eitaa logo
ذره بین 🔍
813 دنبال‌کننده
45.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
240 فایل
📚 افراد عادی به دنبال سرگرمی و افراد خاص به دنبال یادگیری بیشتر هستند...... جهت انتقادات و پیشنهادات 🆔 جهت تبادلات 🆔 ‌.
مشاهده در ایتا
دانلود
یک درمانگاه تخصصی دندان پزشکی در محدوده فلکه دوم صادقیه از بین افراد متعهد و با تجربه کاری مناسب دعوت به همکاری میکند. عمومی و متخصص، خانم و آقا با حداقل ۲ سال سابقه کار در کلینیک های معتبر با حداقل ۱ سال سابقه کار در فضاهای پزشکی یا بیمارستانی تسلط کامل به Word و Excel با روابط عمومی، حوصله و صبر بالا‌ با حداقل ۲ سال سابقه کار مرتبط ، سلامت بدنی و روابط عمومی و برخورد مناسب ساعت تماس: ۱۰ صبح تا ساعت ۱۷ ☎️ ۰۹۱۲۸۲۱۶۲۲۹ ❣به عقیق دعوتید
موس شکلاتی لیوانی به عقیق دعوتید ❣
موس شکلاتی لیوانی بد كيك رو با دست خورد ميكنيم و حالا به كيكمون كمي خامه صبحانه اضافه ميكنيم كه ميخوايم بريزيم داخل ليوان خوب منسجم بشه كه مواد دسرمون ته نشين نشه( ميتونيد كمي شكلات اب شده هم اضافه كنيد ولي من نكردم ) حالا از مواد كيكمون ميريزيم داخل ليوان و حسابي فشرده ميكنيم بد موس شكلاتيمون رو درست ميكنيم و ميزاريم خنك كه شد ميريزيم داخل ليوان هامون ☺️ و با خامه فرم گرفته تزيين ميكنيم حالا دستور 👇🏻 ٢٠٠ گرم شكلات تخته اي تلخ ١٥٠ گرم خامه قناديِ ( ميتونين از خامه صبحانه هم به همين مقدار استفاده كنيد فقط بايد مقدار شكري ك ميريزين بيشتر باشه ) شير ٢ ليوان ( دسته دار فرانسوي ) ژلاتين ٢ ق غذاخوري شكر ( من اينجا ٢ قاشق غذاخوري استفاده كردم شما هم وقتي ريختين بچشين هر چقدر لازم بود بريزين ) وانيل نوك قاشق مرباخوري پودركاكائو ٢ قاشق غذاخوري ابتدا شكلات رو بن ماري ميكنيم بعد شير رو روي حرارت گرم كرده خامه رو اضافه وقتي خامه اب شد پودر كاكائو و وانيل و اضافه وقتي حل شد شكلات بن ماري شده و هم ميزنيم با حرارت ملايم تا كاملا يك دست بشه ( ترجيحا با همزن دستي هم بزنيد ) بعد هم شكر و اضافه و وقتي حل شد از روي حرارت برداشته ژلاتين رو با نصف ليوان اب بن ماري كرده بوديم بهش اضافه ميكنيم ❣به عقیق دعوتید
ایده های ناب طرز تهیه یک دکوری زیبا و اسان بوسیله دو جعبه کبریت ❣به عقیق دعوتید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ضربه ای که از شایعات دشمن میخوریم http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93 ⚜ عقیق پنجره ای رو به آگاهی⚜
ضربه ای که از شایعات دشمن میخوریم http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93 ⚜ عقیق پنجره ای رو به آگاهی⚜
هدایت شده از قرارگاه پاسخ به شبهات و شایعات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ شایعه قالیباف بمناسبت تولدش به لندن سفر کرده است. ✅ پاسخ در فیلم ــــــــــــــــ 📡 قرارگاه پاسخ به شبهات و شایعات @GhararGahShayeat
هدایت شده از شایعه پرداز
🗽جنبش‌های حمایت از حقوق زندانیان درباره شرایط اسفناک زندان‌های آمریکا هشدار دادند/ آمریکا بالاترین میزان زندانیان در دنیا را دارد. 🇯🇵 🇨🇭 🇺🇸 🇬🇧 🇬🇳 🇨🇦 📢 زندانهای آمریکا بهشته، جنبش حمایت از حقوق زندانیان هم مسلما با ج. ا ارتباط داره 😳 🗣 به شایعه پرداز بپیوندید http://eitaa.com/joinchat/3019177996C3ad03ad362
هدایت شده از "عقیق"
