eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.2هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
❌قابل توجه پیمانکار محترم آبفا خرابی لوله و جامانده های آسفالت که نزدیک به ۲۰ روزه جمع آوری نشده کوچه ۱۰۵ خیابان شریعتی @zarrhbin🕊
📷 در حاشیه مراسم گرامیداشت روز بهزیستی با حضور رئیس‌جمهور @zarrhbin🕊
❌پوشش بیمه ۳ سرطان شایع در دستور کار معاون بیمه سلامت سازمان بیمه سلامت ایران: غربالگری سرطان‌های دهانه رحم، کولون یا روده بزرگ و سرطان پستان در دستور کار سازمان‌های بیمه‌گر قرار دارد. به زودی پس از ابلاغ استانداردها از سوی وزارت بهداشت اقدامات لازم برای غربالگری آغاز می‌شود. هیچ تغییری در پوشش بیمه‌ای آزمایشات تشخیص زودهنگام سرطان HPV ایجاد نشده است. @zarrhbin🕊
ذره‌بین درشهر
🎥عجیب اما واقعی ! من با نامرد دست نمی‌دهم! قهر نماینده قزوین در مجلس با استاندار قزوین که پادرمیانی
❌ در ادامه قهر نماینده تاکستان با استاندار قزوین ، پسر جناب نماینده اینگونه رجزخوانی کرده😒 @zarrhbin🕊
📌 گذری بر یک اردوی تفریحی ✍ به قلم آیدا فتاحی ساعت حوالی شش صبح است و ما با چشم هایی خواب آلود که از ذوق برق میزند در انتظار آقا سید ایستاده ایم هرچه نگاه میکنم مدیر را نمیابم و متاسفانه با خبر می شوم که او در این سفر ما را همراهی نخواهد کرد در لحظاتی دلتنگش می شوم زیرا مادر دومم است و با وجودش دلم قرص تر می شود اما می بینم که او چهار تن از بهترین یاران خود را به همراه ما فرستاده است یعنی خانم کردی؛خانم اقایی؛حسن اقا؛اقای انارکی در راه به صفا و جفا‌ و خوشی گذشت طوری که نفهمیدم ۱۱ ساعت طی شده تا ما به تابلوی به شهر همدان خوش امدید برسیم؛مقداری مسافت را که طی کردیم به دانشگاه بوعلی سینا رسیدیم؛انقدر بزرگ بود که شاید میتوان گفت شهری را در خودش جای میداد. بالاخره ما به پایتخت عهد مادها و تمدن ایران یکی از قدیمی ترین شهر های این دیار که در غرب واقع شده رسیدیم شهری سرسبز و خوش آب و هوا که هر انسانی را جذب خودش میکرد به اردوگاه رسیدیم درختان گردو ؛البالو؛گیلاس به چشم می خورد و هر آن دهان را برای خوردنشان بی قرار تر میکرد به کمک خانم اقایی و مربیان در اردوگاه ساکن شدیم و به حیاط رفتیم و میوه های شسته و نشسته را به بدن زدیم میوه زیاد خورده بودم اما این میوه در این اب و هوا جور دیگری چسبید هوا رفته رفته تاریک تر میشد و ما هم اماده برای رفتن به گنج نامه ایی که ساعت ها انتظارش را کشیده بودیم ابشاری زیبا با ابی سرد که قابلیت آن را داشت خورشید را خاموش کند کتیبه های زیبای داریوش هخامنش و پسرش خشایارشاه جلوه خاصی به این مکان داده بود به طوری که تمام خستگیمان را یک تنه به دوش کشید و برد ~ ساعت ۵ صبح است چادر نماز گل دارم را سرم کردم و به سمت حیاط رفتم اقای انارکی را دیدم که نشسته بود گویا ایشان هم تازه از خواب بیدار شده بودند در پله های مدرسه زیاد دیده بودمش اما اینبار نوع نگاهم نسبت به ایشان فرق داشت نگاهم به نگاهش خورد پدرانه و دلسوزانه رفتار میکرد بی درنگ به ایشان سلام دادم و از ایشان راهنمایی های لازم را خواستار شدم با همان لحن متین و ارامش دهنده اش راهنمایی ام کرد همانجا بود که فهمیدم در این سفر می توان به او تکیه کرد و با او رفیق بود از اینکه در کنار این جمع هستم بسیار خوشحالم ما همانند یک خانواده گسترده هستیم حول و حوش ۹ صبح است و ما مفصل صبحانه خوردیم و کم کم