eitaa logo
مقر بیداری (ضد شبهه)
575 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.7هزار ویدیو
51 فایل
دورهم جمع شدیم تا زنگارهای تردید رو کناربزنیم ودرحال وهوایی خوب روزگار رو سپری کنیم اساتید وکارشناسان علوم دینی واعتقادی پاسخگوی سوالات شما عزیزان هستند آیدی جهت ارسال سولات شرعی واعتقادی: 🆔️ @Ebrhim_h14
مشاهده در ایتا
دانلود
1.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️این هم یکی از نتایج وعده صادق۲ 😂😂😂 لینک دعوت کانال مقر بیداری (ضد شبهه)👇👇 ❁═══┅┄ 💠 https://eitaa.com/joinchat/3515417411C80906178d5 💠 ❁═══┅┄
متوسط درآمد کاربران ایرانی از همستر کامبت چقدر بوده است؟ کاربرانی که ماه‌ها وقت خود را هدر دادند، هزینه‌های زیادی بابت اینترنت و فیلترشکن پرداختند و گاه چند دستگاه گوشی را درگیر بازی کردند و درنهایت به این نکته رسیدند که «پنیر مجانی تنها در تله موش پیدا می شود». سرانجام قیمت همستر کمتر از یک سنت اعلام شد؛ هرچند این قیمت اندک هم با نوسانات زیادی همراه بوده است. به این ترتیب متوسط پولی که به کاربران ایرانی دارای بیشترین پشتکار اختصاص یافت، بین ۵۰۰ هزار تومان تا یک و نیم میلیون تومان بوده است که در برابر ماه‌ها زحمت و هزینه اینترنت و فیلترشکن و استهلاک گوشی، رقمی بسیار ناچیز است؛ به گونه‌ای که حالا دیگر بسیاری، از «همستر کامبت» به عنوان بزرگ‌ترین کلاهبرداری تاریخ ایردراپ‌ها یاد می‌کنند. لینک دعوت کانال مقر بیداری (ضد شبهه)👇👇 ❁═══┅┄ 💠 https://eitaa.com/joinchat/3515417411C80906178d5 💠 ❁═══┅┄
4.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قدرت هوش مصنوعی 👌😳 لینک دعوت کانال مقر بیداری (ضد شبهه)👇👇 ❁═══┅┄ 💠 https://eitaa.com/joinchat/3515417411C80906178d5 💠 ❁═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💯 پاسخی جالب و جامع به شایعه اینترنشنال که گفته بود برای وعده صادق به ازای هر ایرانی یک میلیون و 600 هزار تومن هزینه شده تا آخر ببینید این جواب بخشی از این شبهه روهم پاسخ میده که چرا ایران باید به جبهه مقاومت کمک کنه؟ دکتر محمد جبارپور @zedshobhe https://eitaa.com/joinchat/3515417411C80906178d5
🌷بســــــــــم الله الرحــمن الرحیـــــــم🌷 🌺 فردا روز جمعه است برای سلامتی و تعجیل در ظهور آقا امام زمان عج 🎁هدیه به روح مطهر امام خمینی ره و شهدا سلامتی عزیزمون و هدیه به تمامی شهدا و شهدای گمنام حاجت روایی عزیزان و هدیه به تمامی اموات عالم و پدران و مادران شهدا و اموات کانال و به نیت ازدواج جوانان و فرزند دار شدن پدر و مادر ها 🍀 و سالگرد شهادت شهیدانی که در این ماه به شهادت رسیدند. و 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 🕊 🕊سردار سرلشکر حاج اسماعیل دقایقی 🕊سردار شهید صدرالله فنی 🕊سردار شهید عبدالعلی بهروزی 🕊سردار شهید حاج خیرالله صفری زاده 🕊سردار شهید مسعود پیشبهار 🕊سردار شهید غلامحسین کرم نسب 🕊سردار شهید حبیب الله شمایلی 🕊سردار شهید حمید شمایلی 🕊سردار شهید احمد وتری 🕊سردار شهید امیر عادل 🕊شهید حمدالله راجی 🕊شهید منصور نوبرپور 🕊شهید رحمان مدادیان 🕊شهید مجید ابوطالبی 🕊شهید ابراهیم هادی 🕊شهید علی جعفری 🕊شهید