🔴 آنچه می بایست به عنوان معرفت امام بدانیم‼️
«اگر امام زمان مان را نشناسیم و در همین حال بی معرفتی فوت کنیم غیر مسلمان و کافر خواهیم مرد.»
این عبارت، ترجمان فرمایش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است
🟢 ما که از زمان فوت مان اطلاعی نداریم.
باید بشتابیم و از خداوند یاری بطلبیم تا موارد مهم و زیربنایی امام شناسی، به جان مان بنشیند:
۱ امام زمان (علیه السلام) ما زنده اند وروی همین زمین زندگی دارند.
۲ اطاعت امام واجب است
۳ امام از هر خطایی معصوم است
۴ ایشان منصوب از جانب خداوند میباشد
۵ امام عالم به همه علوم اند (به همه زبانها مسلطند)
۶ علم كتاب (قرآن) نزد امام زمان است
۷ امامت عهدی است بر شخص امام
۸ امام بر تكوین اشراف دارد
۹ امام ما ،دست، چشم و گوش خداست
۱۰ به امام باید مراجعه شود. او محل رجوع است
۱۱ امام امر به سوء و امر به کار عبث نمي كند
۱۲ محبت به امام واجب است
۱۳ نصرت امام واجب است
۱۴ امام زمان علیه السلام ما قطعا قیام خواهد كرد
۱۵ انتظار او و خواستن او از ضروریات اعتقادیست.
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
☆
@Zehormanji313❤
حضرت زینب، شاگرد مکتب فاطمه علیهماالسلام است، مقامی دارد که برخی از انبیای الهی به آن نرسیدهاند.
#شهادت_حضرت_زینب (سلاماللهعلیها)
#حضرت_زینب
#ماه_رجب
@Zehormanji313🌻
🔴 همنشین حضرت داوود علیه السلام
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
روزی حضرت «داود (ع)» در مناجاتش از خداوند متعال خواست همنشین خودش را در بهشت ببیند.
خطاب رسید: «ای پیغمبر ما، فردا صبح از در دروازه بیرون برو، اولین کسی را که دیدی و به او برخورد کردی، او همنشین تو در بهشت است.»
روز بعد حضرت داود (ع) به اتّفاق پسرش «حضرت سلیمان (ع)» از شهر خارج شد. پیر مردی را دید که پشته هیزمی از کوه پائین آورده تا بفروشد.
پیر مرد که «متی» نام داشت، کنار دروازه ایستاده و فریاد زد:
«کیست که هیزمهای مرا بخرد.»
یک نفر پیدا شد و هیزمها را خرید.
حضرت «داود (ع) » پیش او رفت و سلام کرد و فرمود: «آیا ممکن است، امروز ما را مهمان کنی؟!»
پیرمرد فرمود: «مهمان حبیب خداست، بفرمائید.»
سپس پیر مرد، با پولی که از فروش هیزمها بدست آورده بود، مقداری گندم خرید. وقتی آنها به خانه رسیدند، پیر مرد گندم را آرد کرد و سه عدد نان پخت و نان ها را جلویِ مهمانش گذاشت.
وقتی شروع به خوردن کردند، پیرمرد، هر لقمه ای راکه به دهان می برد، ابتدا «بسم الله» و در انتها «الحمد للَّه» می فرمود.
وقتی که ناهار مختصر آنها به پایان رسید، دستش را به طرف آسمان بلند کرد و فرمود:
«خداوندا، هیزمی را که فروختم، درختش را تو کاشتی. آن را تو خشک کردی، نیروی کندن هیزم را تو به من دادی.مشتری را تو فرستادی که هیزم ها را بخرد و گندمی را که خوردیم، بذرش را تو کاشتی. وسایل آرد کردن و نان پختن را نیز به من دادی، در برابر این همه نعمت من چه کرده ام؟!»
پیر مرد این حرفها را می زد و گریه می کرد.
حضرت «داود (ع)» نگاه معنا داری به پسرش کرد. یعنی: همین است علت این که او با پیامبران محشور می شود.
❌ منبع:(داستانهای شهید دستغیب ص ۳۰- ۳۱)
@Zehormanji313🌻
ظهور منجی 313
#معتکفین عزیز خصوصا سال اولی ها،
سه روز بندگی خالصانه گوارای وجودتان
التماس دعای فرج از همه شما سروران 🤲