🌱🌱🌱
بشر پول را اختراع کرد که
به وسیلهی آن، معامله کند
کم کم پول ، بشریت را هم معامله کرد
@zarboolmasall
ـ🌱🌱🌱
بزرگترین شرّ روی زمین اینه که
امیدوار باشی فردا بهتر از امروز خواهد بود.
زمانی که فکر میکنی فردا بهتر از امروز خواهد بود، وارد یک توهم دائمی میشی.
بعد از این، به خودت میگی که وقتی تحصیلاتت رو تموم کنی همه چیز عالی میشه
یا وقتی شغل پیدا کنی، همه چیز خوب خواهد شد.
من نمیگم که نباید برای فردا برنامهریزی کنی، اما
برای این زندگی، به امید نیاز نداری، بلکه به شوق و اشتیاق نیاز داری.
این زندگی باید با هر چیزی که الان در اطرافت هست همصدا بشه، و این فقط در حال حاضر ممکنه.
نمیتونی فردا رو زندگی کنی، تنها زندگیای که میتونی داشته باشی همینه که الان داری.
🌱سادگورو🌱
@zarboolmasall
‹‹ کنار خدا ››
🌱از عارفی پرسيدند : چرا اينقدر ذکر "صلوات"
🌱در منابع دينی ما تاکيد شده؟!
🌱و برای آمرزش گناهان ، وسعت روزی ، صحت و
🌱سلامتی ، گشايش در کارها و... صلوات تجويز کرده اند؟!
🌱سر و راز اين ذکر چيست؟؟؟!
🌱فرمود: اگر به قرآن نگاه کنيد، فقط و فقط
🌱يکجا در قرآن هست که خداوند انسان رو هم
🌱شأن و هم درجه ی خودش می کنه!
🌱يعنی از انسان ميخواد که بياد کنار او و با هم
🌱در یک کاری مشارکت کنن و اون اين آيه ست:
🌱"انّ الله و ملائکته يصلّون علي النبي يا ايها
🌱الذين آمنوا صلّوا عليه و سلموا تسليما"
🌱خدا و ملائکه اش دارند براي پيامبر صلوات
🌱ميفرستند شما هم بیایید و همراهی کنید...
🌱علت عظمت و بزرگی ذکر صلوات همينه که
🌱انسان رو يکباره تا کنار خدا بالا ميبره...!
‹‹ اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ››
@zarboolmasall
زندگی
دوختن شادیهاست
و به تن کردنِ
پیراهن گلدار امید...
صبح بخیر
@zarboolmasall
وقتی مشت خود را گره می کنید
نه کسی می تواند چیزی را در دستتان بگذارد و نه شما می توانید چیزی را از جا بلند کنید
بعضی وقت ها مشکله که مشتت رو باز کنی
ولی باید این کارو بکنی!
‹🤍🌼›
@zarboolmasall
کَلیله و دِمنه نوشتهٔ ویشنا سرما کتابی است از اصل هندی که در دوران ساسانی به زبان پارسی میانه ترجمه شد. کلیله و دمنه کتابی پندآمیز است که در آن حکایتهای گوناگون (بیشتر از زبان حیوانات) نقل شدهاست. نام کتاب از دو شغال به نام «کلیله» و «دمنه» گرفته شده که قصههای کتاب از زبان آنها گفته شدهاست. بخش بزرگی از کتاب اختصاص به داستان این دو شغال دارد. اصل داستانهای آن در هند و در حدود سالهای ۵۰۰ تا ۱۰۰ پیش از میلاد به وقوع میپیوندند.
مجتبی مینوی دربارهٔ این کتاب میگوید: کتاب کلیله و دمنه از جمله آن مجموعههای دانش و حکمت است که مردمان خردمند قدیم گرد آوردند و «به هرگونه زبان» نوشتند و از برای فرزندان خویش به میراث گذاشتند و در اعصار و قرون متمادی گرامی میداشتند، میخواندند و از آن حکمت عملی و آداب زندگی و زبان میآموختند
@zarboolmasall
🌱🌱
#پندانه
✅رزق و روزی دست خداست
دوستی میگفت:
در یکی از روزهای زمستان، از منزل خود به سوی محل کارم که دور بود خارج شدم. برف بود اما وسیلهای نبود.
▪️برای اینکه دستهایم گرم شود، آنها را در جیب گذاشتم. یک دانه تخمه آفتابگردان پیدا کردم، آن را بیرون آورده و با دندان شکستم.
▫️ناگهان بذر وسط آن بیرون پرید و روی برفها افتاد. ناخواسته خم شدم که آن را بردارم، پرندهای بلافاصله آمد آن را به نوک گرفت و پرید.
به نظر تو چه درسی در آن است؟
من گفتم:
رزق و روزی ما آن نیست که در دست ماست بلکه آن است که در دست خداست.
🌱 این حکایت زندگی و دنیای ماست که به آنچه در جیب و در دست و جلوی چشم ماست، دلخوشیم و خیال میکنیم که همهاش رزق و روزی ماست ولی همین که میخواهیم آن را در دهانمان بگذاریم و لذتش را ببریم، از ما میگیرند و به کسی دیگر میدهند.
▫️تمام عمر کار و تلاش میکنیم تا مالی پسانداز کنیم و راحت زندگی کنیم، ولی گاهی آنچه اندوختهایم رزق و روزی ما نیست. اندوخته ما رزق و روزی کسانی میشود که بعد از ما میخورند یا در زمان حيات، نصیب آنها میشود و میخورند.
