ذره بین 🔍
قصه شب آخرین آرزو (قسمت نودویک) استیصال نرگس چند برابر شده بود. لرزه بر اندامش افتاده و چشمانش از
قصه شب
آخرین آرزو (قسمت نود و دوّم)
لحظه ها به سختی و نفس گیر می گذشتند و حتی صدای تنفس هم طنین وحشت بود. نرگس نفسش را در سینه حبس کرده و موهایش را از پشت داخل لباسش فروکرده و روی دو پایش پشت مبل چمباتمه زده بود. خیلی دوست داشت بداند ساعت دقیقاً چند است. داشت حوصله اش از انتظار و نگرانی و استرس سرمی¬رفت که صدایی از در کلبه بلند شد. آهسته از فاصله کم بین دو مبل به در نگاه کرد و دیدن دوباره جورج او را وحشت زده تر کرد. تصمیمش را گرفته بود او باید بر ترس غلبه می کرد و برای حیثیتش و شرافتش می جنگید یعنی چاره ای جز جنگیدن نداشت.
جورج در حالی که مستانه می خندید با گفتن جمله دختر کجایی تو، به اطراف کلبه نگاه کرد. وقتی نرگس را ندید عصبی شد و گفت: احمق هرجا هستی بهتره بیای بیرون حوصلم سر بره برات بد میشه! نرگس کامل نمی فهمید او چه می گوید فقط می دانست دنبال او می گردد و خدا خدا می کرد که جورج به سمت مبل نیاید. جورج به سمت مبل آمد نگاهی به آن انداخت و دوباره گفت: آشغال عوضی کجایی حوصلمو سر بردی نمیخای که بکشمت؟! نفس در سینه نرگس حبس شده و کاملاً درون خود جمع شده بود و سرش به طرف فاصله بین دو مبل بود و حرکات جورج را زیر نظر داشت. جورج نگاهی به پله ها کرد و گفت: امیدوارم بالا نرفته باشی چون خیلی برات بد میشه! و سپس از جایش بلند شد و به سمت پله ها رفت.
وقتی جورج بلند شد نفس های نرگس به شماره افتاده بودند. لبهایش را گاز گرفت و گفت: یا زهرا (س) خودت کمکم کن. تورو خدا نجاتم بده. و سپس در دلش بلند یا امام زمان (عج) گفت و از پشت مبل بیرون جهید و تمام قدرتش را در دستش جمع کرد و با تمام توان با بطری نیمه خالی مشروب بر پشت سر جورج کوبید. جورج کاملاً غافلگیر و گیج شد و وحشت زده به سمت پشت ضربه برگشت چشمش های ریز آبی و قرمز شده اش به نرگس افتاد. نرگس دستپاچه شد و به وحشت افتاد و با همان دستپاچگی بطری پر مشروب را به صورت جورج کوبید و سپس به سمت در دوید. جورج داد زد و با دستش صورتش را گرفت.
همین که به دم در رسید تازه یادش افتاد در قفل است و جورج کلید را هم در جیب گذاشته است. با دست بر سرش کوبید یکی از کفش هایش را درآورد و دوباره به سمت جورج برگشت. چهره جورج از قبل هم وحشتناک تر شده بود روی زمین نشسته و صورت خونیش را در دست گرفته بود. تا نرگس را دید دستش را به سمتش دراز کرد و پای نرگس را گرفت و نرگس محکم بر زمین افتاد. جورج نرگس را به سمت خودش کشید و نرگس در حالی که تمام بدنش می لرزید با پاشنه ی کفش به چشمان جورج کوبید و صدای فریاد بلند و وحشتناک جورج تمام کلبه را به صدا درآورد. جورج چشمش را گرفت و نرگس را رها کرد نرگس درنگ نکرد و با پاشنه ی کفش چند بار بر صورت جورج کوبید و سپس دستپاچه دست در جیب جورج که اکنون فقط بی هدف دستش را در هوا می چرخاند، کرد و کلید را برداشت و به سمت در دوید و در را باز کرد تا خواست از در بیرون برود بازهم دست جورج بود که مانند چنگک دستش را گرفته بود. این بار دیگر هیچ سلاحی برای دفاع نداشت فقط چشمانش را بست و محکم لگدی بین دو پای جورج زد و گفت: نامرد عوضی دست از سرم بردار و سپس لگد دوم را هم بر همان جای قبلی زد و با عجله خود را از کلبه به بیرون پرت کرد.
ادامه دارد....
🔮 دعوتید به عقیق 👇
http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93
4_539494509952631084.mp3
2.78M
نی اثر استاد کسائی
🔮 دعوتید به عقیق 👇
http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93
پروردگارادراين شب زيبا⭐️ایمان غبارگرفته ما رادرباران رحمت خويش پاک كن وشبی آرام رابه
همه عنایت بفرما
⭐️شبـ🌙ـتون درپناه خـدا⭐️
🔮 دعوتید به عقیق 👇
http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۳۰ مهر ۱۳۹۷
میلادی: Monday - 22 October 2018
قمری: الإثنين، 12 صفر 1440
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا قاضِیَ الْحاجات (100 مرتبه)
- سبحان الله و الحمدلله (1000 مرتبه)
- یا لطیف (129 مرتبه) برای کثرت مال
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹جریان حکمین در جنگ صفین، 38ه-ق
📆 روزشمار:
▪️8 روز تا اربعین حسینی
▪️16 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
▪️17 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
▪️22 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام
▪️25 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
🌹🍂مجله مجازی عقیق🍂🌹
http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93
animation.gif
4.16M
روزنامه های امروز، دوشنبه 30 مهر 97
⚜🌹مجله مجازی عقیق🌹⚜
http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93
🌹 رنــــج زیبــــا
#حضرت_استادغفاری (حفظهالله) :
🍃 کسی که اهل عشق و محبت است دیگر رنج و ناگواری برای او وجود ندارد. همه چیز برای او شیرین است. حتی در عشقهای مجازی و دنیوی، انسان برای محبوب از مال و آبرویش میگذرد تا رضایت او را بهدست بیاورد.
⭕ ناراحت نشوید و گله نکنید! عصبانی نشو که یکی پا روی پایت گذاشت! اینکه حالا جای تو خوابید بگویی بلند شو جای من است! خوابیده که خوابیده! تو نوکریاش را بکن! اگر به ما سکه بدهند آیا خسته میشویم که برداریم؟ نه خوابمان میبرد و نه گرسنهمان میشود! مدام میخواهیم جمعش کنیم. والله مافوق این است! لذا هر چه میتوانیم باید احترام و ادب به زوّار حسین(ع) کنیم. حتی اگر دشمنت هم آمده برو خاک پایش را ببوس! در شهرتان دشمنت است؛ ولی اینجا زائر امام حسین(ع) است. دشمن تو است؛ اما دشمن حسین(ع) که نیست!
👈 بریزید این کینههای بیخود را! بریزید این بد نگاه کردنها را! باید خودمان را وقف کنیم برای اهلبیت عصمت و طهارت و امامحسین(علیه السلام)! مواظب باشیم در سفر چیزی نگوییم. اگر ماشین هم به شما زد، هیچ نگویید، بگویید ناخواسته بوده است. باید تمرین کنیم که لااقل یکدهم، یکصدم، یکهزارم زینب(س) بتوانیم بگوییم : «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا»؛ همهی چیزهایی که اتّفاق میافتد زیبا است...
#زیارت #اربعین
➖➖➖➖➖➖
به عقیق بیایید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93
ما موظفیم حماسه اقتصادی کنیم...
به عقیق بیایید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93