مهدی(ادواردو) آنیلی 🕊شهیدبابک نوری 🕊شهید مجید قربانخانی 🕊شهید آرمان علی وردی 🕊سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی 🕊شهیده فاطمه سعادات حسینی 🌷 🕊شهید هادی ذلفقاری 🕊شهیدمجید عسگری جمکرانی 🕊شهیدمحمدرضا شفیعی 🕊شهیدمحمد معماریان 🕊شهیداسحاق آقاجانی 🕊شهید ایوب بلندی 🕊شهید سید علی حسینی 🕊شهید حسین فهمیده 🕊شهید بهنام محمدی 🕊شهید سید حسین حسینی و به نیت ❤️ تولد شهید احمد رهنورد ۱۳۳۷/۷/۲۰ 🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀 مهلت قرائت تا جمعه هفته آینده. 🌼🍀🌼🍀🌼🍀 برای گرفتن جز مورد نظر به بنده پیام بدهید . 👇👇👇👇👇 @ebrahim36 ﷽📖جزء۱ ﷽📖جزء۲. ﷽📖جزء3. ﷽📖جزء4. ﷽📖جزء5⇦ ﷽📖جزء6. ﷽📖جز7 ﷽📖جزء8⇦ ﷽📖جزء9⇦ ﷽📖جزء10⇦ ﷽📖جزء11 ﷽📖جزء12 ﷽📖جزء13 ﷽📖جزء14 ﷽📖جزء15 ﷽📖جزء16⇦ ﷽📖جزء17 ﷽📖جزء18⇦ ﷽📖جزء19 ﷽📖جزء20 ﷽📖جزء21 ﷽📖جزء22⇦ ﷽📖جزء23⇦ ﷽📖جزء24⇦ ﷽📖جزء25 ﷽📖جزء26 ﷽📖جزء27⇦ ﷽📖جزء28⇦ ﷽📖جزء29⇦ ﷽📖جزء30🌼 اجر همه شما بزرگواران با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام برای اطلاع از جزء های برداشته شده به کانال زیر مراجعه کنید 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d
🌷بسم رب الشهداء والصدیقین🌷 💫خلوتی باشهدا 🕊 🌹 💫اینجا مقر شهداء ست...بسم الله بگویید و وارد شوید🥀 ☘ختم دسته جمعی و 🍃 ✅ جهت سلامتی وتعجیل درفرج امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف ✅ جهت رفع مشکلات وگرفتاری جمیع شرکت کنندگان درختم ✅ جهت رفع گرفتاری یه بنده خدا که سفارش کرده وخادمین مجموعه 💐هدیه به محضر:👇 1⃣ سردارسرلشکرشهیددکترمجیدبقایی🌺 2⃣ شهیدسردارسرلشکرحاج اسماعیل دقایقی🌸 3⃣ سردارشهیدصدرالله فنی🌼 4⃣سردار شهیدعبدالعلی بهروزی☘ 5⃣ سردارشهیدخیرالله صفری زاده🌺 6⃣ شهید رحمان مدادیان🌸 7⃣ شهیدسید جلال جعفرزاده🌼 8⃣ سردارشهیدمسعودپیشبهار🍀 9⃣ سردارشهیدغلامحسین کرم نسب🌺 0⃣1⃣ سردارشهیدحبیب الله شمایلی🌷 1⃣1⃣سردار شهید حمید شمایلی🌹 2⃣1⃣ سردارشهیداحمدوتری🌼 3⃣1⃣ سردارشهید امیرعادل🌺 4⃣1⃣ شهیدحمدالله راجی🌸 5⃣1⃣ شهیدمنصورنوبرپور🌷 1⃣6⃣ شهیدمجیدابوطالبی🌹 1⃣7⃣ شهید ابراهیم هادی🥀 1⃣8⃣شهیدعلی جعفری🍀 1⃣9⃣ شهیدمهدی(ادواردو)آنیلی💐 2⃣0⃣ شهیدبابک نوری🌷 2⃣1⃣شهیدمجیدقربانخانی🌸 2⃣2⃣شهیدآرمان علی وردی🌺 2⃣3⃣شهید حاج قاسم سلیمانی💐 2⃣4⃣شهیده فاطمه سادات حسینی🌼 2⃣5⃣شهیدهادی ذوالفقاری🌹 2⃣6⃣شهیدمجید عسکری جمکرانی🌸 2⃣7⃣شهیدمحمدرضا شفیعی🌺 2⃣8⃣شهیدمحمدمعماریان🌷 2⃣9⃣شهیداسحاق آقاجانی🥀 3⃣0⃣شهیدایوب بلندی🌼 3⃣1⃣شهیدسیدعلی حسینی💐 3⃣2⃣شهیدحسین فهمیده🌹 3⃣3⃣شهیدبهنام محمدی🌸 3⃣4⃣شهید سیدحسین حسینی🌺 3⃣5⃣شهیدمهدی نوروزی(شیرسامراء)💐 💐 ختم های خود رو به آیدی زیر ارسال کنید👇👇 @Ya_mahdi_zahra 🌱🍃 مهلت ختم تا جمعه شب ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌لینک دعوت کانال مقر بیداری (ضد شبهه)👇👇 ❁═══┅┄ 💠 https://eitaa.com/joinchat/3515417411C80906178d5 💠 ❁═══┅┄
قصیده معروف است در عصر پنجشنبه خوانده شود و خیلی گره ها و مشکلات مردم رو حل کرده التماس دعا دارم‌ ازتون خیییییلی https://eitaa.com/joinchat/3515417411C80906178d5 👇👇👇
