eitaa logo
ذره بین 🔍
813 دنبال‌کننده
45.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
240 فایل
📚 افراد عادی به دنبال سرگرمی و افراد خاص به دنبال یادگیری بیشتر هستند...... جهت انتقادات و پیشنهادات 🆔 جهت تبادلات 🆔 ‌.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#61تجربه_🍊 سیستم بدن دارای ساعت است اگر شما به بیدارشدن در ساعتی معین فکرکنید بدن1 ساعت قبل از آن ،هورمون استرس ترشح می کند و نهایتا تا 1 ساعت بعد، از آن زمان بیدارتان می کند🍊 🔮 با عقیق همراه ما باشید🍊 http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93
#62تجربه_🍊 خاکشیرآماده برای استفاده درانواع شربتها خاکشیر رو،چندمرتبه آبکشی کنیدتا تمیز شود توی قالبهای پلاستیکی و یا سیلیکونی بریزید و روی اون با قاشق چایخوری آب بریزیدو داخل فریزر، تا یخ بزند🍊 🔮 با عقیق همراه ما باشید http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93
#63تجربه_🍊 موقع خانه تکانی دستکش بپوشید. شوینده‌‌ها چربی‌ پوست را از بین برده، نفوذپذیری پوست را، نسبت به مواد مختلف بیشتر کرده؛ در نتیجه احتمال ابتلا به اگزمای آلرژیک افزایش می‌یابد.🍊 🔮با عقیق همراه ما باشید http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93
#64تجربه_🍊 آبلیمو را درظرف پلاستیکی نگهداری نکنید؛ 👈 با توجه به اسیدی بودن آبلیمو، اسید مواد پلاستیكی را تجزیه می کند، این مواد، داخل آبلیمو شده و موجب فساد آن می شوند و مصرف آن برای بدن مضر، است.🍊 🔮با عقیق همراه ما باشید http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93
🍊 والدین عزیز👇 اگر دوست دارین که بچه هاتون مسولیت پذیر باشند در کنار اتفاق های اشتباه فرزندتان کنارشان باشید اما جانب داری نکنید اشتباه فرزندتان را گردن کسی نیندازید اگر زمين مي خورد، زمین را نزنید اگركاراشتباهی کرد; نگوييد بچه من نبوده چون او می‌آموزد که مسئولیت کارش رانپذیرد وبرای اتفاقات معمول زندگی اینده اش؛ همیشه ديگران رامقصر بداند تا اینکه تلاش کند انها را حل کند🍊 🔮با عقیق همراه ما باشید http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔮با عقیق همراه ما باشید http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93
هدایت شده از  عقیق
🔗 سلسله بحثهاي تاريخ اديان، فرق و مذاهب •••••●•✡•°• •°•✡•●••••• : تاريخچه ي قوم بني اسرائيل قسمت دوم ❣به عقیق دعوتید 👇 http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93
هدایت شده از  عقیق
•••••●•✡•°• •°•✡•●••••• 💢 چهار پسر به نامهاي حام، سام، يافث و كنعان (يافا) داشت كه آخري هماني است كه با پدرش نوح مخالفت كرد و همراه مغضوبين غرق شد. فرزندان سام عبارتند از: ارفخشد، ارم، البفر، الاسور، عاله، كرمان و نورد. ارفخشد فرزندي داشت به نام صالح و صالح نيز فرزنداني به نامهاي هود، قحطان و الام داشت 💢 فرزندي به نام فالغ داشت فرزند فالغ تارح بود تارح سه فرزند به نامهاي ابراهيم، ناحور و حران داشت ابراهيم را دو فرزند به نامهاي اسحق و اسماعيل بود و را دو فرزند به نامهاي و كه از يعقوب فرزندان دوازده گانه كه به مشهورند به نامهاي زير متولد شد؛ ✔️روبين،‌ يهودا، شمعون، لاوي، نفتال،‌ جاد،‌ زبولون، يساكار، اشير، يوسف و بنيامين و از يوسف دو فرزند به نامهاي منسي و افرايم به دنيا آمد كه كثرت قوم بني اسرائيل از دو فرزند يوسف هستند (به نقل از تاريخ اديان جهان با تصرف و برداشت آزاد) ادامه دارد ❣به عقیق دعوتید 👇 http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93
هدایت شده از  عقیق
🍀‌ ضرب المثل های ایرونی این قسمت:👇 اﺻﻄﻼﺡ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﭘﺪﺭ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ ﺍﺳﺖ . ﭘﺪﺭ ﻋﺸﻖ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﺭﻡ، ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﺁﻥ ﺳﯿﺰﺩﻫﻢ ﮐﺰ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﻡ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺯﯾﺮ، ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻋﺸﻖ ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ ﮐﻪ ﻋﺸﻖﯼ ﺟﺎﻥ ﮔﺪﺍﺯ ﻭ ﺳﻮﺯﻧﺎﮎ ﺍﺳﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﯿﺎﻝ ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺳﻢﺍﻥ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻫﺎﯾﺶ ﺑﺎﻝ ﻣﯽ ﮔﺸﺎﯾﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﺸﺎﮐﺶ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻋﺸﻖ ﻣﻐﻠﻮﺏ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻥ ﻧﺎﻣﺮﺩ، ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﺭﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﮔﯽ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻫﻨﺮﻡ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻗﺪﺭﺕ ﺯﺭ ﻭ ﺳﯿﻢ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪﻧﺪ ﺩﺭ ﺧﻮﯾﺸﺘﻦ ﺷﮑﺴﺘﻢ. ﮔﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻻﺷﻪ ﺧﺸﮑﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﻨﺠﻤﺪﻡ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺳﻮ ﻣﯽ ﮐﺸﺎﻧﺪﻡ. ﺑﻬﺎﺭﻡ ﺩﺭ ﻟﮕﺪﮐﻮﺏ ﺧﺰﺍﻥ، ﺗﺎﺭﺍﺝ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﻧﺎﮐﺎﻣﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﯿﺸﺨﻨﺪ ﺩﺷﻤﻨﺎﻧﻢ ﭼﻮﻧﺎﻥ ﺧﻨﺠﺮ ﺯﻫﺮﺁﻟﻮﺩ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﭘﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ. ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻃﺎﻗﺖ ﺳﻮﺯﯼ ﺩﺍﺷﺘﻢ. ﺁﻭﺍﺭﻩ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ . ﺍﺯ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻃﺐ ﻭﺍ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺷﻮﺭﺁﻓﺮﯾﻨﻢ ﻫﯿﭻ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ. ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﻧﻪ؟ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎً ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﮑﺴﺖ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺑﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺳﻔﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﺭﻭﺯ ﺳﯿﺰﺩﻩ ﺑﺪﺭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻣﺮﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﺩﺵ ﺑﻪ ﺑﺎﻏﯽ ﻭﺍﻗﻊ ﺩﺭ ﮐﺮﺝ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺍﻧﺒﺴﺎﻁ ﺧﺎﻃﺮﯼ ﺷﻮﺩ. ﺩﺭ ﺣﻠﻘﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﺍﺿﻄﺮﺍﺑﯽ ﺟﺎﻧﮑﺎﻩ ﻣﺮﺍ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﻮﺩ. ﺗﺸﻮﯾﺸﯽ ﺑﻨﯿﺎﻥ ﮐﻦ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ ﭼﻨﮓ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﻭ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﺸﺮﺩ، ﺍﺯ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﮔﺮﻓﺘﻢ . ﺭﻓﺘﻢ ﺩﺭ ﮐﻨﺞ ﺧﻠﻮﺗﯽ ﺯﯾﺮ ﺩﺭﺧﺘﯽ، ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﻮﺭﺁﻓﺮﯾﻦ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺍﺷﮏ ﺭﯾﺨﺘﻢ . ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﺷﺘﯿﺎﻕ ﺳﺮﻭﺩﻥ ﺑﻮﺩﻡ، ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺗﻮﭖ ﭘﻼﺳﺘﯿﮑﯽ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﺭﻧﮕﯽ ﺑﻪ ﭘﻬﻠﻮﯾﻢ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺭﺷﺘﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ، ﺩﺧﺘﺮﮐﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯼ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮﻡ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺗﺮﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮﭖ ﻣﯽ ﻧﮕﺮﯾﺴﺖ، ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺟﻠﻮ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﻭ ﺗﻮﭘﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ. ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻇﺎﻫﺮ ﮊﻭﻟﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪ، ﺗﻮﭖ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺑﺎ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﮐﺮﺩﻡ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺯﺩ. ﺟﻠﻮ ﺁﻣﺪ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﮐﺸﯿﺪﻡ، ﺗﻮﭖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺩﻭﯾﺪ. ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻌﻘﯿﺒﺶ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺳﺮﺍﺳﯿﻤﻪ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. ﻭﺍﯼ ... ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺳﺮﻡ ﮔﯿﺞ ﺭﻓﺖ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﯿﻦ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺁﺳﻢﺍﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ ... ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ... ﻋﺸﻖ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ ﻣﻦ ... ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺷﻮﻫﺮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ !... ﺁﺭﯼ ... ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ... ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺳﻨﮓ ﻋﺸﻖ ﺑﺮ ﺑﺮﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳﻢ ﺍﻓﮑﻨﺪ ﻭ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﺣﺴﺮﺕ ﺁﻟﻮﺩ ﻧﺎﮐﺎﻣﯿﺶ، ﻣﺮﺯﻫﺎﯼ ﺷﮑﯿﺒﺎﯾﯿﻢ ﺭﺍ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﺳﺎﺧﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺑﺎﻍ ﺳﺮﻭﺩم ❣به عقیق دعوتید 👇 http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93