▫️رزق و روزی ما آن چیزی است که بخوریم و لذت استفاده آن را ببریم، نه اینکه رنج فراوان بر خود و خانواده تحمیل کنیم و در انتها لذتش برای دیگران شود.
@zarboolmasall
📗فقیر وارسته
▫️در روزی روزگاری، جوانی که سر و وضع فقیرانه ای داشت، به خانه پیامبر(ص) رفت...
از قضا مرد ثروتمندی هم آنجا بود مرد فقیر کنار مرد ثروتمند نشست.
ثروتمند وقتی دید جوان فقیر کنارش نشسته، لباسش را جمع کرد.
▪️جوان از کار آن مرد ناراحت شد اما به روی خودش نیاورد، سوال خودش را پرسید و از آنجا رفت.
بعد از رفتن جوان، پیامبر اکرم (ص) از مرد ثروتمند پرسیدند :
چه چیزی باعث شد تو آن کار را انجام دهی؟
▫️آیا ترسیدی از فقر او چیزی به تو برسد یا از ثروت تو به او؟؟
مرد ثروتمند کمی فکر کرد و با شرمندگی گفت :
قبول دارم رفتارم زشت بود اکنون برای جبران کارم حاضرم نصف اموالم را به او بدهم.
حضرت کسی را فرستادند تا جوان فقیر را پیدا کند و به خانه بیاورد.
▪️جوان آمد و حضرت ماجرا را برایش تعریف کردند و پرسیدند :
آیا این مال را از او قبول می کنی؟
جوان پاسخ داد : خیر!
حضرت پرسیدند : چرا؟
▫️جوان گفت :
میترسم اگر آن بخشش را قبول کنم روزی به تکبری که او دچار شده دچار شوم، و دل کسی را بشکنم که حتی با بخشش نیمی از اموالم هم نتوانم آن را جبران کنم.
@zarboolmasall
📗مجنون و شتر
▪️روزی مجنون آهنگ دیار لیلی کرد. با بی قراری برشتری سوار شد و با دلی لبریز از مهر به جاده زد.
▫️ در راه گاه خیال لیلی آنچنان او را باخود می برد. شتر نیز در گوشه ی آبادی بچه ای داشت. او هر بار که مجنون را از خود بیخود می دید به سوی آبادی بازمی گشت و خود را به بچه اش می رساند. مجنون هر بار که به خود می آمد در می یافت که فرسنگ ها راه را بازگشته است.
▪️او سه ماه در راه ماند پس فهمید که آن شتر با او همراه نیست ؛پس اورا رها کرد و پای پیاده به سوی دیار لیلی به راه افتاد.....
▫️به راستی مولانا با این حکایت نشان می دهد که روح ما همان مجنون است و عشق معنوی حق ، همان لیلی است. تن ما همان شتر است و وابستگی ها و دل مشغولی های جهان مادی بچه آن شتر است. وقتی از علت حقیقی بودنمان در جهان مادی که همانا شناخت حقیقت خویشتن است غافل شویم و به آن نپردازیم، به تن و خواسته های گذرای مادی تن سرگرم می شویم و از رسیدن به حقیقت بازمی مانیم.
▪️بهتراست موانع رسیدن به وصال را کنار بزنیم و با گام استوارتر عزم خانه ی دوست کنیم .
@zarboolmasall
_از تو دور مانده ام
مثل شکوفه های سیب
سرخ از درخت
مثل بادبادک بدون نخ
رها در دست طوفان
مثل تمام شادیهای
عقیمِ مانده در کودکی
مثل شب بدون ماه
و روز بدون خورشید !
جا مانده ام در سالنامه ای
که روزهایش قربانی
زنده به گور کردن عاشقانه های
ما شده است.
یک روز از قلب من
از قلب تو
هزاران پرنده عاشق
به آسمان خواهد پریدو دیگر هیچ
شبی پراز دلتنگی نخواهد بود.
#مینو_پناهپور
@zarboolmasall
#حکایت_آموزنده
🌱عارفی سی سال، مرتب ذکر می گفت: استغفر الله!
مریدی به او گفت :
چرا این همه استغفار می کنی؟
ما که از تو گناهی ندیدیم!
🌱جواب داد :
سی سال استغفار من به خاطر یک الحمداللهِ نابجاست!
روزی خبر آوردند؛ بازار بصره آتش گرفته، پرسیدم :
حجره ی من چه؟
گفتند : حُجره ی شما نسوخته؛
🌱گفتم : الحمدلله...
معنی آن این بود که مال من نسوزد، مال مردم ارتباطی به من ندارد!
آن الحمدلله از روی خود خواهی بود نه خدا خواهی!!!
@zarboolmasall
#حکایت_آموزنده
🌱عارفی سی سال، مرتب ذکر می گفت: استغفر الله!
مریدی به او گفت :
چرا این همه استغفار می کنی؟
ما که از تو گناهی ندیدیم!
🌱جواب داد :
سی سال استغفار من به خاطر یک الحمداللهِ نابجاست!
روزی خبر آوردند؛ بازار بصره آتش گرفته، پرسیدم :
حجره ی من چه؟
گفتند : حُجره ی شما نسوخته؛
🌱گفتم : الحمدلله...
معنی آن این بود که مال من نسوزد، مال مردم ارتباطی به من ندارد!
آن الحمدلله از روی خود خواهی بود نه خدا خواهی!!!
@zarboolmasall