به سمت گنج نامه راه می افتیم همه خوشحال و خندان یک به یک سوار تله کابین شدیم در چهره های بچه ها می دیدم که خستگی کنکور چمدان میبندد و جای خود را به ارامش و شادی میدهد سوار تله کابین شدم استرس و ترس ارتفاع تمام وجودم را گرفت ذره ذره ضربان قلبم بالاتر می رفت خانم کردی همانند یک مادر سعی داشت استرسم را کم کند اما تلاش هایش موفقیت امیز نبود و استرس کار خودش را کرد اما ناگفته نماند که این ترس و استرس چیزی از لذت گنج نامه کم نکرد به ان طرف دره رسیدیم سرسبز و پر ارتفاع ؛ترسناک اما ارامش بخش ، باد خنک علاوه بر برگ درختان موهای من را نیز نوازش میکرد ساعت بازدید به اتمام رسید و ما باز باید با تله کابین باز میگشتیم باز هم استرس و ترس یار قدیمی من دستش را روی قلبم گذاشت خیلی سعی کردم که تحملش کنم اما پس از لحظاتی طاقتم را برید و سینه ام در هم فشرده شد خانم کردی باز هم همانند مادر دوم مراقبتم کرد تا دردم ارام ارام کم شد استرس را در نگاه حسن اقا میدیدم او کسی است که برای یکایک ما پدری میکند و نگران ماست و هرکار از دستش برآید کوتاهی نمیکند به یاری خدا و اطرافیانم درد سینه ام کم شد و خوب شدم خسته به اردوگاه برگشتیم و ناهار خوشمزه را خوردیم رنگ زرد جوجه کباب ان روز دهان هر سیری را اب می انداخت چه برسد به ماها که انرژیمان تمام شده بود و حسابی گرسنه بودیم بعد از خیمه زدن در اردوگاه ، عزم رفتن به هتل کردیم چمدان هایمان را جمع کرده و به سمت هتل رفتیم هتل ورزش هتل خوبی بود با اتاق های سه تخته که از قبل نفرات هر اتاق مشخص شده بود‌ ارامش بعد از طوفان در چهره اقای انارکی دیده می شد و در چهره دانش اموزان سپاس بابت هتل به این خوبی چندساعتی به ارامش استراحت کردیم و اماده شدیم برای رفتن به سمت بازار و مقبره بوعلی سینا ابوعلی سینا کسی که بود که با جملات فلسفی و چندی بیت شعر او را میشناختم با جمعی از دانش اموزان وارد میدان شدیم برایم سوال شد که چرا بوعلی سینا با ان همه عظمت در یک میدان ارمیده است یا چرا صورت قبر او به صورت هرم است ناگفته نماند که بنای مقبره هم بی شباهت به یک مداد یا به قول جمعی از دانش اموزان موشک نبود 👇👇
خلاصه پس از بیست دقیقه بازدید به سمت بازار رفتیم بازاری با دست فروش و مغازه مرا به یاد بازارهای نزدیک به حرم در مشهد می انداخت بازار بزرگی بود هرچه رفتیم به انتهای ان نرسیدیم و با تایم محدودی که داشتیم باید زود به هتل باز میگشتیم نزدیک پارکی متوقف شدیم و در ان پارک شام را خوردیم جمعی از دانش اموزان از وضعیت ناراضی بودند اما برای من راضی کننده بود مگر چه می شود یکبارهم با دست غذا خورد یکبار در پارک یا .... همین کم بودن هاست که گاهی زندگی را خوش رنگ و بو تر میکند هر طوری بود و به زحمت اقا سید قاشق و چنگال پیدا شد و ماکارانی صرف شد ان شب انقدر خسته بودم که یادم نمی آید چند دقیقه یا شایدم ثانیه گذشت تا به خواب بروم ~~ صبح شده و ما با صدای خانم اقایی برای صبحانه حاضر می شویم این اولین صبحانه خوری ما در هتل ورزش است پله ها را یکی به یکی با دقت طی میکنم تا به رستوران هتل وارد شدم در نگاه اول اقای انارکی به چشمم میخورد از ته دلم خوشحالم که زحمت هایش نتیجه داده و از چهره اش معلوم است همه چیز مطلوب و باب میلش است و دیگر لازم نیست حرص بخورد صبحانه را نان و پنیر با شربت میخورم که در ان گرمای جگر سوز و در کنار هم صحبتی رفیقانم بسیار چسبید شاید هم