May 11
May 11
بسم الله الرحمن الرحیم
به یاری خدا شروع میکنیم ، به یاری خدایی که بخشنده است و مهربان .
بدون این که چشم داشتی و نیازی داشته باشد می بخشد .
بدون این که به فکر جبران از سوی ما باشد ،میبخشد.
با مهربانی میبخشد و چقدر مهربان است ... بهتر بگویم مهرآفرین است...
اصلا اوست که مهربانی را هم خلق کرده است ... دنیای بدون محبت چقدر بدقواره میشد.
#ذکری ، جایی است برای دستنوشتههای کسی که گه گاهی یاد این خدای مهربان میافتد...
غفلتهایش را کنار میزند و باز این حقیقت جلوهگری میکند که بایستی حرکت کرد ، حرکتی که نه تنوع باشد و نه تنزل ،بلکه رشد باشد
یا امیرالمومنین ( صلوات الله علیه)
✍️امام على عليه السلام:
🔹العادَةُ عَدُوٌّ مُتَمَلِّكٌ
🔸عادت، دشمنى است كه انسان را در تملّك خود دارد
📚غررالحكم حدیث958
🗞 #حدیث_روز
🆔 @balagh_ir
✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️
#عادت.
🔻 دقت کردید این عادتهای ما چقدر روی ما تأثیر دارند؟
🔻 عادتها آدم را به تملک در میارند و به اسارت میکشند و کسی که به تملک در آمد دیگر آزاد نیست .
🔻 یعنی میبینی حتی فکر هم میکند ، اما فکرش او را به حق نمیرساند چون فکرش آزاد نیست و تحت تأثیر عادتهایش هست .
🔻راستی چند تا عادت تو خودمون سراغ داریم؟؟؟
⁉️ اصلا خودمون رو دیدیدم که عادتهامون رو دیده باشیم؟!
🆔 @zeekra
May 11
بسم الله الرحمن الرحیم
✏️عنوان یادداشت: #مهدی_دلم_برایت_تنگ_شده
#عمل_ریشه_دار
🔷 امشبم شبی بود و با تحملهایی گذشت. بماند چه بود و که بود و چه گفت و برفت...
🔶 امشب سر یک ماجرایی مجبور شدم در یک جایی یک پیامی بدهم یکم لحن دستوری و اجرایی و اداری داشته باشد.
🔻راستش رو بخواهید من با رفقای تشکیلاتیام خیلی آمرانه و دستوری سعی میکنم صحبت نکنم.
🔻 چون معتقدم عمل انسانها باید ریشه دار باشه ، عمل کسی هم ریشهدار نمیشه ، مگر اینکه همراه با #شناختها و #گرایشها باشد، تا این درخت میوهی عمل طیب دهد.
🔻سرتان را درد نیارم ... بعد از پیام خصوصی به یکیشون گفتم دیدی عجب ژست فرماندهی گرفتم و چه پیامی دادم ؟بهم میومد؟
🔺گفت آره انصافا خیلی بهت میاد....
🔻زدم زیر خنده و البته افسوس ، گفتم یه زمانی فرماندهها رو یک جورای دیگهای میشناختن، اما حالا چی ....
🔶 نمیدونم چرا یک مرتبه یاد شهید زینالدین کردم ... یه مرتبه حس کردم دلم براش تنگ شده ... دلم میگفت آقا مهدی دلم برات خیلی تنگ شده .
🔹 دلم برات تنگ شده چون بند تعلقات این دنیا نبودی.
🔹 دلم برات تنگ شده ، چون فرماندهای بودی که خودش جلو بود.
🔹 دلم برات تنگ شده چون ، سخت میشد تشخیص داد که فرمانده لشگر کیه !؟
🔹 دلم برات تنگ شده چون ...
🆔 @zeekra
✏️عنوان یادداشت : #به_کار_گل_گماشتن
بسمالله الرحمن الرحیم
🔻 وقتی این پیامها را در شبکه مجازی میبینیم. نمیدانم چرا اینقدر غصهام میگیره.
