زینب من مدافع حرم باش مراقب چادر دخترم باش! نیفتد از سر چادر و معجر الله اکبر الله اکبر حسین سرباز ره دین بود عاقبت حق طلبی این بود از سر نی گفت سبط پیمبر الله اکبر الله اکبر! شاه گفتا کربلا امروز میدان من است عید قربان من است! مادرم زهرا در این گودال مهمان من است عید قربان من است! خواهرم زینب پرستار یتیمان من است عید قربان من است #شهید_سجاد_زبرجدی https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc

🏴 امشبی را شه دین در حرمش مهمان است...مکن ای صبح طلوع ... #شهید_سجاد_زبرجدی https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc

تو را تا لحظه آخر نگاه من صدا می زد https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc

این عشق از کودکی با ماست #شهید_سجاد_زبرجدی https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc

مصاحبه با خادمان امام حسین علیه السلام #شهید_سجاد_زبرجدی https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc

نوبت روضه‌ی گودال که شد، شمر تعزیه نشست و در وسط صحنه گریست ➕ #شهید_سجاد_زبرجدی https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc

برشی از کتاب #شهید_سجاد_زبرجدی

روز عاشورای سال 88 مثل هر سال هیئت های بسیجی خانی آباد نو جنوبی در مسجد الزهرا(س) جمع شده بودند. بعد از خواندن زیارت عاشورا توی مسجد با صد لعن و صد سلام، دم گرفتند. دسته عزاداری حرکت کرد سمت فلکه انتهایی خانی آباد جنوبی. توی مسیر، جلوی درب منزلِ چند تا از خانواده های شهدا توقف کرد. نزدیک خانه شهید غفاری بودند که خبر رسید چند جا شلوغ شده. آن روز بچه ها آماده باش نبودند. به سرعت چندتا از بچه ها بدون سرو صدا از دسته عزاداری جدا شدند. با چند تا موتور رفتند سمت میدان انقلاب. ستونی از دود کنار پل کالج بالا گرفته بود. اغتشاش گرها تعدادی از موتورهای ناجا را آتش زده بودند. بچه ها رفتند سمت میدان فردوسی. درگیری شروع شده بود....وقت اذان ظهر که رسید، کنار پل کالج جمع شدند. نماز ظهر و عصر را به جماعت خواندند. بعد هم سر خیابان سعیدی یک عکس یادگاری گرفتند. سجاد و آقا هادی حالت نشسته به خودشان گرفتند. ابومهدی و سید محمد و حاج مهدی و بقیه بچه ها پشت سرشان همگی توی یک قاب قرار گرفتند. بعد از ورود هیئت ها به خیابان، فضا آرام شد. دست آخر از قیمه روز عاشورا محروم شدند.... برشی از کتاب #شهید_سجاد_زبرجدی https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc

تصویر متعلق به متن است