چسبید چون ان را پس از نه ماه مسافرت نرفتن خورده بودم نمیدانم به هر حال انقدر چسبید که هنوز جای چسبش در معده ام مانده است به اتاق می روم و لباس هایم را انتخاب میکنم مقصد گردش امروز غار علی‌صدر است غاری با قدمت چندین میلیون سال قندیل های غار ؛ پله های غار و .. را در ذهنم تصور میکنم به غار می رسیم در ورودی غار جلیقه نجات هایمان را میپوشیم که خدایی ناکرده غرق نشویم یکی به یکی پله ها را پایین می روم و به دیواره و سقف غار نگاه می کنم در جای جای غار نشانه هایی است از بزرگی و عظمت خداوندگار قندیل های غار نشان دهنده سن غار بود سوار قایق شدیم ابی سرد و گوارا به یاد ایه ی وَجَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ ءٍ حَیٍّ می افتم به راستی که زندگی و بود و نبودمان به همین اب بند است صدای راهنمای قایق مرا به خورد می اورد قندیلی شبیه کبوتر؛شیردو‌سر و .... پس از گذشت حدود دو ساعت از غار خارج شدیم افتاب هوا را داغ کرده بود تا خودنمایی کند به سمت پارک برای صرف ناهار رفتیم و بعد از ناهار برای استراحت به سمت هتل اینجا ارامگاه بابا طاهراست به او میگویند عریان؛چرا عریان است خدا داند بنای ارامگاه او در زمان پهلوی دوم ساخته شده بود و دیواره های ان با شعر هایی از خودش تزیین شده بود که ان ها ۲۴ عدد بودند برایم جالب و شگفت انگیز بود که باباطاهر نیز در میدان به خاک سپرده شده بود به سمت شهربازی می رویم امشب شب اخر است دانش اموزان تمام انرژی خود را در بدن جمع کرده تا ان را تخلیه کنند و‌ گویا موفق هم شدند زیرا وقتی از شهر بازی برای صرف همبر به پارک میرفتیم نای راه رفتن نداشتند بماند به یادگار سفر همدان ممنون از مربیانی که خاطره ساز این سفر شدند(خانم اقایی_اقای انارکی_خانم کردی_اقای شاکر) و مدیری که جایش همیشه در قلب و یادش با ماست(سرکار خانم مصطفوی) ۱۷/۱۸/۱۹/۲۰ تیر ماه ۱۴۰۲ اردوی همدان_دبیرستان دخترانه امام حسن مجتبی @zarrhbin🕊
❌هوای کشور در تیرماه یک درجه گرمتر شده است 🔸آخرین اطلاعات دریافتی از ایستگاه‌های هواشناسی نشان می‌دهد که میانگین پهنه‌ای دمای کشور از ابتدای تیرماه تاکنون به ۳۰.۱ درجه سلسیوس رسیده که یک درجه گرمتر از نرمال است. @zarrhbin🕊
❌حواستون باشه ؛ محصولی به اسم نوشابهٔ رژیمی نداریم @zarrhbin🕊
با سلام و احترام خدمت همشهریان گرامی؛ به استحضار شما همشهریان گرامی می‌رساند بر اساس اعلام واحد فناوری وزارت آموزش و پرورش، شرط ثبت‌نام قطعی دانش‌آموزان در سال جدید، ورود اولیاء گرامی به آدرس my.medu.ir با نقش والدین و تایید آدرسِ صحیح یا اصلاح آدرس نادرست، می‌باشد. شایان به ذکر است؛ بر اساس اعلام واحد فناوری وزارت، لازم است تمامی اولیاء در این خصوص اقدام نمایند تا ثبت‌نام فرزندشان قطعی گردد. ‌‌‌‌روابط عمومی مدیریت آموزش و پرورش شهرستان اردکان @zarrhbin🕊
🔺پلیس: اگر امکان مکالمه ندارید به ۱۱۰ پیامک بدهید رئیس مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ تهران بزرگ: اگر شهروندان امکان تماس تلفنی با مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ را نداشتند، به عنوان مثال معلولیت جسمی دارند و یا در موارد بحرانی قرار دارند و امکان صحبت و تماس تلفنی ندارند می‌توانند به پلیس ۱۱۰ و به سرشماره ۱۱۰۱۱۰ پیامک بزنند. @zarrhbin🕊
🔺راهکارهای مقابله با سرماخوردگی تابستانی @zarrhbin🕊
✅ پیام تشکر از پرسنل بخش قلب بیمارستان ضیایی @zarrhbin🕊