eitaa logo
شهید سجاد زبرجدی
1.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
83 فایل
ارتباط با ادمین کانال شهید سجاد زبرجدی @Majnone_roghaye_315 کپی آزاد با یک صلوات به استثنای برشی از کتاب شهید زبرجدی کانال دیگرمون: https://eitaa.com/ShahidAbdali
مشاهده در ایتا
دانلود
نیاز اموات آنچه برای اموات مفید است، قضای نماز و روزه آنان، ادای دِین (خمس، زکات، مهریه، بدهی‌ها و...)، رد مظالم، طلب حلالیت از مردم و احسان خالصانه است. اما بسیاری از مردم بدین گونه نیازها کمتر توجه می‌کنند و به بستن حجله و خرید دسته گل، مراسم های تشریفاتی بی محتوا همچون شب سوم، هفتم و چهلم و تزئین قبر با سنگ‌های گران قیمت می‌پردازند، که ممکن است نیازهای اموات را تأمین نکند! 🔸کانال برداشت های نادرست از احکام👇 http://eitaa.com/joinchat/39976963Ca74763d797
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما سامرا نرفته گدای تو می‌شویم ای مهربان امام فدای تو می‌شویم هادی خلق، کوری چشمان گمرهان پروانگان شمع عزای تو می‌شویم
این عکس رو خود آقاسجاد تو میدون تیر گرفته بود.... @zebarjadi59
زنگ زدم به خواهرم تو بیمارستان . خدا بهش پسر داده بود . یک نوزاد توپول و خشکل . گفتم خواهر جان مبارک باشه . زد زیر گریه گفته نوزاد مشکل داره گفتن که شاید نمونه.از گریه خواهرم بند دلم پاره شد . گفتم یا حضرت ام البنین نوکر نمی خواهی ،😭😭😭 بی بی برای نوکری خودتون نگهش دارید چشمت روز بد نبینه اگر بگم چی شد ....... .....‌..ادامه این داستان همراه با توسل و عنایت شهید مدافع حرم جواد الله کرم در لینک زیر نیت کنید با ذکر صلوات بر روی لینک زیر بزنید و فایل صوتی ماجرا را گوش بدهید به امید عنایت 😭😭😭👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3330801947Cd7995e7fe3 https://eitaa.com/joinchat/3330801947Cd7995e7fe3
امروز برش هایی از کتاب شهیدی که بین زائرانش به باب الحوائج شهدا معروف شد ......@zebarjadi59
برشی از کتاب به زودی... سجاد داشت توی مسجد قد می کشید و بزرگ می شد. وقت ظهر و مغرب رد اذان را می گرفت و به مسجد می رفت. عضو بسیج دانش آموزی هم شده بود. سید محمد کوچکی آن روزها، چند تا مسئولیت داشت. هم مسئول فرهنگی و نیروی انسانی بود و هم گروه های دانش آموزی و گروه دو را ضبط و ربط می کرد. گروه دو، نوجوان های مسجد بودند. دانش آموزی هم بچه های دبستانی. چند نفر توی شورای فرهنگی کمک کار آقاسید بودند. یکی از آن ها حسن پاهنگ بود. سجاد، هم سن و سال های خودش را موقع مکبری دیده بود. دلش می خواست مکبر شود. اما تا به پاهنگ گفت، کلی شرط و شروط گذاشت جلوی پایش. مکبری قانون داشت! همین طوری که نمی شد. حسن پاهنگ مسئول مکبرین بود. دو سه سالی بزرگ تر از سجاد.  -اینطوری که نمی شه.... روزای قبل نیومدی نماز جماعت...  @zebarjadi59
اولین سال بعد از شهادت، بچه ها به نیت سجاد راهی پیاده روی اربعین شدند. نماد کاروان، عکس سجاد بود. میثم، به یاد وقت هایی که با هم کاروان می بردند، شد مسئول کاروان بیست و یکی دو نفره بچه های لباس خاکی. عمود 59 که رسیدند، به یاد سجاد عکس یادگاری گرفتند. بچه ها به حالش حسرت می خوردند. سجاد، عجیب با شهدا انس داشت. آخرش هم حاجتش را از همین شهدا گرفت. تصویر حاضر، متعلق به اربعین همان سال است @zebarjadi59
«غربتِ نامِ تو را اندوهِ باران گریه کرد.» اَلسَّلام‌ُعَلَیک یا اَباالحَسَن‌ِالهادی عَلیهِ‌السِّلام...
وقتِ بدحالیِ ما فاصله را حفظ بکن تا نگیرد به پَرَت آتشِ دلتنگیِ ما... @zebarjadi59