eitaa logo
آذرخش
56 دنبال‌کننده
353 عکس
377 ویدیو
99 فایل
سعید لطیفی _طلبه حوزه علمیه خراسان: 1️⃣فلسفه 2️⃣کلام و عقاید 3️⃣روان شناسی 4️⃣سیاسی و اجتماعی 5️⃣زبان و ادبیات فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمه تعالی خیلی سخت گذشت!😔 امروز، در جمع برخی از حاضر شدم! چه قدر دنیای شان با دنیای داخل فرق می کرد؟! نفهمیدم من با آنان بیگانه ام یا آنان با من بیگانه اند؟! گاه با خود می گفتم : «آنقدر که دغدغه انتخابات سالم و را داریم آیا ذهن مان برای جوانان جامعه مشغول شده است ؟!آیا از حال آشفته جوانان با خبر هستیم؟!! مگر سیاست را برای سعادت جوانان و مردم نمی خواهیم ؟! آیا از حال آشفته جوانان خبر داری؟ آیا در طول روز به جوانان تشنه و فکر می کنی؟! تو طلبه ای و باید شان باشی... آیا برای فرزندانت برنامه ریزی کرده ای؟!» ههههه!! چه قدر این حرف ها گنده تر از من است!! دراه مانده ای می خواهد دست درراه ماندگان را بگیرد. (400/1/13) @zarakhs
بسمه تعالی شیطان آنقدر ها هم زرنگ نیست. از آن شبی که شدم، این چند متر پارچه سفید برکات زیادی برایم به ارمغان آورد. از جمله آن برکات است که زندگی در برخورد با مردم به من آموخت. از آن شبی که عمامه بر سرم نشست، به طرز عجیبی، درونم را متحول ساخت و عجیب تر از آن، است که بین من و قلوب مردم بر قرار شد و زمینه گفت و گو های صمیمانه را ایجاد کرد. وقتی، پای درد دل های به ویژه می نشینم شاید حرف هایشان دلم را می شکند و شاید زخم هایشان، خراش بر قلبم می اندازد اما بسیار خوش حالم که در پایان ، با لبی و دلی سبک شده، آهنگ خداحافظی می کنند. باید اعتراف کنم که تا قبل از ملبس شدن شخصیتم شکننده و خام بود، اما اینک این گفت و گو ها، روحم را پخته است. لابه لای این گفت و گو ها دریافتم که: آنقدر هاهم که می گویند زیرک نیست! گمان می کردم او و است اما بعد از گفت و گوهای مردمی دریافتم که حربه های شیطان محدود ومشترک بوده، در نتیجه به راحتی قابل پیش بینی است. اگر خدا بخواهد یکروز در همین کانال،با انتشار آموخته هایم دست او را رو خواهم کرد. @zarakhsh
بسمه تعالی ناامیدی! «امروز ناامیدشدن و تزریق ناامیدی در رگ های گناهی نابخشودنی است.» این عصاره شش سال تجربه ی مستقیم من در برخورد با است. ولی فقیه بی جهت بر امید و امیدواری اصرار نمی ورزد. @zarakhsh
بسمه تعالی یادگار بهار آنان که با من، هم پیاله اند، خوب می دانند که هزار هزار ضعف دارم و جز در راه مانده ای سرافکنده، نیستم با این حساب به موعظه محتاجم و شایستگی پند و دادن به دیگران را ندارم. اما از آنجا که دلم برای می سوزد و خیر خواه مؤمنان بودن، یک دینی است، لب به سخن می گشایم و خود را بلند بلند نصحیت می کنم شما هم از دور ، گوش هایتان را تیز کنید بلکه مفیدتان باشد! ، بهار عمر آدمی است بهاری که به سرعت به خزان می گراید! بهاری گرم و دلنشین، که زمستانی سرد و استخوان سوز به دنبال دارد! جوانی، کار و شایستگی است! هر لحظه ای که می گذرد یک خشت بر کاخ آینده ات نهاده خواهد شد! یا کاخ برای خود به پا می کنی یا زندان ! معمار این کاخ تویی! انتخاب با توست؟! برخیز و غم روزگار مخور که هیچ چیز این دنیا پاینده و پایدار نیست نه غم و اندوه می ماند نه خنده و شادی آن! برخیز!! به چشمان دنیا بزن و جوانی ات را دریاب پیش از آنکه در سوت پایان دمیده شود و جناب در اوج جوانی، چراغ عمرت را خاموش کند. مرگ که پیر و نمی شناسد و خدا نیاورد روزی را که ناگهان غافل گیرت کند! این شعر جناب پروین اعتصامی تقدیم به نگاه گرم شما : جوانی چنین گفت روزی به پیری که چون است با پیری ات زندگانی بگفت اندر این نامه حرفی است مبهم که معنیش جز وقت پیری ندانی تو بِهْ کز توانایی خویش گویی چه می‌پرسی از دوره ناتوانی؟ جوانی نکو دار کاین مرغ زیبا نمانَد در این خانه استخوانی متاعی که من رایگان دادم از کف تو گر می‌توانی، مَدِه رایگانی چو سرمایه‌ام سوخت، از کار ماندم که بازی است بی مایه بازارگانی از آن بُرد گنج مرا، دزد گیتی که در خواب بودم گهِ پاسبانی @zarakhsh