↷❈🔅❂🎊❂🔅❈↶ #روز_شـــــمار_غـــدیـــــــر ✿↜تنها ‌5 روز… به #عيد_غدير_خم، برترين #عيد_الهي باقي است چهارشنبه سيزدهم ذي‌الحجّة سال دهم هجري قمري، 24 اسفند سال دهم هجري شمسي، سيزدهم مارس 632 ميلادي http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93 ⚜ عقیق پنجره ای رو به آگاهی⚜
ذره بین 🔍
قصه شب آخرین آرزو (قسمت سی وهفتم) داخل کافی شاپ همگی سر میز بزرگی نشسته بودند و تورج برای همه قهوه
قصه شب آخرین آرزو (قسمت سی وهشتم) مهدی دم در کافی شاپ پشتش را به دیوار تکیه داده، سرش را به دیوار چسبانده و بی صدا گریه می کرد. نرگس کنارش ایستاد و دستش را روی شانه ی او گذاشت و گفت: داداشی چی شد؟ چرا این جوری شدی تو؟! مهدی با چشمان خیس به او نگاه کرد گفت: بابا تو همین بیمارستان لعنتی روی تخت افتاده و به سختی نفس می کشه. اینم اومده میگه باباتون چشه! اگه شرف داره بره از دولتمردان کشورش بپرسه بابای بدبخت ما چشه و چرا اونجا منتظره مرگشه!! این جمله را که گفته گریه ای تبدیل به هق هق شد و پاهایش سست شدند و روی زمین نشست و صورتش را میان دستانش گرفت و با صدای بلند گریه کرد. نرگس دستان مهدی را گرفت و با دستش اشک هایش برادر کوچکترش را پاک کرد و گفت: داداشی فقط من می دونم تو چه حالی داری فقط منم که درکت می کنم اما نباید ضعف نشون بدی ضعف تو یعنی پیروزی برای اونا باید قوی باشی باید به خودت مسلط باشی. تو روحیتو ببازی بابا هم کم میاره. می دونم خوشت نمیاد اما به خاطر من بیا برگردیم تو کافی شاپ. مهدی حرفی نمی زد و فقط با چشمان اشک آلود به نرگس نگاه می کرد کافی شاپ نزدیک در ورودی ساختمان شماره 1 بیمارستان بود و افراد زیادی از کنار کافی شاپ می گذشتند و همه هم نگاهی به آن دو می انداختند. نرگس دست مهدی را گرفت و او را بلند کرد و گفت: پاشو دیگه پسر خوب دارن نگامون می کنن! مهدی از جایش بلند شد به زحمت اشک هایش را با آستینش پاک کرد و آهسته آهسته همراه نرگس به سر میزشان داخل کافی شاپ برگشت. به هیچ کدام از اعضای سر میز نگاه نکرد و متوجه نبود دو چشم آبی از مییز روبه رویش با تعجب و ترحم خاصی او را نگاه می کنند. روی صندلیش نشست و آرنجش را روی میز گذاشت دستانش را روی هم گذاشت و دو انگشت شصتش را به دهان و بینی اش تکیه داد. نرگس برای اینکه تعجب حاضران فروکش کند گفت: ببخشید برادرم خیلی نگران پدرمه و پدرم اصلاً حالش خوب نیست وقتی بحث از مشکلات پدرم میشه خیلی اذیت میشه الانم رفت بیرون که بهتر بتونه خودشو کنترل کنه. تورج سرش را به تأسف تکان داد و در حالی که لبخند روی لبش خشک شده بود جملات را برای باربارا ترجمه کرد. باربارا در حالی که به مهدی نگاه می کرد گفت: من این همه علاقه ی شما رو به پدرتون تحسین می کنم شما ذاتاً انسان مهربان و خوش قلبی هستید دیدم که چطوری به پدرمتون محبت می کنید حتی با هم اتاقی های پدرتون هم مهربان هستید واقعاً امیدوارم که پدر شما سلامتیشو به دست بیاره. مهدی تقریباً مفهوم حرف های او را فهمید اشکی از گوشه ی چشمش جاری شد و ترجیح داد سکوت کند. ادامه دارد ... 🔮 دعوتید به عقیق 👇 http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93
هدایت شده از .
🎶 واژه واژه تو را می نویسم باصداى:ایرج بسطامی آهنگساز:حسین پرنیا آلبوم:خانه بوی گل گرفت ________________________ 🔮 دعوتید به عقیق 👇 http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93