اینک قصیده حقیقی حضرت مشکل گشا که زندانی بی‌گناه خوانده و نجات یافته است در روزگار قدیم پیرمردی عبدالله نام بود که تمامی عمر رادر بیابان ها به تلخی روزگار بسر برده بود ودر منتهای پیری وشکستگی هرروز دربیابان میرفت وبا قد خمیده ودست وپای فرسوده خار می‌کند تا وسیله معاش خود و خانواده خود را فراهم سازد واین زندگانی برای او وعیالش بسی سخت وتلخ می گذشت هرچه عبدالله پیرتر میشد زندگانی آنها هم به مراتب سخت تر میگذشت زن عبدالله برای گشایش کار ونجات ازسختی نذر نمود تا هر صبح جمعه پیش از روشنایی صبح درب خانه خود را اب وجارو نماید تامگر خضر نبی نظری و عنایتی فرماید پس از چند دفعه یک روز صبح که مشغول آب وجارو بود پیرمردی باموهای سفید بلند وچهره فروزان از دور نمایان وچون نزدیک اورسید گفت به عبدالله بگو در سختی هامشکل گشارا یاد کن ودست از دامان او برمدار تا مرادگیری این بگفت واز نظر غایب شد زن به خانه آمد آنچه دیده وشنیده بود برای عبدالله نقل نمود عبدالله گفت این شخص خضر نبی الله بود افسوس چیزی ازاونگرفتی خلاصه آن روز عبدالله کمی دیرتر بازخانه روانه بیابان شد عادت عبدالله این بود که در این فرصت کمی خار زیادتر می‌کند تابرای روزهای کوتاه برف و باران ذخیره باشد آن روز هم که به صحرا رسید وقت گذشته وفرصت خار کندن نبود با هزار امید رفت تااز خارهای ذخیره شده بار نموده وروانه شهر شود چون به محل خاررسید اثری از آنها ندید ورهگذری تمام آنها را سوزانده بود عبدالله حیران وسرگردان چند دانه اشک به یاد زندگانی تلخ وبخت برگشته خود ریخت وچندین مرتبه مشکل گشا رایاد نموده روی زمین افتاد پس از چند لحظه سواری نورانی رسید سر عبدالله رابه دامن گرفته اورا دلداری داده وچند سنگ فروزان به او داد وفرمود این سنگها روبفروش وامرارمعاش کن وهرشب جمعه ما را یاد نما این بگفت واز نظر عبدالله پنهان شد ای شیعیان علی ای حاجت مندان مجلس خوب است ماهم برای حل مشکلات و حوائج شرعی خود دست به دامان مشکل گشای هردوعالم بزنیم وباقلبی شکسته وچشمی اشکبار دامان آن سرور را بگیریم تا مراد یابیم وبهترین وسیله برای شکستن قلوب وگریان شدن چشمها این است که ازهمین مجلس نظری به صحنه کربلا وگلگون شدگان عاشورا ببندازیم ویاد آریم از ساعتی که اطفال تشنه لب مظلوم کربلا که دم به دم فریاد العطش بلند می نمودند وآن حضرت خجالت می کشید دراین ساعت نازدانه حسین سکینه خاتون به نزد عمویش عباس آمد وطلب آب نمود آن سرور مشک خشکیده رابرداشت تا برای سکینه و اطفال تشنه آب بیاورد چون نزدیک شریعه رسید دوهزار مرد جنگی که نگهبان فرات بودن جلوی آن سرور راگرفتند آن حضرت اول باب نصیحت وموعظه رابر آنها باز نمود نصایح آن علمدار که از آتش سوزانده تربود ذره ای دردل بی رحمان اثر نکرد چون حضرت خواست داخل شریعه شود مانع شدند آن یادگار حیدر کرار شمشیر کشید ومانندشیر غضبناک درمیان آن لشکر افتاد وانها را متفرق نموده داخل شریعه شد وکف برآب زد تا بیاشامد چون به یاد لبهای خشکیده برادرش افتاد آن آب را نیاشامید وبرجای ریخت جان به قربان مهرو وفایت یاباب الحوائج وبعد علمدار کم سپاه مشک راپر ازاب کرده واز شریعه بیرون آمد آن لشکر خونخوار ازچهار طرف برسقای تشنگان حمله کردند آن سرور تیغ کشید وبه قلب دشمن تاخت ومانند برگ خزان سرو دست به زمین می