی تو را والی بحرین نمودم کفش و نعلینی به پا نداشتی اینک شنیده‌ام اسبهائی به هزار و ششصد دینار خریداری نمودی از کجا آوردی گفت عطایای مردم است که نتایج آن بسیار گردیده خلیفه متغیر گردید از جا برخاست آن قدر تازیانه بر پشت او زد تا خون آلود شد آنگاه امر کرد ده هزار دینار که در بحرین ذخیره نموده بود از او گرفته و تحویل بیت المال دادند. نه تنها در زمان خلافت او را زد بلکه مسلم در ص ۳۴ جلد اول صحیح می‌نویسد که در زمان رسول خدا عمر بن الخطّاب ابو هریره را آن قدر زد تا به پشت بر زمین خورد ابن ابی الحدید در اوایل ص ۳۶۰ جلد اول شرح نهج البلاغه گوید قال ابو جعفر (الاسکافی) و ابو هریرة مدخول عند شیوخنا غیر مرضیّ الروایة ضربه عمر بالدّرة و قال قد اکثرت من الروایة احری بک ان تکون کاذبا علی رسول الله صلّی الله علیه و آله [۱] . ابن عساکر در تاریخ کبیر و متقی در ص ۲۳۹ کنز العمّال نقل می‌نمایند خلیفه عمر او را با تازیانه زد و زجرش نمود و منع از نقل حدیث از رسول اللّه نمود و گفت چون روایت زیاد نقل می‌نمائی از پیغمبر و تو سزاوارتری از اینکه دروغ بگوئی از طرف آن حضرت (یعنی مثل تو ناجنسی باید از قول آن حضرت دروغ بگوید) لذا باید ترک کنی نقل حدیث را از قول آن حضرت و الاّ تو را می‌فرستم بزمین دوس (که قبیله ای است در یمن که ابو هریره از آنجا بوده) و یا بزمین بوزینگان یعنی کوهستانی که بوزینگان در آنجا زیاد هستند. و نیز ابن ابی الحدید در ص ۳۶۰ جلد اول شرح نهج البلاغه چاپ مصر از استاد خود امام ابو جعفر اسکافی نقل نموده که حضرت مولی الموحدین امیر المؤمنین سلام اللّه علیه فرمود الا انّ اکذب الناس او قال اکذب الاحیاء علی رسول اللّه (ص) ابو هریرة الدوسی [۲] . ابن قتیبه در تأویل مختلف الحدیث و حاکم در جلد سیم مستدرک و ذهبی در تلخیص المستدرک و مسلم در دویم صحیح در فضائل ابو هریره همگی نقل می‌نمایند که مکرر عایشه او را رد نموده و می‌گفت ابو هریره کذاب است و از قول رسول خدا بسیار جعل حدیث می‌نماید. بالاخره ابو هریره را ما تنها مردود نخوانده ایم بلکه در نزد خلیفه عمر و مولانا امیر المؤمنین و‌ام المؤمنین عایشه و صحابه و تابعین مردود بوده است. چنانچه شیوخ معتزله و علماء آنها و حنفها عموما أحادیث أبو هریره را مردود می دانند و هر حکمی که سندش منتهی بأبو هریره می‌شود باطل می‌دانند چنانچه نووی در شرح صحیح مسلم مخصوصا جلد چهارم مبسوطا متعرّض است. و امام اعظم أبو حنیفه پیشوای بزرگ جماعت شما می‌گفت صحابه رسول اللّه عموما ثقه و عادل بودند من از هر کدام و بهر سند باشد حدیث می‌گیرم مگر حدیثی که سندش منتهی گردد به ابو هریره و انس بن مالک و سمرة بن جندب که از آنها نمی پذیرم. پس آقایان بما اعتراض ننمائید که چرا ابو هریره صحابی را انتقاد می‌نمائید ما آن ابو هریره ای را انتقاد می‌نمائیم که خلیفۀ ثانی عمر او را تازیانه زده و سارق بیت المال و کذابش خوانده. ما آن ابو هریره ای را انتقاد می‌نمائیم که امّ المؤمنین عایشه و امام اعظم ابو حنیفه و کبار از صحابه و تابعین و أکابر از شیوخ و علماء معتزله و حنفیها او را انتقاد نموده و مردود خوانده اند. ---------- [۱]: ۱) ابو جعفر اسکافی (شیخ معتزله) گفته است ابو هریره در نزد شیوخ ما مدخول است (یعنی از حیث عقل) و روایت او مورد رضا و قبول ما نمی باشد و عمر او را تازیانه زد و گفت زیاده روی در روایت نموده ای و تو سزاوار تری از آنکه دروغ نسبت بدهی برسول خدا صلّی اللّه علیه و آله. [۲]: ۲) بدانید که دروغگوترین مردم یا فرمود دروغگوترین زندگان برسول خدا صلّی اللّه علیه و آله ابو هریره دوسی می‌باشد (دوس قبیله ایست در یمن). خلاصه ما آن ابو هریره ای را انتقاد می‌نمائیم که مولانا و مولی الموحدین امیر المؤمنین و ائمۀ طاهرین از عترت رسول اللّه سلام اللّه علیهم اجمعین که عدیل القرآن اند او را کذّاب و مردود خوانده اند. ما آن ابو هریره ای را انتقاد می‌نمائیم که شکم پرست بوده