eitaa logo
اگر الگو زینب "س" است...💞💞
114 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗓 حدیث_روز حضرت پیامبر اکرم(ص) فرمود: یُغفَرُ لِصاحِبِ الأضحِیَّةِ عِندَ أوَّلِ قَطرَةٍ تَقطُرُ مِن دَمِها ؛ (من لایحضره الفقیه ، ج 2 ، ص 214 ) با ریختن اوّلین قطره خون قربانی [به زمین] ، صاحب قربانی آمرزیده می شود. @zeinabion98
🌹 عید سعید قربان، عید عبادت و بندگی و عید اطاعت از قادر یکتا بر شما مبارک باد 🆔 @dars_akhlaq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بالایی نقاشی کودکان پنج ساله که کمتر از یه ساعت تو روز تلویزیون میبینن پایینی نقاشی کودکان پنج ساله ای که سه ساعت یا بیشتر تو روز تلویزیون میبینن @zeinabion98
‍ چند و فعالیت برای تقویت و 🌀باز کردن در بطری تمام کودکان به این کار علاقه نشان می دهند. بطری هایی با سایزهای مختلف در اختیار کودک بگذارید و اجازه دهید با باز کردن در آنها سر انگشتان خود را تقویت کند. 🌀خمیربازی خمیربازی، گل رس یا حتی خمیر نان را در اختیار کودکتان بگذارید و اجازه دهید ابتدا اشکال ساده تری مثل توپ و مار و به مرور اشکال پیچیده تری بسازد. 🌀نقاشی کشیدن با قلم های درشت برخی مدادرنگی ها و ماژیک ها از انواع معمولی قطورتر هستند. در صورتی که فرزندتان در گرفتن مشکل دارد از این نوع قلم ها استفاده کنید. بعد به مرور سایز مدادها را کوچک تر کرده و در نهایت از انواع چوبی با اندازه معمولی استفاده کنید. 🌀نخ کردن مهره و مرواریدهای گوناگون در سایزهای مختلف بخرید و از کودک بخواهید آنها را درون نخ کند و برای اعضای خانواده دستبند یا گردنبند درست کند. حتی می توانید از برخی مواد غذایی مثل انواعی از ماکارونی ها برای این کار استفاده كنيد @zeinabion98
اسباب‌بازی‌های پر امکانات برای بچه‌ها نخرید❗️ اسباب‌بازی‌هایی که دارای قابلیت و امکانات فراوان هستند و به تمام نیازهای آنی کودک پاسخ می‌دهند، در واقع باعث می‌شوند که کودک هیچ تلاشی برای کشف، جست‌وجو و ... نداشته باشد و به این ترتیب باعث از بین رفتن رشد شناختی کودک می‌شوند. این کودکان در نوجوانی و جوانی عمدتا گوشه‌گیر بوده و به جمع و گروه گرایش نداشته و حتی در جوانی و ازدواج نیز تمایل کمی به فرزندآوری خواهند داشت. @zeinabion98
توصیه‌هایی برای تازه مادرها این کارها رو نکنید خودتون رو بیخودی خسته نکنید 👩🏻‍🍼بیشتر مادرها فکر می‌کنن باید کارهای زیادی برای بچه‌شون انجام بدن و مدام مشغول رسیدگی به اون باشن، اما چیزی که بچه بیشتر از هر چیز دیگه‌ای بهش نیاز داره، یک مادر بانشاط هست. بعضی از توصیه‌ها رو نشنیده بگیرید 👩🏻‍🍼خیلی خوبه که به نظرهای دیگران هم گوش بدید؛اما اول باید مطمئن بشید که می‌دونید چه توصیه‌هایی مناسب شماست. سعی نکنید مادر کاملی باشید 👩🏻‍🍼چیزی به اسم مادر کامل وجود نداره، به غریزه‌تون اطمینان کنید و با معیارهای دیگران خودتون رو قضاوت نکنید. اگه اشتباهی کردین خودتون رو سرزنش نکنید. اگه از روشی نتیجه نگرفتید، تجربه کنید. همسرتون رو فراموش نکنید 👩🏻‍🍼حالا که بچه‌دار شدین و سرتون گرم رسیدگی به کارهای اونه ممکنه همسر و رابطه‌تون رو فراموش کنید؛ اما لازمه حتماً وقتی رو به رابطه دونفره‌تون اختصاص بدید. ترس‌هاتون رو به کودک منتقل نکنید 👩🏻‍🍼 خیلی وقت‌ها تازه مادرها احساس ترس و ناامنی‌‌شون رو به کودک هم انتقال می‌دن. دلیلی نداره اگه کودک دوستتون به بیماری خاصی دچار شده، بچه شما هم دچار بشه. @zeinabion98
٢)به وجود آورنده، بالا برده شده ها( آسمانها و افلاک) و پهن کننده گسترده ها(زمین)، یگانه حکمران زمین‌‏ها و آسمان‏‌ها، پاک و منزّه و تسبیح شده، پروردگار ملائکه و روح، تفضّل‌کننده بر همه آنچه خلق کرده، و لطف‌کننده بر هر آنچه به وجود آورده است. هر چشمی زیر نظر اوست ولی چشم‏‌ها او را نمی‌‏بینند. عشق_شیعه_علی عید غدیر بزرگترین عید 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @zeinabion98
پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»: عُنوانُ صَحیفَةِ المُؤمِنِ حُبُّ عَلیِّ بنِ ابی‌طالب علیه‌السلام. سرلوحة پروندة هر مؤمن (در روز قیامت) دوستی و محبت علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام است. (مستدرک حاکم، ج ٣، کنزالعمال، ج ١١، ص ٦١٥) 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @zeinabion98
انا لله و انا الیه راجعون ▫️ارتحال استاد دکتر محمدحسین و همسر و سه فرزندشان را تسلیت عرض میکنیم خداوند این داغ بزرگ را بر ما آسان کند‌. برادر مجاهد و زاهدی از میان ما رفت که وجودش وقف مردم، نظام، ولایت و حوزه علمیه بود. ▫️قدرش را سال‌ها بعد خواهند شناخت. عروج شهادت‌گونه و مظلومانه‌اش را به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تسلیت می‌گوییم. ▫️ایشان از جمله محققین و پژوهشگران برتر کشور در حوزهٔ رسانه بودند و آثار فاخری همچون «دین در سینمای شرق و غرب» و «اسطوره‌های صهیونیستی سینما» از خود به یادگار گذاشتند. ▫️امید است خداوند متعال به برکت این ایّام عزیز، ایشان را غریق رحمت کرده و در بهشت برین جای دهد. @zeinabion98
قسمت سیزدهم نان پختن را دوست داشتم. مادرم تشت خمیر را کنارش می‌گذاشت و آتشِ زیر ساج را روشن می‌کرد. خمیر درست می‌کردیم. چوب و چیلی را هم خودمان می‌آوردیم و توی اجاق می‌ریختیم. بعد خمیر را پهن می‌کردیم روی ساج و بوی خوش نان توی هوا پخش می‌شد. بهترین غذایمان همان نان خالی بود. از بوی خوش نان و دود مست می‌شدم. نان تازه از هزار تا غذا برایم خوشمزه‌تر بود. یکی دو تای اول را همین‌طوری چنگ می‌زدم و داغ داغ می‌خوردم. بقیۀ خواهر و برادرهایم که مرا این شکلی می‌دیدند، شروع می‌کردند به خوردن نان داغ. بعضی وقت‌ها لب و دهانمان می‌سوخت. مادرم می‌گفت: هول نشوید. انگار صد سال است نان نخورده‌اند! مگر قحطی‌زده‌اید؟» شکممان که سیر می‌شد، با خمیر شکل‌های مختلف درست می‌کردیم. شکل‌هایی را که درست کرده بودیم، می‌پختیم و نگه می‌داشتیم. این‌ها اسباب‌بازی‌مان می‌شدند. ساعت‌ها با همان خمیرها که پخته بودیم، بازی می‌کردیم. خدا می‌داند چقدر دست به دست می‌شدند و چرک دست‌هامان به آن‌ها می‌چسبید، اما بعد آن‌ها را می‌خوردیم. خیلی کیف می‌داد؛ هم با آن‌ها بازی می‌کردیم و هم آن‌ها را می‌خوردیم. توی روستا، خیلی وقت‌ها بچه‌ها می‌مُردند. دکتر و پرستاری آن نزدیکی‌ها نبود. اولین باری که مرگ یکی از نزدیکانم را دیدم، مرگ برادرم قیوم بود. برادرم خیلی جوان بود. شاید پانزده سال داشت. دوستش داشتم. از او کوچک‌تر بودم. غروب بود که دیدم مادرم داد و بیداد می‌کند. برادرم از خیلی وقت قبل مریض بود. هراسان از مادرم پرسیدم: «چی شده؟» مردم آوه‌زین، دور مادرم جمع شده بودند. مادرم روی سرش می‌کوبید و فریاد می‌زد: «روله... روله...» باورم نمی‌شد برادرم مرده. بغض گلویم را گرفته بود. روی خاک، جلوی خانه نشستم. مردم نمی‌گذاشتند بروم تو. جنازۀ برادرم را از خانه بیرون آوردند. فکر نمی‌کردم یک روز یکی از افراد خانواده‌ام این‌قدر راحت بمیرد. جنازه را بردند که خاک کنند. پاهایم سست شده بود و داشتم از حال می‌رفتم. برادر کوچک‌ترم ابراهیم گریه می‌کرد و کسی دور و برش نبود. با اینکه خودم داشتم از ناراحتی دق می‌کردم، کنارش نشستم. هر دو، سرمان را به هم تکیه داده بودیم و گریه می‌کردیم. زن‌دایی‌ام، ما را که از دور دید، به سینه کوبید و به طرفمان آمد. به زور مرا با خودش برد. من هم ابراهیم را کول کردم و به خانۀ زن‌دایی‌ام رفتم. زن‌دایی چای دم کرد و خیلی دور و برمان چرخید. حرف‌هایش آرامم کرد. بعد کمی ‌کره روی تکه نانی مالید و گفت بخورید. لقمه‌های نان و کره را خوردیم و کنار زن‌دایی نشستیم. مرگ برادرم خیلی ناراحتم کرده بود. به زن‌دایی‌ام گفتم: «حالا که برادرم مرده، من چطور تحمل کنم؟ خیلی دوستش داشتم.» برای اولین بار بود که کسی از عزیزانم می‌مرد و من می‌خواستم بدانم چرا. تا مدت‌ها دلتنگ او بودم. جلوی خانه می‌نشستم و به برادرم فکر می‌کردم. گریه می‌کردم. فقیر بودیم و غذامان ساده بود. عادت کرده بودیم کم بخوریم و ساده بپوشیم. بعضی وقت‌ها که خانۀ همسایه‌ها را می‌دیدم، حسودی‌ام می‌شد. با خودم می‌گفتم: «چقدر وسایلشان زیاد است. خوش به حالشان!» پدرم سخت کار می‌کرد. توی مزرعۀ دیگران کارگری می‌کرد. حدود هفت هشت سالی داشتم که یک روز مادرم رو به پدرم کرد و گفت: «پولی نداریم چیزی بخرم.» پدرم، دست به زانو نشست و گفت: «چه‌ کار کنم، زن؟ من و رحیم که توی مزرعۀ مردم مشغول کاریم. مزدمان همین قدر است. اگر زمین از خودم بود، فرق می‌کرد.» دلم از ناراحتی پدرم شکست. گفتم: «کاکه، من هم می‌توانم کار کنم.» پدرم خندید و گفت: «تو هنوز کوچکی، فرنگیس. برای تو زود است.» خیلی اصرار کردم و گفتم: «بگذار با تو بیایم کارگری. به خدا قول می‌دهم خوب کار کنم.» قبول نکرد. سرش را تکان داد و رفت. صبح زود، با صدای نماز خواندن پدرم از خواب پریدم. هوا هنوز تاریک بود. کنار سماور نشست و برای خودش چای ریخت. من هم بلند شدم و کنار دستش نشستم. @zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️﷽❤️ 🕯 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🕯 السلام علیڪ یابقیة الله یااباصالح المهدی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🕯السلام علیک یافاطمه المعصومه 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗓 ❤️ حضرت امام علی علیه السلام ❤️ مَن حاسَبَ نَفسَهُ رَبَحَ و َمَن غَفَلَ عَنهَا خَسِر؛ آن کسى که نفسش را محاسبه کند، سود برده است و آن کسى که از محاسبه نفس غافل بماند، زیان دیده است. نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 506 ، ح 204 @zeinabion98
✨﷽✨ فروشی نیست! دختر یک آدم طاقوتی بود.یک روز آمد در مغازه.یادم نیست چه میخواست؛ولی میدانم محمود به او چیزی نفروخت دختر عصبانی شد،تهدیدکردحتی! شب با پدرش آمد دم خانه مان.نه گذاشت نه برداشت،محکم زد توی گوش محمود. محمودخواست جوابش را بدهد،پدرم نگذاشت.میدانست پدرش توی دم ودستگاه رژیم برو بیایی دارد.هرجور بود قضیه را فیصله داد. دختره دو سه بار دیگر هم آمد در مغازه.محمود چیزی به او نفروخت که نفروخت می‌گفت:«ما به شما بی حجاب ها،هیچی نمیفروشیم.» کتاب ساکنان ملک اعظم،منزل شهیدکاوه،صفحه۴ @zeinabion98
✨﷽✨ 🌺جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان🌺 👈خیلی دلش می خواست بره حوزه و درس طلبگی بخونه، آنقدر به طلبگی علاقه داشت که توی خونه صداش می کردیم آشیخ احمد. ولی وقتی ثبت نام حوزه شروع شد، هیچ اقدامی نکرد. فکر کردیم نظرش برگشته و دیگر به طلبه شدن علاقه ای ندارد. وقتی پاپیچش شدیم گفت: کار بابا تو مغازه زیاده... برای اینکه پدرش دست تنها اذیت نشود قید طلبه شدن را زد. 📕 یادگاران ٩ صفحه ۵ @zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔵 امربه معروف و نهی از منکر در کلام شهدا وصیت من به دخترانی که عکس هایشان را درشبکه های اجتماعی میگذارند، این است که این کار شما باعث می‌شود امام [زمان] خون گریه کند ...😔 بعد از اینکه وصیت و خواهشم را شنیدید به آن عمل کنید زیرا ما میرویم تا از شرف و آبروی شما زنان دفاع کنیم؛ مانند خانم حضرت زهرا سلام الله علیها باشید...☝️ ❤️ شهید‌ مدافع‌ حرم‌ لبنانی، مهدی محسن‌ رعد❤️ @zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گریه‌های خواهر کوچک شهید ناجا در ماهشهر 🔹شهید ضرغام پرست متولد سال ۷۱ و پدر یک کودک ۲ ساله بود، هنگام انجام ماموریت در شب عید قربان توسط اشرار مسلح در ماهشهر به شهادت رسید @zeinabion98