ریخت ناگاه ظالمی کمین نمود وازروی نامردی دست راست آن حضرت را قطع نمود آن سقای باوفا بادست دیگر جنگ می نمود ظالم دیگری دست چپ آن سردار رشید راقطع نمود آن باهمیت مشک رابه دندان گرفت وهمت می نمود تااب رابه خیام حرم برسانید پس بی حیای بی رحمی شرم ننمود امید عباس رابه زمین ریخت ان امید بابدن چاک چاک روبه بردارش نمود وفرمود یاحسین مرادریاب آن سرور بربالین عباس رشید آمد وسر آن حضرت راروی دامن نهاد وچوبه تیر را ازچشم نازنین برادرش بیرون آورد اشک حسرت ازچشمان روان نمود چون خواست قمر بنی هاشم رابه نزدیک خیام حرم ببرد حضرت فرمود یااخی مرابه خیمه مبر زیرا ازروی دخترت سکینه شرم دارم وناله العطش اطفال جراحاتم را می افزاید زان تشنگان هنوز بعیوق میرسد فریاد العطش ز بیابان کربلا از اب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا بودند دیو ودد همه سیراب ومی مکید خاتم زقحط آب سلیمان کربلا اطفال تشنه لب همه بودند منتظر سقا فتاد دست به میدان کربلا آه از دمی که لشکر اعدا نکرد شرم برخاک ریخت آب علمدار کربلا. برخاک وخون فتاد چو سقای تشنگان پشت خدا شکست به میدان کربلا نگرفته دست دهر گلابی به غیر اشک زان گل که شد شکفته به بستان کربلا هنوز کمر مولانا اباعبدالله ازمرگ برادر رشیدش عباس راست نشده بود که قره العین کربلا جوان هیجده ساله حسین آن شبه پیغبر علی اکبر نزد بابایش آمد وعرض کرد پدرجان اجازه بده میدان روم تاشاید بتوانم کمی آب به لبهای اطفال تشنه کام برسانم مولانا حسین فرمود نور دیده علی بعداز عمویت عباس یاوری دیگر ب
رای من جز تو وبرادرت زین العابدین نمانده است وبسی آرزو دارم توزنده بمانی وبعد از شهادتم قافله سالار محرم اسیران شام باشی چون برادرت رنجورومریض است علی اکبر عرض کرد بابا آیا چگونه میتوانم پس ازشما زنده بمانم بخدا قسم چنانچه اجازه میدانم ندهی بدون کشته شدن میگیرم حضرت فرمود جواب مادرت راچه بگویم علی نزد مادررفت وبه هرنحو بود اجازه میدان گرفت مظلوم کربلا بادست مبارک خود لباس رزم براندام علی اکبر پوشانید آن شبیه پیغمبر عقاب سوار وبه سوی میدان تاخت علی اکبر آن گونه درجنگ تاخت که عالم براهل ستم تنگ ساخت چنان بازو افروخت درکارو زار که اندر احد صاحب ذوالفقار قضا گفت صفین مکرر شده پسر چون پدر اصغر اکبر شده علی را لقب زین سبب اکبر است که جنگش مهین گر خودش کهتر است دریغا که از گرمی آفتاب تنش بود بی تاب وقلبش کباب زبان ولبش بود خشک وکبود زبی آبی اش دیده پرآب بود زگرد رخش منکدر روی وموی بدین سان بسوی پدر کرد روی که ازبهر رحمت لبی تر کند حدیث عطش رابه کوثر کندروان شد به میدان به امیداب سوی باب کردی پدررا کباب چون به میدان آمد مقابل لشکر ابن سعد ایستاد لشکر تمام متحیر واز ابن سعد سؤال نمودن این جوان کیست که تمام شکل وشمایل او شبیه پیغمبر است آن لعین گفت این یادگار حیدر کرار فرزند رشید حسین است علی لشکر راامر به سکوت کرد وبا زبان فصاحت بیان رجز خوانی نمود وبا زبان حال فرمود ایا فرقه فارغ از ننگ ونام ندارید جز کفر اسلام نام روانیست ای قوم بیرون زدین مسلمانی محض وکفراین چنین شما ترک یزدان وکین بررسول نمودید درعالم زر قبول نه ما آخر اولاد پیغمبریم برازنده خلقت داوریم