🔻طلبهای که با هزار شوق و ذوق از اوایل جوانی یا نوجوانی با هزار انگیزهی پاک و البته عموماً سطحی به حوزهی علمیه میآید و 6سال سر سفرهی تراث علمای شیعه مینشیند و از سفرهی فقه و اصول و ادبیات توشه میچیند ، اما نمیداند که چرا آمده است و وظیفهاش چیست؟!
🔻چه میشود که دیگرانی جرأت میکنند او را به خدمت بگیرند و به کار گل بگمارندش ، آن هم در کارهایی که هیچ ربطی به شئون طلبگی ندارد. و از آن اسفبار تر چه میشود که آن طلبه به دعوت این نامردان لبیک میگوید؟
🔻 این داستان غمناک خیلی از ما انسانها هست.
🔻 کسی که برای زندگیاش طرح و نقشهای ندارد، لاجرم در طرح و نقشهی دیگران به بازی گرفته میشود و عروسک خیمهشب بازی دیگران میشود.
🔻کسی که طرح و نقشهای ندارد برای انتخابهایش ملاکیهم ندارد. و باری به هر جهت کارهایی و مسئولیتهایی میپذیرد.
✳️انشاءالله در یادداشتهای بعدی بیشتر در این مورد مینویسم.
🔰 به ذکری بپیوندید...
🆔 @zeekra
✏️عنوان یادداشت : #مورچههای_چرب_و_چیلی
بسم الله الرحمن الرحیم
🔻امروز ناگهان در آشپزخانه نگاهم به صحنهی عجیبی که کمتر دیده میشه جلب شد. کنار گاز آشپزخانه، لکهی از چربی غذا افتاده بود و روی آن را مورچههای بسیار زیادی پوشانده بود.
🔻برخلاف همیشه که من مورچهها را در حال #حرکت ،فعالیت و جنب و جوش دیده بودم ، این بار چشمم به دستهای مورچه افتاده بود که هیچ حرکتی نمیکردند و مانند مردگانی به سکون رسیده بودند.
🔻با خودم فکر کردم شاید مرده باشند که اینطور ساکن هستند. مجبور شدم لحظاتی زیر نظر بگیرمشون.
🔻کمی که سر و صدا کردم و دستم به میز خورد ، دیدم به حرکت در آمدهاند و از آن لذت و مستی و رخوت جدا شدهاند. اما برایم جالب بود که هنوز هم تعداد زیادی از آنها بی حرکت بودند.
🔻شروع کردم میزان ضربهها را شدید کردن، این بار تعداد بیشتری به حرکت درآمدند و از سکون جدا شدند ، اما بازهم تعدادی مانده بودند ، آنهایی که بیشتر در این چربی دست و پایشان فرو رفته بود و بیشتر دل بستهبودند ، سخت تر جدا میشدند و با سکون و رخوت خو گرفته بودند .
🔻ماهم که شیطونیامون گُل کرده بود ، شروع کردیم فوت کردن این مخلوقات خدا و به قولی بلای شدیدتری از خودمان را به سرشان نازل کردیم. این بار دیگه تقریبا همه به حرکت در آمده بودند و از این رخوت و سکون جدا شده بودند.
🔻یاد حرف یکی از بزرگان افتادم ، فلسفهی بلاها در این دنیا این هست که زیر پای ما را داغ کنند که در این دنیا اسیر و گرفتار نشویم، چون کار ما انسانها حرکت هست ، آنهم حرکت به سمتی که بالاترین باشد، بعضی وقتها زیباییهای مسیر ما را میفریبد و از کار اصلیامان باز میمانیم و به سکون میرسیم.
🔻بماند وقتی بلا تمام شد و بعد از لحظاتی برگشتم ، باز دیدم که برخی از مورچهها برگشتهاند و باز ساکن و بیحرکت شدهاند.
✳️ به خودم گفتم راستی بد نیست یه سری هم به خودت بزنی و ببینی دست و پایت تو چه پیتی از روغن گیر کرده که اینطوری ماندهای!؟
🔰 به ذکری بپیوندید...
🆔 @zeekra