بسمه تعالی دود از سَرَم بر خاست! نوروز است وبا کوتاه تر شدن سایه ، توفیق دید و بازدید، ی بهار به آدمیان شده است. دورهمی های امسال، سیر آب شدن بعد از دو سال تشنه کامی است! هایی پر حاشیه و به یاد ماندنی که محال است ، نسیم و وزیدن نگیرد ! در یکی از همین دیدار ها مشتاقانه از و دانش نوجوان خبر می گرفتم، از سربلندی آنان می شکُفتم و از سرافکندگی آنان شکسته می شدم! می گفتیم و می شنیدیم که ناگهان! استاد دانشگاه آن جمع، خطاب به جوانان جمله ای گفت و مرا به آورد! می گفت : «امروز کسی با درس خواندن ره به جایی نمی برد، درس خواندن هفت، هشت میلیون حقوق ماهانه است!! به دنبال فعالیت های بروید که مزد و مواجب میلیونی دارد ‌!!!» انگار دست و رویم را در تعجب، شسته بودند ! به احترام موی و بودن ایشان ، از حاشیه زدن بر آن متن تلخ کوتاه آمدم!! به منزل آمدم و در فضای مجازی برای آن فرهنگی فرهیخته، بعد از و تشریفات چنین نگاشتم : «آن مقدار که بنده از های علم و ادب آموخته ام دانش، ثروتی بی همتا و کم نظیر است چه مولِّد ثروت باشد چه نباشد! شاید شنیده باشید که:ارزش علم، و همیشگی است! اساسا دانش پیراسته از طمع، به دنبال ارتقاء ، تکامل و البته رفاه و آسایش آدمیان است. نباید دانش را در علوم فنی، کرد و علوم انسانی را از قلمِ توجه انداخت! علوم فنی و مهندسی،# چراغ راه و رفاه آدمیان اند، اگر علوم انسانی الهی، این چراغ را تامین نکند و اگر پیکر جامعه از علوم انسانی ، برهنه شود، دیو فقر و فلاکت به درآید و هر روز صدای هرج و مرج، روان آدمیان را به بیازارد! خدایش بیامرزد آنکه فرمود :چو دزدی با چراغ آید گزیده تر بَرَد کالا!! امروز علوم فنی و مهندسی در غرب به سرعت روبه تکامل و در خدمت قدرت طلبانِ است! همانان که برای حاکمیت بر جهان، دست به هلاکت و می زنند!! و فرهنگ ها و ارزش های انسانی را لگد مال می کند! در پرتو علم و است که کارخانه های مواد مخدر و اسلحه سازی ، شبانه روز کارند و دوشادوش آنان شبکه های فساد نیز سرگرم تحریک و تولید محصولات شده اند!! این فرمایش پیامبر رحمت (ص) :طلبُ العلمِ فریضةٌ علی کلّ مُسلمٍ وَ مُسلمةٍ، از نگاه علم اصول، است! یعنی، طلب دانش، در بند درهم و دینار گرفتار نیامده است! یعنی تا رمق داری به قدر تاب و توان ، بخوان و بِیاموز هرچند که پول و پیشه و نان و حلوایت در باشد! این بینش اسلامی است. دین، ما را تنها از علم (لایَنفَع) بازداشته است که البته علم بی فایده را هم باید در بینش اسلامی تفسیر کرد نه بینش !!...» و آن استاد دانشگاه در جوابم نوشت : «شما هنوز زن و بچه نداری که فکر می کنی!» من در میان همین مردم قد کشیده ام، نفسم از جای بر نمی خیزد، اما انگار از خاطر برده اند که و ادب، بنای رفاه اجتماعی و آرامش جوامع است! دولت ها باید دانشْ پژوهانِ علوم انسانی را ارج نهاده و برخی از جوانان نیز باید دل به خدا و روغن صبر و قناعت به تن بمالند تا انسان و زنده بماند! @zarakhsh
‌بسمه تعالی جوانان! آنان که مرغ خیالم را در آسمان هایم دنبال می کنند، نیک می دانند که پشت صحنه بیشتر هایم "جوانان " اند! هرگاه، قلم ِخیال به دست گرفتم تا سیمای را بر صفحه ذهن، صورتگری کنم، جز ، نقاشان هنرمندی نپنداشتم ! هرگاه برای ساختمانِ فردا، طرح و نقشه ای ترسیم کردم، هیچ معمار و جز جوانان نیافتم! هرگاه در آسمان سرنوشت به دنبال ستاره بخت و وطن گشتم، برق نگاه جوانان، آسمان شکافی هایم بود! همه نامه هایم به مسولین، جوانان بودند و هرچه اشکال گرفتم و راهکار ارائه‌ کردم همگی مستقیم و غیرمستقیم به ختم میشد. آشوب های اخیر، هیزم ِنفتْ آلود بر دغدغه هایم نهاد و ضریب و در نگاهم را بسیار پر رنگ تر گردانید! جوانان امروز گذشته از اینکه با مشکلات دست و پنجه نرم می کنند، از نعمت برنامه های مناسب و ساز نیز کم بهره می برند و دیگر نگویم که دشمن، یأس و بر سرشان می پراکند! با جذاب، گوهر را از آنان می رباید و آنان را در الگو های غلط و زندگی های نادرست غرق می کند!! از جوانی که همه هویت، ، افکار و اعتبارش را از فضای مجازی و بازی های رایانه ای ستانده است، توقع روحیه جهادی و بصیرت انقلابی دارید!؟ چه کسی و چه گونه می‌ تواند؟ ابر سیاه غرب را از افق نگاهشان کنار بزند و تشنگان را از نور معرفت سیراب سازد!!؟؟ ساعت دو بامداد است و صبحی که در آن هشتمین خورشید ولایت غروب می کند! امیدوارم ع هوادار جوانان مان باشد 🙏🖤 @zarakhsh