کسی بودعرش رازیب و زین حسین است واولاد حسین یزد ستم گر ز نسل زناست خلافت زنا زاده راکی رواست خلافت بود حق و شان حسین ایا ظالمان دودمان حسین. منم آنکه جدم رسول خداست که سرخیل وسرحلقه وانبیاست منم آنکه دررتبه عمرانیم به روز دعا حیدر ثانیم مرادرمیان ذوالفقار علی ست مرا افتخار ازنبی ولی ست چوشیرخدا نام بدر وحنین شجاعت بود ارث بابم حسین چوشمشیر کین برکشم ازنیام شود زهر شیر دربیشه آب چو گیرم به کف تیر خارا شکاف سپهر زمین سینه دزدد زقاف نمی لافم ای ابن سعد لعین گر انکار داری بیاوببین منم آنکه برسر سروران سرورم شبیه پیمبر علی اکبرم شهادت بود ارث آبا من زکشتن جوی نیست پروای من چه غم کز تنم خون رود همچو آب ولی تا نیفتم ز روی عقاب چنان خون بریزم دراین دشت کین که گوید جهان آفرین آفرین حضرت بعد ازرجز خوانی مبارز طلبید چون لشکر اعدا فصاحت و بلاغت وشجاعت آن جوان را دیدند هریک زبان به ذکر تبارک الله احسن الخالقین گشودند وشور وهلهله درلشکر افتاد وعن قریب بود که لشکر شورش نموده ومتفرق شوند ابن سعد لعین بانگ به لشکر زد که ای وای برشما اگراین جوان هاشمی رارخصت دهید احدی ازشمارا باقی نمیگذارم گفتند چه باید کرد آن لعین فرمان داد مانند عمویش عباس براو حمله برید لشکر یک مرتبه برآن جوان یورش بردند ان شاهزاده رشید مانندشیر غضبناک میان آن لشکر شمشیر میزد وبه روایتی صدوبیست نفرازلشکر اعدا رابه درک فرستاد ولی چون تشنگی به اوغالب آمد تاب ادامه جنگ را نیاورد لشکر رامتفرق وبسوی خیام حرم آمد حضرت گردوخاک از روی مبارک علی اکبر پاک کرد سراورا به زانو گذاشت وفرمود علی جان چه میخواهی علی اکبر با زبان حال عرض کرد که ای پدر زعطش مرغ روح من پرزد شرار تشنگی آتش به جان اکبر زد توبه جزجودی ازبهر آب من بی تاب کباب شد جگرم ای پدر مرا دریاب من از گرانی اسباب جنگ خسته شده زجنگ دست ودلم خسته وشکسته شده فدایت ای شه مکی وای مه مدنی گواه باش که ثقل الحدید ایجهدی نه دست رزم نه پای درنگ درجنگم قسم به جان توکه ازدست زندگی تنگم پدرفدای توازتاب تشنگی مردم به خاک حسرت آب فرات رابردم زلطف گربتوانی مراکنی سیراب بنا خصم مقامش کنم خراب وسراب چو شاه تشنه لبان اکبر جوان رادید حدیث یا ابتاالعطش ازاو بشنید کشید ازدل پرخون فغان که واغوغا به غیر ذات علی جدک رسول الله به ذات حق که گران است بر پیمبر آل که بنگرند تورا تشنه لب بدین احوال قدم به جنگ بیفشان وجان به دست افشان کمی دگر که دم دیگری به حق مهمان چون حضرت علی اکبر ازپدر خواهش آب کرد آن سرور زبان خشکیده خودرا روی زبان علی اکبر گذارد واشک تحسیر روان وبه روایتی خاتم پیغمبر رااز انگشت مبارک بیرون آورده به دهان علی اکبر نهاد وعطش آن شاهزاده برطرف برقدوبالای علی نگاه کرد وبه زبان حال فرمود الهی چون شوم بسمل به زیر خنجر قاتل بود آسان مرا اما فراق این جوان مشکل الهی باتو آن عهدی که کردم آن چنان کردم چنین رعنا جوانی رافدای امتان کردم علی اکبر چون شیر ژیان به میدان تاخت وبران روباه صفتان حمله کرد عمرسعد دوهزار لشکر سواربه سران سرور فرستاد وآن شیر بیشه شجاعت به قلب آن لشکر زد وشصت نفررا به درک فرستاد عمرسعد خطاب به سپاه که ای بی همت لشکر قوه دوهزار به یک جوان هاشمی نرسد